مثل یک دانشجوی خوب و مودب در میزنیم. استاد در دفترش نشسته و منتظر ماست. استاد خواستهبود سوالات مصاحبه را قبلا برایش بفرستیم تا نگاهی بکند ولی دانشجویی که ما باشیم، پشت گوش انداختیم. همانجا باهم کنار میآییم و شروع میکنیم.
رفتیم سراغ کسی که دوره دانشجوییاش رنگارنگ است از تجربههای ناب. روزگاری رَنک بوده در درس، قهرمان بوده در ورزش و مسئول بوده در هیات! خودش میگوید: نگویید دبیر یا مدیر، در هیات "مسئول" بودم. او حالا در صنعت و مدیریت ِکلان دستی بر آتش دارد. راستی اضافهکنید: حافظ و قاری قرآن!
سیدمیعاد صالحی، استاد این روزهای دانشگاه علموصنعت که مدتی است عطای صندوق بازنشستگی کشوری را به لقایش بخشیده، مهمان این شماره حیات است...
حیات: سلام علیکم. از سال کنکور شروع میکنیم. از آن شریفیهایی بودید که فقط درس میخوانند و زندگی را به کام خانواده تلخ میکنند؟ راجع به انتخاب رشته و دانشگاه هم بگویید. رشتهتان را دوست داشتید؟ بچه درسخوان بودید؟
علیکم السلام. بسم الله الرحمن الرحیم... در مدرسهی سمپاد درس میخواندم. هم به لحاظ علمی هم به لحاظ ورزشی و قرآنی فعالیتهایی داشتم. به طور طبیعی، سال ِآخر کمی کمرنگتر میشدند ولی بحمدلله هیچوقت به صفر نرسید. بههرحال سال ویژهای است، ولی این طور نبود که زندگی را کلا تعطیل کنیم!
رشته ای که انتخاب کردم، مهندسی مکانیک بود. بهش علاقه داشتم، تا الان هم علاقه دارم. برادر ِبزرگتر ِخودم مکانیک شریف خوانده بود و آشنایی داشتم. معمولا چه در راهنمایی و دبیرستان و چه در دانشگاه به لحاظ معدلی جزو رتبه اول تا سوم بودهام.
حیات: شما در جشنواره خوارزمی رتبه اول بخش پژوهشهای کاربردی را کسب کردید. مقالاتی هم به چاپ رساندهاید و الان هم استاد دانشگاه هستید. در مورد راهورسم ِموفقیت علمی و پژوهشی بگویید.
بله سال 86 بود. فکر میکنم که دانشآموز و دانشجو یک وظیفه خیلی مهم دارد که خود را در زمینه علمی توانمند کند البته این به این معنی نیست که تکبعدی بار بیاید. این را به طور طبیعی وظیفه دارد انجام بدهد، چون صندلی را اشغال کرده که خیلیها دوست داشتند به جایش باشند. اگر بخواهم جامعتر صحبت کنم اشاره میکنم به آن صحبت ِمعروف ِآقا که شاخصههای یک جوان موفق را بر می شمردند: تحصیل و تهذیب و ورزش...
حیات: حالا به تهذیب و ورزش هم می رسیم! حالا که پرونده تحصیل را بازکرده اید، این را بپرسم که گویا در دوره دانشجویی کارآفرین برتر شده اید در سطح کشوری. چه می کردید؟ چند نفر بودید؟
ما ایده این کار را چندسال پیشتر داشتیم. منتها تا برسد به خلق ِثروت، طول کشید تا 85. ما یک ثبت اختراع داخلی داشتیم و برای ثبت پتنت بین المللی هم اقدام کردیم. یک محصولی را تولید میکردیم که نیاز به کوره و تجهیزات خاصی داشت که موجود نبود و خودمان ساختیم. آن محصول مشحصات خاصی احتیاج داشت. بینرشتهای بود از مکانیک و شیمی که با تیمی از اعضای همدانشگاهی جلو بردیم و بنده به عنوان مسئول تیم بودم و خداوند به ذهن ما رساند و دوستان کمک کردند که درکنار بحث فنی به سمت اجرا رفتیم. آن زمان مرکز کارآفرینی شریف قراردادی با بانک داشت و باید فرمهایی پر می کردیم ولی انقدر دستانداز داشت که ما را سوق داد که خودمان کار را پیش ببریم و افتادیم به نوشتن Business Plan و در رویدادهای مختلفی که دانشگاه شریف و مرکز رشد و دانشکده کارآفرینی دانشگاه تهران برگزار میکرد، شرکت کردیم و به لطف خدا حائز رتبه شدیم و بعد هم رفتیم به سمت تولید که اول آزمایشگاهی و پایلوت بود و بعد صنعتی شد و امکان فروش به کارخانههای بزرگ فراهم شد. بهاینترتیب دانشجوی کارآفرین برتر کشور شدم. در سال 87 که سال نوآوری و شکوفایی بود تعدادی به عنوان فناوران برتر انتخاب شدند و در حسینیه امام خمینی برای اولین بار که من سنم قد می دهد، در حضور رهبری ارائه شد که مورد توجه ایشان هم واقع شد.
حیات: من درست نفهمیدم آن پروژه فناوری که کردید، دقیقا چه بود!
محصولی که ما تولید می کردیم ترکیبی از مکانیک و شیمی بود. یک کار نانوکربنی می کردیم که مصارف صنعتی در نفت و گاز و پتروشیمی داشت و هم مصارف بهداشتی و دارویی. این جمله را هم بگویم که بعضی مسئولینی که امروز در مورد کارآفرینی و صنایع دانشبنیان سخنرانی و لکچر میدهند، خودشان روزی بنبستی در این حوزه بودند و مهم ترین مانع در این حوزه! خلاصه بگویم که ما آن روز خیلی مشکل داشتیم و دانشبنیان و این حرفها وجود نداشت!
حیات: غیر از بخش علمی و فناوری، گویا دوره دانشجویی شما از این رنگارنگتر بوده، در مورد رتبه دوم مسابقات پینگ پنگ کشوری یا مقام برتر در مسابقات قرآن مصر، چه میگویید؟ به قول معروف اینو چی میگید؟! اینها باهم چگونه جمع میشد؟
عرضم به حضورتان، ما در خانوادهمان کلا فضا همین شکلی بوده، هم خواهرم هم برادرم در حوزه های علمی و قرآنی و ورزشی ورود داشتند. در فضای ورزشی، با توجه به فیزیک بدنی که بد نبود الحمدلله، در رشتههای هندبال و والیبال و بسکتبال فعالیت کردم و هم بهطور خاص در رشته تنیس روی میز که رشته خانوادگیمان بود. بعد در دانشگاه شریف این توفیق را داشتم که در دسته اول دانشجویان کشور رتبه دوم را کسب کنم. در حوزه قرآنی که اشاره فرمودید، به لطف خدا از بچگی پای جلسات قرآن بزرگ شدیم و در مسابقات مختلف شرکت کردیم و بیش از 15بار در مسابقات کشوری در رشته حفظ و قرائت اول شده ام.
نکتهای که قبل تر گفتم کلام حضرت آقا بود که ویژگی های جوان موفق: تحصیل و تهذیب و ورزش. ما هم خلاصه در خانواده این مسیر را شروع کرده بودیم. کلا چیز پیچیدهای نیست ولی سخت است.
حیات: خیلی مسابقات شرکت کردید! یعنی یه خورده عجیب است این تعداد مسابقه دادن. برای یک دانشجو یک حدی دارد دیگر! برای مثال مطلوب است که درسش را خوب بخواند و مثلا یک ورزشی هم دو ساعت در هفته انجام بدهد...
من توضیح خاصی ندارم. بههرحال مهمترین سرمایهای که یک جوان دارد، انرژی و پتانسیل جوانی است. باید از آن استفاده بکنیم به نحو احسن. از عبارت ِ«فاستَبِقوا الخَیرات[1]» میآموزیم. آیهی قرآن است. بههرحال آدمها سعی میکنند در خیرات و امور خوب و -شسته رفته بگوییم- اموری که حسنه باشد سعی میکنند در آن توانمند بشوند، رقابت کنند و در آن ارتقا پیدا بکنند، خلاصه کارآمدتر بشوند. احتمالا بتوانند استفاده بهتری برسانند... به خودشان و اطرافیانشان، به آرمان و ملت و کشور و انقلابشان یا به هرچیزی که اعتقاد دارند. این آیه قرآن است: «لیس للانسان الی ما سعی[2]» همهچیز به سعی و تلاش است دیگر. حالا انشاءالله که این مسیری که درش قرار گرفتیم، مسیری باشد که مورد رضایت خداوند متعال باشد.
حیات: ما الان هم در امتداد آن مسیر قرآنی، خدمت شما هستیم جلسات قرآن ِشنبهشبها در مسجد دانشگاه و از خیر و برکاتش استفاده میکنیم. یهخورده وارد داستان ِشما و هیأت الزهرا(س) بشویم... از کجا شروع شد؟ هیأت چهجور جایی است؟ بچه های هیأت را توصیف کنید.
عرض کنم خدمت شما که خب ما از بچگی فضایمان فضای هیأتی بوده و در فضای این شکلی ما بزرگ شدیم. حالا هیأتهای محلی بود و یا مثلا هیأتهای خانوادگی بود و کلا ما در این فضاها بزرگ شدیم.
هیأت الزهرای دانشگاه صنعتی شریف یک هیأتی است که ساحتهای مختلفی دارد؛ از یک جهت، هیأت دانشگاهی است و به عنوان یک تشکل دانشجویی دارد فعالیت میکند. دارد فضای دانشگاهی را پوشش میدهد؛ بههرحال اساتید میآیند و استفاده میکنند، کارمندان محترم میآیند، مسئولین دانشگاه میآیند و همگی از مراسمها استفاده میکنند. از جهت دیگر و فراتر از آن، یکی هیأتی است که محلهی سمت طرشت و غرب تهران و دور و بر دانشگاه شریف را پوشش میدهد و ساحتهای مختلفی دارد. مهمترینِ همه اینها، این است که اینجا یک ستون ِخیمه وجود دارد. آن ستون خیمه، حضرات ِآل الله و اهل بیت عصمت و طهارت هستند.
حیات: افق ِخوب ِهیأت کجاست؟ شما چه تصویری از ایدهآل این هیأت ارائه میدهید؟
هیأت را از صرفا یک مراسم سینهزنی و یک مراسم عزاداری قویتر بدانیم. ما قویتر میدانیم؛ یعنی آنچیزی که مهم است این است که فردی که وارد هیأت میشود، بههرحال بیگانه از سایر افرادی که آنجا هستند، نیست. به طور طبیعی وقتی شما یک فضای هیأتی پیدا میکنید، افرادی که آنجا هستند - مثلا هم دانشکدهای هستند، همدانشگاهی هستند - وقتی مشکلی باشد، به هم کمک میکنند. اگر مشکل درسی باشد، از لحاظ درسی به هم کمک میکنند. ممکن است در هرفضای دیگری ناآگاهی داشتهباشند که بتوانند همدیگر را کاور کنند و کمک بدهند. مهم نیست این کمک یک کمک مادی باشد یا معنوی... مهم این است که آدمهای مختلف در بسترهای مختلف باهم رفیق میشوند و باهم دوست میشوند. شاید یکی از زیباترین بسترها ،بستر هیأت باشد، به محوریت ستون ِخیمه که حضرات آلالله هستند.
حیات: بسیار عالی. شما فرمودید که مدتی مسئولیت هیأت را داشتید. یهخورده صریحتر و شفافتر، چون شما خودتان اهل ِشفافیت هم هستید (میخندد)، از پشت ِپردهی هیأت و از نحوه اداره هیأت و از فکر ِحاکم بر هیأت بگویید.
من 12سال پیش، به مدت 2سال مسئولیت هیأت را برعهده داشتم. میتوانم بگویم که هیأت به هیچ عنوان جناحی و حزبی اداره نشده. همواره هم سعی و تلاش شده که در زمان دولتهای مختلف این اتفاق رعایت شود؛ یعنی اگر دولتهای مختلفی بر سر ِکار میآیند و ممکن است این فضای سیاسی و حزبی در کشور تاثیر داشته باشد، در فضای هیأت به این شکل نباشد. چیزی که در هیأت برای ما مهم است، بیش از همه، پررنگ بودن ِراه و مکتب حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و حضرات آلالله و ائمه معصومین است و به طور طبیعی این نکته هست که ما هیچوقت نداشتیم که هیأت جناحی بشود. البته منظور به این نیست که هیأت، یک هیأت آمفوتر و سکولار است! به طور طبیعی ما نسبت به کشورمان، نسبت به انقلابمان، حتما اهتمام داریم. همان که شهید مدرس فرمود: سیاست ما عین دیانت ماست. منظور من از اینکه وارد بحثهای سیاسی نمیشویم، سیاستبازیهای جناحها و جریانها بودهاست.
حیات: توصیه شما به بچه های هیأت؟
فِعلیها یا بعدیها؟
حیات: هردو!
«الفُرصهُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ» یکی از مهمترین این فرصتها جوانی است؛ فرصتی که بچههای دانشجو دارند و امثال من دیگر نداریم. امروز نوبت شماست؛ شما در دانشگاه شریف و در خیمهای به نام هیأتالزهرا(س) جمع شدهاید؛ از این توفیق بزرگ راحت نگذرید؛ زمانی که از این فضا دور شوید متوجه میشوید که چه گوهر ارزشمندی را در اختیار داشتید. باید بیش از این قدرش را بدانید؛ این توفیقی نیست که همیشه در اختیارتان باقی بماند.
توصیه من به آنها در ابتدا این است که حواسشان به درسشان باشد؛ دوم اینکه کار در هیأتشان همراه با اخلاص باشد؛ سوم اینکه از تجربیات بزرگترها استفاده کنند و از نوآوریهای خودشان هم استفاده کنند. کلامم را با آیه قران به پایان میبرم؛ در آن دنیا فردی که دوزخی شده میگوید: «یا ویَلَتا لَیتَنی لَم اتَّخِذ فُلاناً خَلیلاً[3]» ای کاش، ای کاش! – دوتا ای کاش دارد- با فلانی رفیق نمیشدم! یکی از مهمترین توصیههایم دوست و رفیق ِخوب داشتن است؛ و شاید بهترینهای آنها را بتوان در خود ِهیأت پیدا کرد؛ جایی که محور حرکت و راهبر اصلی «حضرت زهرا(س)» است.
[1]آیه 48 سوره مبارکه مائده
[2] آیه 39 سوره مبارکه نجم
[3] آیه 28 سوره مبارکه فرقان