موضوع گفتوگو این هفته جلسه مدیریت ما در روبیکمپ، بحث درمورد فیلم Invictus و زندگی نلسون ماندلا بود. درمورد ویژگیهای او به عنوان رهبر و نتیجهگیریهامون صحبت کردیم. تا قبل از تماشا کردن این فیلم، در حد اسم و ارتباطش به عدالت نژداپرستی او رو میشناختم ولی بعدش فهمیدم نه! خیلی خصوصیتهای جالبی داشته. اخلاقیات مختلف او در قالب یک مدیر در هر لحظه از فیلم، حتی به شکل زبان بدن یا دیالوگهای هرچند کوتاه نشان داده میشد، برای من خیلی جالب بود. مشتاق شدم که بیشتر درموردش بخونم و نتیجهگیریهای شخصیم رو در این بلاگ باهاتون به اشتراک میذارم!
فیلم Invictus یا شکستناپذیر، در ژانر ورزشی و درام و برپایه مدیریت، یک نمونه عالی از زندگی الهام بخش، جسورانه و تحولگرا یک رهبر است. این فیلم زندگینامه نلسون ماندلا و نقش او به عنوان رهبر را به خوبی به تصویر میکشد و سعی دارد رابطه بین سیاست و ورزش در آفریقای جنوبی را نشان دهد.
نلسون ماندلا رهبر انقلاب آفریقای جنوبی است که میخواهد با استفاده از مسابقات جام جهانی راگبی ۱۹۹۵، وحدت بین مردم آفریقایجنوبی را محکم سازد. این در زمان است که او تازه از زندان آزاد شده و نژادپرستی از بین رفته و مردم او را به عنوان رئیس جمهور برگزیدهاند. ماندلا رفتاری شبیه گاندی داشت و نپذیرفت که سفیدها را از کاخ ریاستجمهوری و حلقههای امنیتی بیرون کند.
او معتقد بود اگر قرار است کشور متحد و غرور ملی احیا شود، باید قهرمانی را به دست آورد و بدین ترتیب بین کاپیتان تیم و ماندلا اتحادی شکل میگیرد. ماندلا حتی رنگ لباس تیم را تغییر نداد، رنگ سبز و طلایی که یادآور پرچم تبعیض نژادی بود و برای بسیاری این کار خیانت به سالها مبارزه وی بود.
معمولا فکر میکنیم برای انجام کاری بزرگ و ارزشمند، باید کار خارقالعادهای انجام بدیم، با گام بزرگی شروع کنیم و منتظر یک حرکت خیلی عظیم باشیم. درحالی که گام اول برای اینکار آنچنان بزرگ و باور نکردنی نیست! بلکه میتونه از خود ما شروع بشه. برای مثال، ماندلا برای ایجاد و نشان دادن عدالت بین سیاه و سفیدپوستان، با جایگزین کردن سیاهپوستان گروه امنیتیاش با تعدادی از بادیگاردهای سفیدپوست، این موضوع را نشان داد و اطرافیانش هنگامی که دیدند رئیسجمهور کشور با سفیدپوستان در تیم امنیتیاش که نزدیکترین افراد با او به حساب میآمدند مشارکت داده، با الگوگیری از او این رفتار را تکرار کردند.
ماندلا به عنوان کسی که لیدر بود و بالاترین مرتبه رو داشت ولی با این حال به تمام افراد تیم توجه میکرد، اجازه نمیداد دلخوری برای فردی از گروهش ایجاد بشه و حتی قدردانشان بود. در بخشی از فیلم عضو جدید گروه امنیتی دیالوگی داشت که برام جالب بود و نشاندهندهی این ویژگی بود: وقتی برای رئیس جمهور قبلی کار میکردم وظیفهام این بود که نامرئی باشم. ولی اینجا هیچکس از نظر او نامرئی نیست.
ماندلا ۲۷ سال از جوانیش را در زندان سفیدها گذراند. آیا این دلیلی نیست که بعد از انتخاب شدن به عنوان رئیس جمهور، برای مثال سفیدپوستان را از کشور بیرون کند یا از آنها انتقام بگیرد؟ تصور من هم همین بود. اما کاملا برعکس، او با همکاری سفیدها و سیاهها، آفریقای جنوبی را ارتقاع داد. من از این جهت میبینم که از آنجایی که او میدانست سفیدها از لحاظ ثروت و دانش بیشتر از سیاهها هستند و بدون کمک آنها نمیتواند کشورش را توسعه دهد، تصمیم گرفت با آنها همکاری کند و همین اتفاق باعث پیروزی آفریقای جنوبی در مسابقات جامجهانی راگبی شد. اگر او میخواست با احساسش (در واقع خشم نسبت به سفیدپوستان) رفتار کند، قطعا مبارزه بین این دو قوم تمام نمیشد!
گاهی اگر از احساساتمان پیروی کنیم، باعث میشود کاری را انجام دهیم که درست نیست. درحالی که باید کار درست را انجام دهیم، حتی اگر هزینه داشته باشد.
من اخیرا درمورد چرخه زندگی مطالعه کردم و پست قبلی درموردش نوشتهام؛ هرچند اونجا کاملا تاکید شده بود که زندگی جنبههای مختلف و مهمی داره و درمورد اهمیتشان نوشته بودم، ولی فکر میکردم برای افرادی با مشغله بیشتر صدق نکند. جذابیت این فیلم برای من این بود که این موضوع رو کاملا به تصویر کشیده بود. نلسون ماندلا با وجود وظیفه مهم ریاستجمهوری و جایگاه و مقامی که داشت، او هم وقت برای جنبههای دیگر مثل ورزش صبحگاهی یا تفریح و صرفا کار نکردن زمان و انرژی میگذاشت.
موضوع فیلم برای من جالب بود و شاید از معدود فیلمهایی بود که اینقدر عمیق راجع بهش فکر کردم. اگه شما هم علاقهمند هستید، پیشنهاد میکنم تماشا کنید.