Ava.Hosseini
Ava.Hosseini
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

بالاخره تجربه‌اش کردم

دوزاده ساله بودم که عاشق ویولن شدم و دلم خواست برم کلاس ولی پدرم مخالفت کرد. با موسیقی مخالف نبود ولی اعتقاد داشت ویولن بیش از حد سخته و باید زودتر شروعش می‌کردم.وقتی مثلا پنج ساله بودم. گفت هر سازی به جز ویولن و من هم گفتم نمی‌خوام. از وقتی یادمه انسان خوب بود و برادرم همیشه بهم می‌گفت تو استعداد خیلی خوبی داری تو نوشتن. جدیش بگیر. اول دبیرستان به عنوان پروژه‌ی درس اجتماعی یه نمایشنامه نوشتم و خودم کارگردانیش کردم و با دوستام کلی تمرین کردیم و توی سالن اجتماعات مدرسه اجراش کردیم. عاشق بازیگری بودم ولی حتی جرئت نکردم بگم. بابا عاشق خوشنویسی بود. به محض اینکه ۱۵ ساله شدم و مجاز به ثبت‌نام توی انجمن خوشنویسان، ثبت نامم کرد. خوشبختانه دوسش داشتم. ولی حسرت بازیگری و ویولن توی دلم موند و به مرور البته کمرنگ شد. تب و تاب کنکور و درس‌های دانشگاه فرصتی نذاشت و هر بار هم به خودم می‌گفتم ۱۲ سالگی هم دیر بوده، چه برسه به ۲۰ سالگی. ولی توی ۲۷ سالگی شروعش کردم و لذت بردم. ۳۲ ساله بودم که رفتم مدرسه بازیگری و شد از بهترین تجربیات زندگیم. شد تمام زندگیم و اگر کرونا نبود الان از تمرین برای اجرا برمی‌گشتم. حالا تو همین ایام کرونا دارم کلاس‌ نمایشنامه‌نویسی آنلاین میرم با یکی از بهترین استادها و لذت می‌برم. شاید تو هیچ کدوم از این‌ها حرفه‌ای نشم، هیچ وقت کنسرتی نخواهم داشت، شاید هیچ وقت اجرای تئاتری نداشته باشم و شاید هیچ وقت کتابی ازم چاپ نشه اما من بالاخره تجربه‌شون کردم و لذت بردم و به زندگیم معنا دادن و یاد گرفتم. برای منی که عاشق یادگیری‌ام زندگی یعنی همین. لذت امروزو با حسرت دیر شروع کردن خراب نمی‌کنم چون دیگه هدف برام حرفه‌ای شدن و جایزه بردن و شهرت نیست. می‌خوام زندگیو‌ زندگی کنم. همین.

زندگیلذت زندگیهنرتجربهلذت یادگیری
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید