قبل از هر صحبتی باید بگم این یکی از آن نوشته ها با نتیجه گیری باز هست, یعنی جای فکر کردن و استفاده از تجربیات دیگران و شاید حتی تحقیق جامعه شناسی هم دارد پس میخواهم نه خودم و نه خوانندگان این مطلب با موضوع و نتیجه ابدا متعصبانه برخورد نکنند و تا جای ممکن نظر خودشان را با من و دیگران به اشتراک بگذارند.
طرح مسئله: اگر نگاهی به پشت سر خودمان بیندازیم و بدون واکنش عاطفی و غر زدن های معمول بخواهیم جوانی خودمان را با پدر و پدر بزرگمان مقایسه کنیم, خیلی زود متوجه میشویم که هر اندازه به دوران گذشته برگردیم, ویژگی های مردانه (بار مثبت و منفی به این کلمه ندهیم, یادتان باشه واکنش عاطفی رو گذاشتیم کنار) در رفتار و نحوه برخوردشان با دنیای پیرامون بیشتر بوده, قبول دارم مردانه یه کلمه کلی هست و هرکسی برداشتی متفاوت از آن دارد پس برای روشن تر صحبت کردن بیایید چندتا ویژگی رو در نظر بگیریم و از تعریف کلی اش بگذریم. ویژگی های مورد نظر ما می تونه تفاوت پوشش لباس با زنان, آرایش و مدل مو و نیز میزان نشان دادن احساسات باشه.
در گذشته مردان در نشان دادن احساساتشان سختگیرتر, در پیرایش شان بسیار متفاوت تر با زنان و در نحوه پوشش نیز تمایز های شاخص داشتند پس چرا با گذشت زمان در هر دوره در هر سه این موارد به سبک و شیوه زنانه نزدیک تر شده اند؟ پاسخ شاخص از نظر من ( تاکیید می کنم از نظر من) شهرنشینی ناشی از انقلاب صنعتی (ناشی از پول نفت) است پدیده ای که در صد سال گذشته در شهرهای بزرگ ایران به معنی نوین خود آغاز شد و بتدریج اثرات اجتماعی خود را نشان داد.
یک روستا را در صد سال قبل در نظر بگیرید, اهمیت مرد بودن در زندگی روستایی به دلیل قدرت فیزیکی بسیار زیاد است. درگذشته اگر قوم مهاجم یا جماعت راهزن به روستا حمله میکردند این مردان بودند که با قدرت بدنی و شمشیر خود باید جلوی قتل عام را میگرفتند, این مردان بودند که با توان بالای بدنی خود زمین را شخم میزدند, گرگ ها را از گله گوسفندان دور میکردند و اینگونه خانواده را از گرسنگی زمستان می رهاندند, این مردان بودند که سنگ ها را خرد میکردند و خانه میساختند و سرانجام این مردان بودند که تا سنین پیری قدرت بارور کردن و داشتن پسرانی که ادامه دهنده مسیر آنها باشد را داشتند... بنابراین در زندگی روستایی قدرت بدنی مرد اهمیت فراوانی داشت, مسئله ای که امروزه با شهرنشینی اهمیت خود را از دست داده.
در شهر نشینی شما چندان به نیروی بازو (مرد بودن سنتی) نیازی ندارید, برعکس در شهرنشینی بیش از همه به سیاست و تفکر زنانه ( بار مثبت و منفی ندهیم) نیاز دارید. همه کارها در شهر با باند بازی و سیاست ورزی در نهایت با یک امضا و یا یک کلیک انجام میشود. جنگیدن دیگر نه برعهده قدرت بازوان مردان بلکه بر دوش دیپلماسی (هنر زنانه) و نیز در وابستگی کامل به قدرت اسلحه سازی است که با کشیدن یک ماشه و یا فشردن یک دکمه جماعتی را قتل عام میکند, دیگر زمین منشا غذا نیست بلکه پول و درآمد مشخص میکند که شما از چه سطح فروشگاهی خرید میکنید و خوراک شما چگونه است ( شهروند یا فلان فروشگاه خاص), فرزند آوری نیز دیگر برای داشتن نیروی کار بر روی زمین در دوران پیری معنی خود را از دست داده پس ازدواج های مصلحتی کم کم جای خود را به کالای لوکس عشق و عاشقی که زمانی تنها در دسترس عده معدودی بود, می دهند.
جمله معروفی از نیچه هست ( اسم افراد دلیل درستی حرف نیست بنابراین اسم نیچه را صرفا برای احترام به منبع جمله نقل میکنم) در کتاب سمینار یونگ در باب زرتشت نیچه که می گوید: زنان خصلت های مردانه یافته اند چون مردان دیگر چندان مرد نیستند. صرف نظر از ماهیت تاریخی و تعریفی که مرد بودن در نظر نیچه و همعصران اش داشت باید قبول کنیم تا حدودی منظور نیچه را متوجه می شویم. محیط زندگی شهری ما بتدریج در صد سال گذشته صفات تاریخی مرد بودن را کمرنگ کرده و در عوض ویژگی هایی را که شاخصه زنان بوده جایگزین نموده و نسل ها پشت سر هم برای تطبیق و پیشرفت هرچه بیشتر این جایگزینی را پذیرفته اند.
پس مردانگی در نظر ما چیست؟ مردانگی قهرمانان اساطیری ایران یا مردانگی مردسالارانه قاجار یا مردانگی عیاران عصر یعقوب لیث, جواب برای هرکسی می تواند متفاوت باشد ولی لازمه رسیدن به جواب دانستن مسیری است که به آرامی در حال رخ دادن است و انتخاب صفات و پایبندی به آنها وگرنه همگی بسیاری را میشناسیم که در هنگام خطر و یا تهدید منافع تمامی باورهای خود را تحت عنوان زرنگی انکار میکنند ( بشخصه خودم را مستثنی نمی دانم) و با چنین عملی شانس داشتن هرگونه شخصیت را از خود میگیرند.