نشریه بسامد
نشریه بسامد
خواندن ۶ دقیقه·۱ ماه پیش

هشدار، خطر خوابگاه زدگی!

این را از من بشنوید: قرار است گوشی‌های موبایلتان پر از عکس‌های میلاد خان و ماه بشود! یکی از بهترین منظره‌هایی که در ۴ سال تحصیلتان قرار است در محل زندگیتان، در جای جای خوابگاه دخترانه چمران بینید، ژست‌های مختلف میلاد خان با عوامل طبیعی است. با ابرها، با باران، با برف‌ها، در روز روشن، حتی با رنگین کمان‌ها و آلودگی‌ها؛ اما دلنشین‌ترینشان برای من، عکس دو نفره ماه و میلاد است.


در جایگاه دوم، شما را آگاه می‌کنم که قرار است تصاویر بسیاری از زیست بوم خاص اطرافتان ثبت کنید، و قرار است در شرایط مختلف آب و هوایی از زندگی کردن در میان این زیست بوم پر از درخت‌های مختلف و طبیعت زیبا لذت ببرید. این‌ها پررنگ‌ترین ویژگی‌های زندگی در خوابگاه دانشجویی برای من است. زندگی‌ای که روز اولش مصادف بود با روز اولی که حضوری به این دانشگاه آمدم. روزی که مادر بنده خدایم تمامی لوازمم را سه طبقه در ساختمان فیض بالا برد، تا مبادا من کلاس درسم را از دست بدهم!


شرایط آن زمان ما کمی متفاوت بود. ما با جشن و روز ثبت نام و این‌ها سال تحصیلی حضوری‌مان را آغاز نکردیم؛ چرا که ترم دوم مان مصادف شد با اولین ترم حضوری پس از کرونا، و منی که تنها یک دوز واکسن زده بودم ساختمان سال آخری‌های دانشگاه ساکن شدم.


چقدر غصه خورده بودم که: ای بابا، می‌خواستم با هم ورودی‌ها و هم سن و سال‌های خودم باشم.

اما خب این فقط برای هفته اول بود، چون بقیه آن ترم را هی می‌گفتم: «ای خدایا شکرت که لازم نیست هر روز کوهنوردی کنم!» منظورم چیست؟ مجموعه خوابگاه دخترانه ۴ ساختمان دارد که هر ساختمان به تفکیک برای بچه‌های ورودی سال‌های اولی، بعد دومی، سومی و چهارمی است. گویا گمان این است که هرچه جوان‌تر باشید توانایی کوهنوردی و پیاده‌رویتان بهتر است و باید بدنتان سالم‌تر بماند!


بیشتر توضیح نمی‌دهم که اگر هنوز کیف کوهنوردی نصیبتان نشده برایتان اسپویل نشود. ویژگی واضحی که ساکن ساختمان فیض بودن داشت این بود که با سال بالایی‌ها هم اتاقی بودم و با خود گفتم که خب، به به! قرار است که زندگی دانشجویی را با چند تا از اکسپرت‌های این زمینه بیاموزم، و الحق که در بعضی زمینه‌ها کمک کننده بودند و از همین تریبون حتی اگر نمی‌شنوند ازشان تشکر می‌کنم. تاکید می‌کنم که فقط به خاطر بعضی زمینه‌ها.


حال بشنوید از بقیه آن زمینه ها. خب سال اولی بودن و تازه وارد دانشگاه شدن منجر به این شد که شروع کردم به تلاش کردن برای جا باز کردن در دل هم اتاقی‌هایم. آدم خوش مشربی مثل من قرار نبود این کار برایش سخت باشد، اما گاهی لازم بود بیشتر از فقط «خودم بودن» مایه بگذارم. فکر می‌کردم که باید همرنگ جماعت شوم. فکر می‌کردم که خب، سال بالایی‌هایم هستند حتماً بهتر می‌دانند. فکر می‌کردم هرچه می‌گویند لابد درست است و من اشتباه می‌کنم و باید مثل آنها فکر کنم. کامل توضیح دادن اینکه مگر چه می‌گفتند و مگر چه می‌کردند از گنجایش این متن و حوصله شما خارج است. پس تهش را می‌گویم. طول کشید تا بفهمم کار درست، کار درست است و کار غلط، غلط؛ تا بفهمم که ای بابا دختر، در جو بوده‌ای و باید هرچه سریع‌تر از این جو زدگی خارج شوی!


هرچه، هر که گفت حتماً درست نیست و هر کار غلطی که دیدی نباید صرفاً به خاطر «کول بودن» و خسته کننده نبودن یا تنها بخاطر حرف نداشتن درباره‌اش آن را قبول کنی، و در مقابلش سکوت کنی و حتی بلا به دور، انجامش دهی. بهتان بگویم که این فقط در مورد هم اتاقی‌ها و هم خوابگاهی‌های من که سال بالایی بودند نبود؛ گاهاً، دیده شده که سال اولی‌ها به خاطر همین «جو زدگی» که گفتم اوضاع را سخت‌تر می‌کنند. نه فقط در خوابگاه، بلکه منتظر این علائم در خودتان در دانشگاه هم باشید و خطر «جو زدگی» در دانشگاه را جدی‌تر بگیرید.


لازم نیست که حتماً در تمامی جمع‌ها باشید، یا از همه اخبار خبر داشته باشید؛ لازم نیست به ساز همه برقصید و هر رفتاری را بپذیرید. این را هم بگویم که لطفاً انتظار نداشته باشید که همه به حرفتان گوش کنند و به ساز شما هم برقصند. لطفاً نخواهید تا سبک زندگی خودتان را صادر کنید.


آخ آخ! داشت یادم می‌رفت. اطلاع داشته باشید که خطر ابتلا به «پرستیژ سیگار» و «سیگار زدگی» بخاطر ارتباطاتی که سیگار به همراه دارد در کمینتان است، بیشترین خطر در جلوف دیده شده است و در درجه بعد در کوچه باریکه بغل مکانیک، و متاسفانه حتی در تاریکی‌های نیمکت‌های خوابگاه.


برایتان بگویم از شرایط عجیب و خنده‌داری که در خوابگاه پیش می‌آیند و قطعاً خاطراتی خواهند شد که وقتی به شهرتان برگشتید برای خانواده تعریف خواهید کرد. برای مثال ممکن است در حالی که در سرویس بهداشتی دست‌های خود را می‌شویید، این صدا را بلند بشنوید که: خانم‌ها یا الله؛ یا که خانم‌ها در وضعیت یا الله هستیم؛ که خانم‌ها یا الله، در خوابگاه آقا تردد می‌کند.


آن وقت است که می‌مانید بین اینکه هرچه سریع‌تر از دستشویی خارج شوید یا تا مدت نامعلوم در سرویس بهداشتی بمانید. یا مثلا تصور کنید که در بالکن اتاق‌تان در حال صحبت با تلفن هستید، ناگهان حس می‌کنید که عه باران آمده؟ سرتان را بالا می‌گیرید، می‌بینید که همسایه طبقه بالایتان لباس‌های تازه شسته شده‌اش را دارد می‌چلاند و باد لامروت سمت شما وزیدن گرفته و توفیق اجباری باران دیدن نصیبتان شده است. یا اینکه احتمالاً کلافه خواهید شد از اوضاع آنتن خوابگاه، اینترنت شما با سرعت تامین است اما برای صحبت با تلفن احتمالاً مجبور خواهید شد تمامی نقاط اتاق، بالکن، راهرو و حیاط را چک کنید.

در این خوابگاه درندشت و آن اتاق کوچک ۵ نفره ممکن است چند چیز لازمتان شود: اول اینکه سخت نگیرید. مثلاً با زود خوابیدن و دیر خوابیدن هم اتاقی‌هایتان اگر خیلی زیاد نیست و آنقدر آزارتان نمی‌دهد کنار بیایید. یا مثلاً اشکالی ندارد که شما دو وعده پشت هم ظرف‌ها را بشویید؛ اما حواستان باشد که آن تک هم اتاقی تنبلتان پررو نشود. گاهی با هم اتاقی‌هایتان صحبت کنید تا از این فرصتِ صحبت با آدم‌ها از رشته‌های مختلف و شهرهای مختلف بتوانید به خوبی استفاده کنید.


بالاخره اینجا خوابگاه است و معلوم است که غذاهای آن چگونه خواهد بود، پس استانداردهای غذاییتان را کمی پایین بیاورید و این را هم در گوشه ذهن داشته باشید که، اگر کیفیت غذا دیگر برایتان قابل تحمل نبود، خجالت نکشید؛ اینجا دانشگاه تهران است! معروف به اعتراض در مورد همه چیز؛ پس بدون اتلاف غذا و اسراف آن بروید و محترمانه اعتراض خود را به مسئول ناظر غذا برسانید.


حواستان باشد تا حداقل یک بار به همه مکان‌های خوابگاه سر بزنید، شاید خوشتان آمد. مثلاً باشگاه و یا سالن ورزشی خوابگاه. مثلاً مهدیه خوابگاه با آن چایی‌ها و بعضاً خوراکی‌های خوشمزه بعد از نماز، و یا مشاورهایی که چند روزی از هفته را مهمان مهدیه هستند. انشالله که گذرتان به اتاق دکتر نیفتد اما بدانید اگر مسئله‌ای پیش آمد که به اورژانس نیاز داشتید اورژانس خوابگاه فاطمیه به شما نزدیک است.


برای گرفتن بسته‌های پستی‌تان صبور و پیگیر باشید. مسواکتان را یادتان نرود، و لطفاً در آشپزخانه نهایت مهربانی را به خرج دهید. در آخر باز بهتان بگویم که سخت نگیرید؛ اما بدانید هم اتاقی شدن با کسانی که همفکر و هم قشر شما هستند زندگی را راحت‌تر می‌کند. از بیان حرف‌هایتان نترسید و ادب را رعایت کنید. یادتان باشد که نظرتان را تحمیل نکنید و بدانید بر خلاف آن جمله معروف، هر نظری محترم نیست و هر عملی درست نیست.


با بسامد دانشکده هم‌فاز شوید! | دانشگاه تهران، دانشکده مکانیک، بسیج دانشجویی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید