اسم من کبوتر چاهی است و دخترم
خانه ام در محله مناره است.
من از پروبال خود و از منقارو
از خانه محله و
از همه چیز خود بیزارم.
من بغبغوی حرام داخل دین و میهنم
من اجازه ندارم دور از این مناره پرواز کنم!
من اجازه ندارم غیر از صدای مناره
به صدای دیگری گوش فرا دهم!
یا با برفو باد برقصم
یا دست در دست پسر رویا و یا آرزوهایم بگذارم!
من اجازه ندارم موهایم را به جاده ها و
به موسیقی و به کبوتر های چاهی های نر نشان دهم.
شعر#شیرکوبیکس
ترجمه#بنیامین_اسفندیاری