مُهر صدارت
گر بگویند که عشق تو شرارت باشد
بوسه چیدن ز لَبَت عین رذالت باشد
خیره گشتن به دو چشمان پُر از آتش تو
به زمین و به زمان همچو اِهانت باشد
وضع گردد چو دگر بار ، هوای تو کنم
حاصلش رنج وغم و درد ومرارت باشد
هر زمانی و مکانی ز تو گویم سخنی
این زبان قطع به تاوان جسارت باشد
یا بگویند پرستیدن چشمت کفر است
اینچنین عشق ،نشانی ز حقارت باشد
بر در خانه اگر نقش رُخَت آویزم
بُت پرستی بُوَد ، از بیخ وقاحت باشد
حکم یک بار دگر با توهم آغوش شد
چوبه دار بُوَد، چون که جنایت باشد
به خداوند قسم باک نباشد هیچم
مرگ در راه وصال تو عبادت باشد
کیفر و رنج و غم و درد و همی چوبه دار
بی اثر گردد اگر با تو رفاقت باشد
شود آیا به سَرِ کوی تو چاکر باشم؟
سِمَتِ نوکریت مُهر صدارت باشد
آن هوایی که در آن عطر نفس های تو نیست
چون شرنگی ست که عاری ز سلامت باشد
ای خوش آن بوسه که بی اِذن تو،من بستانم
و تو با خنده بگویی که حرامت باشد
نزد عاشق سخن از عاقبت کار خطاست
عشق دردی ست که درمان جراحت باشد
خوش بُوَد (حادثه) را سوختن از درد فراغ
چو وصالِ پس از آن مرغ سعادت باشد
سروده : علی احمدی ( بابک حادثه )