"قرن 21 هاااا" جمله ای که توانایی توجیه هر نوع حماقتی و هرگونه مشکلی را دارد اما با کمی واقع نگری در این موضوع متوجه خواهیم شد که قرن 21 انقدر ها هم نمیتواند توجیه مناسبی باشد. قرن 21 مانند سنگ به ظاهر مستحکمی ست که از درون متخلخل است. حفره هایی که در عمق هر بخشی به وضوح وجود دارد.
قرن 21 قرن ارتباطات است به طوری که مردم توانایی ارتباطی بدون محدودیت مکانی را دارا هستند اما در کشور های جهان سومی سیاستمداران با استفاده از قدرتمندترین ابزار "دین" دست و بال مردم را بسته و اختیارات انها را سلب کرده و برای جلوگیری از فساد و فحشا و با داشتن دشمنی فرضی به دنبال "خودکفایی" هستند! حال تصور کنید جوانی 18 ساله در عصر ارتباطات(قرن21) استوری های اینستاگرام را به برنامه های معنوی صدا و سیما ترجیح دهد چه اتفاقاتی در انتظار اوست؟ جامعه ی جهان سومی در قرن 21 هیچ بستری برای این تضاد ندارد و نتیجه این تضاد چیست؟ قرن 21 جاییست که از هر 10 دانش اموز 6 دانش اموز درگیر دخانیات است و از هر 10 نفر 2 نفر معتاد است قرن 21 جاییست که 60 درصد دانش اموزان اولین رابطه جنسی خود را تجربه کرده اند قرن 21 جاییست که تعدد روابط بدون حد مرز خاصی با پلی گامی بودن انسان توجیه می شود! کافیست یک روز از زندگی خود را در مدرسه های دبیرستان و راهنمایی بگذرانید تا متوجه عمق فاجعه باشید ما درمورد دیدن پورن در کلاس حرف میزنیم ما درمورد خودارضایی دانش اموزان در محیط مدرسه صحبت می کنیم درمورد بوی سیگار و گل در دستشویی مدارس حرف می زنیم. درمورد تجاوز جنسی و تجاوز به حریم خصوصی دانش اموزان توسط دانش اموزان دیگر و کادر مدرسه صحبت می کنیم. از جنبه اموزشی و مدرسه که خارج شویم کافیست یک روز در یکی از کافه های سطح شهر بنشینید و نظاره گر باشید. یک کتاب مربوط به روانشناسی (ترجیحا زرد) سیگار و قهوه قطعا شما را چندین برابر قبل روشن فکر خواهد کرد حتی میتوانید به باز کردن سوراخ هایی به اسم چاکرا هم باشید! یا حتی از مسائل انتزائی چون انرژی و کائنات و مدار سیارات کمک بگیرید! اتفاقا میتوانید درامد خوبی هم از ان کسب کنید. قرن 21 جاییست که میان ارزش ها تضاد زیادی وجود دارد ممکن است موسیقی فاخری را با محتوا های مواد مخدر دختر گنگ تعویض کنید ممکن است تفکر عمیق را با تظاهر روشنفکری تعویض کنید ممکن است دچار هرگونه تضادی شوید و نتیجه این که یک همچین دنیایی نمیتواند مهر تایید باشد. "همه انجام میدن پس منم انجام میدم" در همچین دنیایی صدق نمی کند! احساس میکنم تنها چیزی که می تواند این شکاف را لااقل برای یک نفر (خود) حل کند تشخیص درست و غلط از هم دیگرست. فارغ از این موضوعات تحمل همچین فاحشه خانه ای روحیه ای اهنین و روانی قدرتمند می طلبد. امید است به روزی که انسان ها مسئولیت کارهای خود را بپذیرند و بدون اسیب زندگی کنند.
