تمرین جدی نبودن ۱:
متوجه شدم اخیرا همه چیز خیلی جدی و وحشیانه شده. پر از جدیت و بدون یکم و شادی و خوشی مطالب دل خوش کنک. برای همین تصمیم گرفتم بیام و یه مطلب کاملا متفاوت مناسب روزهای سرد و تاریک و بی مزه بذارم و کمی امروز رو خوش بگذرونم.
میخوام یه لیست درست کنم از کارهایی که دوست دارم انجام بدم که حالم بهتر باشه و بتونم با دنیا بهتر ارتباط بر قرار کنم. اخیرا دچار یک فشار روحی خیلی شدید از طرف دنیای دیجیتال و سوشیال مدیا قرار گرفتم برای همین هم تصمیم های کوچیکی گرفتم که بهم کمک کنه از مسیر اصلی زندگی جدا نشم .
اول از همه بدون اینکه اعلام کنم و به همه بگم از شبکه های اجتماعی بیمارم و بهم تپش قلب و حال بد میدهند ازشون خارج شدم :
محدودیت ها:
تمرکز ها:
روی پروژه ایی که الان مهم ترین اتفاق زندگیمه رو توی یک هفته با کار عمیق به شدت بردم جلو و کار تیمی رو شروع کردم. (نگرانی هام عوض شد ولی کم نشد)
سه تا تسک اصلی مشخص کردم برای خودم و روزم رو روی اون سه تا تقسیم کردم:
مثلا : پروژه - زبان - تولید محتوا .
هیچ کار بیشتری رو اضافه نکردم تا استرس نگیرم و بتونم تمرکز کنم(من اصلا آدم قدرتمندی نیستم)
تفریح:
در نهایت همونطور که مشخصه برگشتم به نوشتن. روزمره و راحت از اتفاقاتی که هیچ اهمیتی در دنیا ندارند. دوست دارم بنویسم و برم سراغ بلاگ ها و سایت ها و بخونم. از اسکرول کردن و لایک های بی هدف خسته شدم. داشتم فکر میکردم کاش میشد برم سراغ نامه نوشتن.
یوتوب البته سرجاش هست و به عنوان پلتفورم قصد ندارم از تولید محتوا دست بکشم اما از این جنگ های سوشیال مدیا خسته شدم و حدودا ۲۰ سال برگشتم عقب و دارم برای خودم زندگی میکنم. جایی که شبهاش سرد و تاریکه و روزاش خیلی سریع تموم میشه رو میخوام جور دیگه ایی زندگی کنم که دوست دارم نه جوری که جهان مجبورم کنه که اینکارو بکنم.
همه ما باید برای خواسته هامون بجنگیم. منم میخوام خوشحال زندگی کنم و مغز و قلبم پر از درد نباشه.
نکته آموزشی : میز چوبی خام رو حتما قبل از رنگ زدن سمباده بزنید که چربی هایی که توش رفته بره و بتونید پاکش کنید. من میز رو که رنگ کردم همه لک های چربی قبلی از رنگ زد بیرون الان میخوام رویه اشو برگردونم و اونورشو رنگ بزنم برای همین احتیاج به بتونه دارم. حالا ببینم چی میشه .