ساعت 10:19 شب است. طبق روال شنبههای کارمندی ایرانی روز سخت و پرکاری داشتهام و استراحت جمعه و خواب بعد از قیمه چرب و چیلی مامان که هم سیبزمینی سرخکرده داشت و هم بادمجان، حسابی از دماغم در آمد. میگویند لحن نوسته در ویرگول باید رسمی باشد. اما بعد از نوشتن یک تجربه رسمی در لینکدین و یک تجربه غیر رسمی در توییتر، اجازه دهید قانون شکنی کنم و اینجا ترکیبی از رسمی و غیررسمی را بهکار ببرم.
آدمها میتوانند بیایند تا شاه نجاتشان دهد تا اینکه بیایند تا خودشان پادشاه شوند. به امید پادشاه شدن قدم به باشگاه محتوا نهادم و حال که در خروجی دوره ایستادهام، پادشاهی هستم درحال انتخاب لباس برای مراسم تاجگذاری!

دو به شکم که کجا بود که با باشگاه محتوا آشنا شدم! نمیدانم نیمکت حسین وجدانی بود یا سرچ کردن عبارت دوره تولید محتوای متنی در گوگل یا شاید هم پیوستن به یک کانال مرتبط با محتوا در تلگرام و SUGGEST شدن کانال باشگاه. برای آدرین داریان شاید نحوه آشنایی بچههای دوره با باشگاهش مهم باشد ولی برای من مهم نفس ماجراست! خلاصه آشنا شدیم و متن فرستادیم و مصاحبه شدیم تا رسیدیم به 17 آذر موعود و کلاسها.
دفتر مشق دادند دستمان و گفتند بنویس. بیدار ماندم و نوشتم و اشکم در آمد از سختی و ازدیاد مشقها؛ اما باز دم کمکمربیها گرم که قوت قلبمان بودند. این تکه را گفتم که بدانی ازت کار میکشند و پوستت کنده میشود تا حساب کار دستت بیاید که در کتار یک فضای صمیمی و خودمانی، کسی سر مشق عشق با دیگری شوخی ندارد.
حالا که اینجا در حال نگارش مشق آخر هستم و دفترم ته کشیده میگویم کاش زودتر از اینها با باشگاه آشنا شده بودم چرا که مطمئنم مسیر کاری و حرفهایم زودتر از اینها تغییر میکرد.
این دوره یک دوره همه چیز تمام است. تمام چیزهایی که زمانی از آن میترسیدم را اینجا تجربه کردم. نقطه قوت این باشگاه این است که مجازی خطا و اشتباه کنی، بپرسی و نترسی و خودت برای رقابت در میدان اصلی آماده کنی. پادکست بسازی و همسفر مشتری شوی در سفر تجربهاش؛ ماتریس SWOT و آیدا و تقویم محتوایی طراحی کنی و پست لینکدین و اینستاگرام بسازی. تجربه لذتبخش و متفاوتی است و اگر حاضری انداره پول یک کاپشن معمولی در زمستانی سرد برای خودت و آینده خودت سرمایهگذاری و نه هزینه کنی، در انتخاب باشگاه محتوا شک نکن. یاد بگیر و درست یاد بگیر و ارزشمند و تاثیرگذار بنویس!