Azzahraa Maktubat
Azzahraa Maktubat
خواندن ۴ دقیقه·۵ سال پیش

اوقات خوش آن بود که با دوست به سر شد

دو عدد دانشجوی کاملا متفاوت را در نظر بگیرید. یکی خوابگاهی، یکی تهرانی، یکی با سر و وضعی نامرتب و یکی با ظاهری اتوکشیده، یکی بی توجه به آداب اجتماعی، یکی زبانزد همه در اخلاق، یکی اهل منبر و هیئتی و والایی، یکی کلا بیگانه با منبر و هیئت و کارهای مذهبی و ... بعدش چه می‌شود؟ به قول دوستی مخروط نوری این دو یک جایی با هم تلاقی می‌کند، و این شروع یک داستان به بلندی یک زندگی است.


چقدر این ماجرا برای شما آشناست؟

می‌دانیم که بزرگی گفته‌است در دکان عطار بنشینی چه می‌شود و در دکان آهنگر و ... . ولی به نظر من آن بزرگوار خیلی یک طرفه گفته‌است. خیلی از موارد نیروی شخصیتی دو فرد مساوی است؛ یعنی به یک نسبت قدرت تغییر یکدیگر را دارند. آخرش از هر دو یک مخلوطی در می‌آید که ویژگی‌هایی از دیگری را به خود گرفته است.

مواد مورد نیاز

اما این چطور ممکن است؟ درست است که خیلی تفاوت دارند، ولی در عین تفاوت سازش هم دارند؛ هم‌گرایی در آن‌ها فقط یک هدف قشنگ نیست، بلکه محصول طبیعی با هم بودنشان است. این شبیه آن می‌شود و آن شبیهِ این.

. یکی از ملزومات این مخلوط شدن نداشتن تعصب است. نمی‌شود یکی اینگونه فکر کند که "من یک سانت هم از عقیده‌ای که اکنون دارم کوتاه نمی‌آیم.". خودِ تعصب، تعصب می‌آورد و این تازه می‌شود اول جدایی. هیچ ورود و خروج عقیده‌ای صورت نمی‌گیرد. پس اتصال بین دو فرد ضعیف و شکننده می‌شود. (اگر کمی شهود شیمیایی خوبی داشته‌ باشید الآن حتما انواع پیوندهای شیمیایی از وان‌دروالس گرفته تا پیوند‌ کووالانسی برایتان تداعی و موید کلام بالا می‌شود)

فرض کنید اگر شما آدم منطقی ای باشید، مثل اغلب (اگر نه ۹۰ درصد!) دانشجویان شریف، تا زمانی که نگرش احساسی را در خود به وجود نیاورید با ۹۰درصد آدم‌های این جهان -من جمله خیلی از شریفی‌ها- نمی‌توانید ارتباط برقرار کنید. وقتی این نگرش را بپذیرید تازه یکی از کیفیت‌های انسانی در شما بروز پیدا می‌کند و با آن می‌توانید با دریایی از انسان‌ها ارتباط بگیرید.

دوستی یک انتخاب است؟!

نمی‌گویم دوستی یک انتخاب است. این شعار روان‌شناس‌هاست. انتخابش در این حد است که مثلا اگر شما تنها در یک کلاس حل تمرین برنامه‌نویسی نشسته باشید و یک نفر دیگر که دیر از در کلاس آمد تو بیاید و کنار شما بنشیند، انتخاب کنید که با او دوستانه برخورد کنید، که اغلب این کار را می‌کنیم. و بعد از کلاس هم چند کلامی با او گفت‌وگو کنید و سعی کنید برای خودتان که ترم یکی هستید یک آشنا در این درس پیدا کنید. بعد معجزه‌ی قضیه -که خدا رو شکر کم اتفاق نمی‌افتد- کجاست؟ آن‌جایی که بفهمید که چقدر دوران دبیرستانتان را شبیه هم گذراندید، چقدر شبیه هم فکر می‌کنید و حتی دوست مشترک دارید!

داستان خیلی از دوستی‌ها کمابیش همین‌گونه است؛ هرچه فکر کنیم نمی‌فهمیم آدم‌های فوق‌العاده‌ی زندگی‌مان چگونه و با چه سیر منطقی‌ای سر و کله‌شان پیدا شده‌است، انگاری آسمان دهان باز کرده –ببخشید زمین بود که دهان باز می‌کرد- و این‌ها را جلوی ما درآورده است.

به قول حاج آقا قاسمیان در سخنرانی یکی از شب‌های محرم: «خیلی وقت ها آدم‌های زندگی‌مان را ما انتخاب نمی‌کنیم، بلکه آن‌ها ما را انتخاب می‌کنند. در واقع سانتریفیوژ الهی این کار را می‌کند.» به زبان ساده، آدم‌های مثل هم را می‌اندازد کنار هم.[1]

هر چیزی دردسرهای خودش را دارد

دوست خوب (همان مدل دوستی که در بالا توصیف شد) تو را دغدغه‌مند می کند؛ یعنی مسائلی را ترسیم می‌کند که واقعا مهم هستند! ولی تو به آن‌ها نمی‌پرداختی. مسائلی شاید کهن اما برای تو تازه. این تو را به چالش می‌اندازد؛ به جاده‌های پایان‌-ناپیدای فکر! و تو می‌روی، می‌گردی، تلاش می‌کنی، می‌خوانی و ... تا به جواب سوال‌هایی برسی که آن دوست جرقه‌شان را زده‌است. و در این راه می‌آموزی و بزرگ می‌شود. و ناگهان می‌بینی این دوست شد سرآغاز تکاپوهایی که زندگی‌ات را شکل داده‌است.

چسب اضافی

می‌گویند روابطی که حول یک آرمان شکل بگیرند پایدارترند، و آرمان‌های خدایی پایدارتر. پس دوستی‌ها و روابطی که حول خدا شکل می‌گیرند دیگر از همه پایدارترند. این می‌شود که دست آخر یک جمع مومنانه می‌ماند و همه می‌روند.

کاری به توفیقاتی که نصیب جمع مومنانه می‌شود ندارم، به مهر و محبت‌هایی که در قلب‌شان کاشته می‌شود (باز هم به خاطر خدا)، هم کاری ندارم. یکی از رموز پایداری این جمع ها در احساس تکلیف است. تکلیف به این‌که که این جمع را حفظ کنیم، چرا که هر «کار» بزرگی که بخواهیم بکنیم با این جمع است. با جمع دیگر یا به تنهایی نمی‌شود به آن اهداف سخت برسیم! فقط یک جمع قوی -یقینا فقط مومن‌ها (بخوایند عاشق‌ها)- دل و دماغش را دارند.

[1] " الْخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ وَالْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثَاتِ ۖ وَالطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ وَالطَّيِّبُونَ" نور، آیه‌ي ۲۶

یادداشت ویژهرفیق هیاتیحیات
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید