ویرگول
ورودثبت نام
بابک حافظی
بابک حافظی
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

چی بنویسم؟


چرا همیشه از شرایط ناراضی هستم؟

به قول حمید هامون این ضعف من از کجا میاد؟ از مادرم؟ از پدرم؟ از کشورم؟

واقعا دقایقی که داشتم از زندگی لذت می‌بردم در کل طول عمرم به ده دقیقه نمیرسه.

چرا؟

همیشه بین دو حالت ناراضی و ناراضی‌تر الاکلنگ زدم و این برام فاجعه بود.عمرم داره تموم میشه ولی نرسید اون لحظه‌ای که همه چیز خوب و قابل قبولم باشه

بالاخره رسید آن شبی که در آرزوی صبح امیدش هزار شب دیگر باید انتظار کشید

همینطوری که دارم می نویسم یهو

ای تو بهونه واسه موندن ....

معین داره همینطوری میخونه و تو مغز من عین میلک چاکلت آهنگ و فکرم قاطی پاتی شده.

پس کی همه چیز درست میشه؟ احتمالا هیچ وقت و ...

تو رو اون لحظه که دیدم به بهانه‌هام رسیدم

این دفعه که نشد ولی شاید وقتی دیگر.

دفعه دیگه‌ای اگه بود دوست دارم اینطوری نباشم

حتی اگه تا کمر تو سطل زباله داشتم دنبال خوراکی می‌گشتم بلند بلند آهنگ نشست موهاش رو شونه کرد این دل و خوب دیوونه کرد رو بخونم و حال کنم.

موسیقی معجزه است.

bhafezi.ir


bhafezi irآرزوی صبح امیدش
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید