ویرگول
ورودثبت نام
Omid Baghbani
Omid Baghbani
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

موهبت بیکاری!

منبع عکس: اینترنت
منبع عکس: اینترنت

یه چند ماهی، یه جا مشغول کار بود و حالا برگشته خونه. پول خوبی به جیب زده و تصمیم گرفته یه کار بهتر دست و پا کنه، با درآمد بیشتر. واسه همین تصمیم نداشت کار قبلی برگرده. با خودش میگه: «چند روزی استراحت می‌کنم، می‌شینم خونه، ببینم چی پیش میاد!»

روز اول می‌شینه خونه. روز دوم می‌شینه خونه. روز سوم می‌شینه خونه؛ امروز یه کم احساس خطر می‌کنه. هر کی رو می‌بینه، اولش یه چپ چپ نگاهی بهش میندازه. تو دلش میگه: خیلی دارن نامردی می‌کنن، چند ماه خونه نبودم ها!

روز چهارم می‌شینه خونه؛ ایده‌ای واسه کار پیدا نمی‌کنه. احساس می‌کنه تو خونه جایی رو پر کرده، از رفتار دور و برش این جوری می‌فهمه. معذب میشه. بهتره زودتر یه کاری پیدا کنه. لااقل خونه نباشه.

روز پنجم بیشتر تو تراس می‌شینه. به هر کی می‌بینه، گارد می‌گیره! دیگه باید مراقب باشه بهش شلیک نکنن. هر آن ممکنه یه دمپایی سمتش بیاد! دور و برش رو دعوت می‌کنه به یه دورهمی، ولی جواب نمیده. همه میگن کار داریم!

روز ششم می‌شینه زیر درخت حیاتشون. دودله که بره سر کار قبلیش یا صبر کنه ببینه یه کار بهتر پیدا نمی‌کنه یا ایده‌ی بهتر. با خودش میگه: «چرا اینا این جوری‌ان؟ چرا فکر می‌کنن همش باید کار کرد. بیکار بودن هم یه موهبتی داره آخه! همین نیوتن؛ بیکار بود، نشست زیر درخت، یه سیب افتاد بالاسرش، فکر کرد، جاذبه رو کشف کرد، همه رو علاف خودش کرد! با ارفاق فیزیک رو رد می‌کردم!»... در همین افکار بود که یه چیزی مثل برق از جلو چشمش رد میشه، شبیه دمپایی بود! آژیر خطر دیگه زده شد! رفت دم در، کوچه، بشینه تا یه کار پیدا کنه. اگه پیدا نشد، فردا بره سر کار قبلیش ...!

طنزنیوتنبیکاری
علاقه مند به نویسندگی / حوزه وب (محتوا) / معامله گری *** https://www.linkedin.com/in/ba-omid
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید