در سالهای آغازین فیلمسازی نقش کارگردان به اندازهای که بعدها مهم و تاثیرگذار شد نبود؛ زیرا ساختار فیلمها بسیار ساده و به دور از هرگونه پیچیدگی بود. با گسترش سینما و توسعهی فیلمسازی، حضور شخصی که بر کل فیلم نظارت داشته باشد و آن را از جهت فنی و هنری رهبری کند، بیشتر احساس شد و به این ترتیب کارگردان به چهرهای شاخص و فردی مهم در عرصهی فیلمسازی بدل شد.
کارگردان کسی است که بیشترین مسئولیت را در قبال تصویر و صدای فیلم برعهده دارد و معمولا فکر نهفته در فیلم و شکل نهایی اثر از اوست.
به طور خلاصه کارگردانی شامل: برنامهریزی ساخت فیلم، نظارت بر ساخت آن، ارائهی دستورالعمل به بازیگران و کلیهی دستاندرکاران تولید، ارائهی تصویری هنری و فنی به فیلم از خلال امور این چنینی و مشابه آن است، که توسط فردی به نام کارگردان صورت میگیرد.
در بهترین شرایط، کارگردان است که باید قدرتمندترین فرد پشت دوربین باشد. بینش، هنر و دانش خود را به کار گیرد و از ابتدا تا انتهای تولید فیلم، کنترل همهی امور را در دست داشته باشد. البته او باید فیلمی بسازد که مخاطب داشته باشد، چون به هرحال هزینههای تولید و پخش باید جبران شود. کارگردان گاه خودش فکری برای به فیلم برگرداندن دراختیار دارد (حتی ممکن است خودش فیلمنامه را نوشته باشد) و گاه طرف قرارداد تهیه کنندهای قرار میگیرد که میخواهد فیلمنامهای را فیلم کند.
کارگردان کسی است که فکر، دیدگاه و خلاقیت خود را در فیلمها اعمال میکند.
کارگردان باید از همان ابتدا همکاری نزدیکی با فیلمنامه نویس برقرار کند و در نهایی کردن فیلمنامه هم نظر بدهد. او باید درتماس همیشگی با تهیه کننده باشد واطمینان حاصل کند که آیا در چارچوب بودجه پیش میروند یانه. همچنین اوبا بازیگران ارتباط دارد و در ارائه شخصیتپردازی درست از نقشها به آنها کمک میکند، با طراح صحنه و لباس همفکری میکند و تصمیم میگیرد کدام صحنهها درکجا باید فیلمبرداری شوند.
آنچه در بالا گفته شد بخشی از مسئولیتهای کارگردانی است، اما معمولا سه وظیفه مهم کارگردان که نقش اصلی در ساختار فیلم و هویت سمعی و بصری آن دارد و علاوه بر تکنیک و همراهی با عوامل سایر بخشها، نیاز به ذوق هنری هم دارد به قرار زیر است:
میزانسن اصطلاحی فرانسوی است، در اصل متعلق به تئاتر و به معنای چیدن صحنه، صحنه آرایی وبه صحنه آوردن یک کنش است. درتئاتر این اصطلاح به روش مرتب کردن صحنه توسط کارگردان نمایش نامه اطلاق میشود.
ما کاربرد آن در سینما حوزه وسیع تری را شامل میشود: صحنه آرایی وساخت وساز عناطر داخل صحنه ومشخص کردن مکان قرار گرفتن هریک از عناصر صحنه، نورپردازی، لباس، آرایش و گریم بازیگران و رفتار و حرکت آنها و بعد از انجام این کارها، ترکیب تصاویر هرنما، موقعیت دوربین و زاویه دید آن ونیز حرکتها در هر نما.
به این ترتیب کارگردان با کنترل میزانسن، رویدادی را برای دوربین به روی صحنه میبرد. نکته بسیار مهم درمورد میزانسن اینه که کارگردان میتواند با میزانسن هر فضایی را که میخواهد ترسیم کند. مثلا میتواند عناصر صحنه را به گونهای بچیند که انگار همه چیز واقعی است اما درعین حال این تکنینک نیروی آن را دارد که از مفاهیم عادی واقعیت فراتر رود. میتوان بایک میزانسنِ حساب شده یک فضای کاملا انتزاعی ساخت درحالی که هیچ چیزی شبیه به آن درجهان واقعی وجود نداشته باشد، اما چنان تاثیرگذار که تماشاگر باور کند.
امروزه میزانسن یکی از مهمترین وظایف کارگردان است که به نوعی نشان دهنده سبک و فرم کاری او نیز هست، همچنین یکی ازمهم ترین مسائلی است که می تواند به مقبولیت، محبوبیت وماندگاری فیلم کمک کند.
میزانسن چهارعنصر اصلی دارد ولی به ندرت اتفاق میافتد که یک عنصر به طور جداگانه حضور داشته باشد. هر عنصر معمولا با عناصر دیگر برای ایجاد یک سیستم ویژه در هر فیلم ترکیب میشود.
این عناصر عبارتند از: