اون اوایل بحث داوری در میون نبود. اگه اختلافی به وجود میاومد، به رأی اکثریت مراجعه میکردن. البته زیاد معنی نداشت، خوب! تعداد آدمای هر دو تیم که یکی بودن. منطقیه هرکی، طرف تیم خودشو بگیره. هر کی زورش بیشتر بود، حرفش هم رو کرسی بود! یه بازی فوتبال همین جوری که ارزش کتک خوردن نداره و ضعیفا باید عقب میرفتن. البته آدمای منصف هم بودن که حرف راست رو بگن. تیمش چهار تا گل جلوئه، چه احتیاجیه واسه یه گل بیشتر خودشو دروغگو نشون بده!
کم کم طرفدارای فوتبال، تو محله ما زیاد شدن و داشت یه چهارقطبی تو محله شکل میگرفت. حساسیتها تو بازیهای فوتبال بالا رفت و نیاز به داور در زمین بازی احساس شد. واسه همین افرادی رو برای داوری گذاشتیم.
داشت داوریها پیش میرفت که متوجه چیزهایی شدیم. داورایی که از نظر جسمانی ضعیف بودن، داوریشون به نفع تیمهای بدنقوی تموم میشد. البته مقصر، ما بودیم که اینا رو گذاشتیم داوری کنن. جونشون کجا بود اینا که بخوان داوری کنن! از گل نازکتر باهاشون حرف میزدی، میگفتن هر چی تو بگی؛ اصلاً، تو داور! به مورد جسمانی توجه نکرده بودیم. بعضی از داورا هم به نفع پولدارا تبانی میکردن. بحث پول هم که پیش میاد، وجدان بعضیا خفه میشه یا به وجدانشون یه حقالسکوت میدن و قول میدن که بعداً جبران میشه، فقط الآن خفه شو! بعضی از داورا که قضیه رو دراماتیک، تراژدیک، رمانتیک (نمیدونم کدومش مناسبه) میکردن. دلش واسه تیمی که داره میبازه، میسوزه، دو بازیکن تیم مقابل رو اخراج میکنه، با دروازه! این دیگه چه جورش بود؟! بعد بزرگای محل میگفتن که فوتبال خیلی تلفات میده...!
تصمیم گرفتیم داورا رو بفرستیم کلاس داوری تا بتونن قضاوت بهتری کنن و واقعاً داور باشن و مدرک رسمی بگیرن. اشتباه کرده بودیم که حرفهای نگاه نکردیم.
سطح داوریها اومد بالا. داشت رضایت شکل میگرفت. مهمترین مشکل ما تو فوتبال شده بود بحث آفساید. به این فکر افتادیم که از وی. اِی. آر میتونیم واسه بحث آفساید استفاده کنیم؛ وی. اِی. آر تازه تو سطح فوتبال دنیا اومده بود.
فعلاً، طبق بررسی موجودیمون، قرار شد که هشت نفر با گوشی هوشمند بازی رو به پان. چهار نفر، ثابت، در چهار گوشه زمین و چهار نفر به صورت سیار که مثل کمک داور عمل کنن. یه اتاق وی. اِی. آر هم درست کردیم که دو نفر حضور دارن که داور رو تو کار قضاوت کمک کنن. ببینیم این سیستم جواب میده یا نه!