آضد حمیدرضا
آضد حمیدرضا
خواندن ۱ دقیقه·۵ سال پیش

سنگینیِ سبکی

حالیا  سنگینی آنچه که در روزگار بدان الزام داریم با سبکی آنچه که در کتمان همه این سنگینی ها در وا نهادن همه الزامات چون مغناطیسی رهایی بخش ، خویشتن را بدان فرا می خواند ما را دچار اضطراب گردانده است.

آنجا که "توانستن" به ظاهر این الزامات ماسیده ست و محالات را برای دست یافتن به نهایت این الزامات دچار پدیده های علمی می کند و این "توانستن" را زینت می بخشد. اما کیست که آنسوی توانستن را مصادف با سنگین شدنِ سبکی رهایی بخشی به سان تقدیری محتوم و دست نایافتنی ، حسرت بار نبیند؟! آری اگر از این توانستن ها رنگ و بوی عجز و ضعف دیده و چشیده نشود و آن سبکی را در مقابل همه توانستن ها ، سنگین و بزرگ و شوق انگیز نشمارد ، آنی تمام همه سبکی های ناشناخته در پس همه الزامات را در موسم توانایی به غمی دردناک و هجرانی ابدی مبدل می نماید. پس کوچک شمار این توانستن ها را . لختی به من بیندیش و الزامات را وا نه و عجز و نتوانستن را به استعداد و امکانات فقر ، رنگ بی نیازی و قدرت ببخش.

سنگینی
الماس اگرچه از همه جوهرها شفاف ترست ، سخت‌تر نیز هست.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید