یکی از جبهههایی که رهبری در سال جاری آن را تشریح کردند، جبهه رویارویی اسلام با لیبرال دموکراسی بود. این رویارویی میتواند بسیار برای آینده نظام اسلامی تاثیر گذار باشد. زیرا بیشتر از ۱۰۰ سال قبل و در زمان مشروطه جریان لیبرال توانسته بخش مهمی از تاریخ معاصر ما را رقم بزند. از ایرادات جریان روشنفکری لیبرال در زمان مشروطه و در عصر حاضر این است که خواهان اجرایی شدن بی چون و چرای دموکراسی غربی و سکولاریزه شدن کشوری با تاریخ اسلامی میباشد و همانطور که در اروپا رخ داد؛ خواستار نوعی رنسانس و اصلاحات دینی در ایران بودند. این نوع همانندسازیها با اسلامی که دارای فقهی عمیق و حساب شده است و آن را کنار مسیحیت تحریف شده گذاشتن، از ایرادات تبعیت و پیروی بی چون و چرا از علوم ترجمهای است.
تاریخ مشروطه نشان میدهد که شعارهای دموکراتیکی که لیبرالها میدهند در ظاهر سمت و سویی مردمی دارد، اما در نتیجه چیزی جز زیاده خواهی و استبداد نیست. برای مثال میتوان به اعدام شیخ فضل الله نوری اشاره کرد که نشان دهنده شکست مجلسی بود که قوائد آن مبتنی بر شعارهای لیبرال بود.
فرقه دموکرات مشروطه نه تنها مخالفی سرسخت مانند شیخ فضل الله را تحمل نکردند، بلکه مجتهدی میانه رو مانند آیت الله بهبهانی را نیز به فجیعترین شکل ممکن ترور کردند. البته جریان لیبرال زمانی که نتوانست هویت سکولار را جایگزین هویت دینی هزار ساله مردم ایران بکند و با قدرت چشمگیر جامعه دینی مواجه شد، به استبداد روی آورد. با حمایت از رضاشاه و اصلاحات دین ستیزانهاش، به سرکوب بخش زیادی از مردم پرداخت و نشان داد که شعار لیبرالیسم اگر در ابتدا ظاهری تکثرگرا و آزادی خواهانه دارد، لیکن در پایان به چیزی جز فاشیسم و تمامیت خواهی منجر نمی شود. نگاهی به تاریخ ایران نشان میدهد که اسلام ناب محمدی و لیبرالیسم نه تنها در تعامل بلکه در تخاصم هستند. در این میان مردم سالاری دینی پدیدهای است که ملت را به هویت خودش پیوند میدهد و جامعه را نه تنها مسئول سرنوشت خویش میکند، بلکه آن را در مدار دین که عنصری وحدتآفرین میباشد، قرار میدهد.
علی متشرعی