ℛℯ𝓃𝒶𝓉𝒶
ℛℯ𝓃𝒶𝓉𝒶
خواندن ۱ دقیقه·۱ ماه پیش

من جهان را نمی پذیرم،آلیوشا.بازگرداندمش

«می‌خواهم چیزی بگویم، آلیوشا. نمی‌فهمم چطور ممکن است تمام رنج‌هایی که انسان‌ها کشیده‌اند، رنج‌هایی که هنوز هم می‌کشند، به دست فراموشی سپرده شود فقط به این خاطر که در پایان همه‌چیز "خوب" خواهد شد. بله، شاید یک روز، همه‌چیز توضیح داده شود، همه‌چیز بخشوده شود، و در آغوش عشق الهی آرام گیرد... اما من نمی‌خواهم این "خوشبختی ابدی" را، اگر بهای آن یک قطره اشک یک کودک بی‌گناه باشد.

می‌دانی، آلیوشا، اگر تمام حقیقت و روشنایی آسمان‌ها را به من می‌دادند، اما می‌گفتند برای به دست آوردنش باید رنج یک کودک حتی برای یک لحظه پذیرفته شود، من این بهشت را نمی‌خواهم. آن را پس می‌دهم. هیچ بهشتی ارزش آن را ندارد.

من جهان را نمی‌پذیرم، آلیوشا. بازگرداندمش.»

برگرفته از رمان برادران کارامازوف اثر داستایفسکی

وابستگی به بقیه،شما را زمین گیر می کند.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید