روز هفدهم
بسیار شده که برای لحظه ای کوتاه فکر کردم این کار در زندگی را نباید انجام میدادم، یا باید بیشتر ممارست میکردم و چیزی یا کسی را بدست میآوردم، اما به نظر میرسد اینکه دست بکشیم و فارغ از نتیجه، پیگیری کردن رسیدن به مقصدی را رها کنیم هم از آن هنرهای مهم در زندگی است. این اصلا به معنای این نیست که زود دست بکشیم، باید نشانه هایی که ناخودآگاه میدهد را ببینیم، گاهی فشار آوردن برای اینکه کاری را انجام بدهیم وقتی ناخودآگاه هنوز در از ابهام و ترس هست اشتباه است، پر این مواقع با همه تلاش ها، موثر بودن تلاش از دست رفته است. باید ایستاد و دید چرا چیزی پیش نمیرود و بعد عمیقتر نگاه کرد، مثلا هدف ایجاد حس سرزندگی و سلامت است، از طریق ورزش. حالا اگر با تمام تلاشهایی که در شش ماه گذشته انجام دادم، برای رفتن به باشگاه بدنسازی همیشه بهانه ای جور میشود، امتحان کردن شکل دیگری از ورزش شاید بهتر باشد.
ما همه ثروتی به اسم زمان را به یک اندازه در اختیار داریم، برای بهره بردن از این ثروت پیمانه ها یکی است، اگر نشانه ها میگوید که باید رفت و بخت خود جای دیگر جست، باید رفت.