راهاندازی یک کسبوکار جدید سختتر از چیزی است که عموم مردم فکر میکنند. به ندرت پیش میآید که یک کسبوکار به موفقیتهایی که برای خود در نظر گرفته برسد. در مسیر رشد استارتاپها همواره چالشهایی وجود دارد. اگر افراد حاضر در استارتاپ نتوانند به این چالشها رسیدگی کنند با مشکلات جدیتری برخورد خواهند کرد. اما باید بدانیم چرا بیشتر استارتاپها شکست میخورند و چه تعداد از آنها واقعا شکست خوردهاند و قابلیت بازگشت ندارند.
به گفتهی برخی از صاحبان مشاغل دلایل شکست عبارتند از: تمام شدن منابع مالی، قرار گرفتن در بازار اشتباه، عدم تحقیق مناسب دربارهی شغل و بازار، شراکت بد و نامناسب، بازاریابی ناکارآمد و متخصص نبودن در آن صنعت.
البته برای این مشکلات راهحلهایی نیز پیشنهاد شده است. تعیین دقیق و شفاف اهداف، تحقیق درست و سازمانیافته، علاقه به کار و ترک نکردن آن برخی از این پیشنهادات است.
دلایل شکست استارتاپها چیست؟
اینکه پول یک استارتاپ تمام شود به تنهایی دلیل شکست آن نیست. وقتی پول و منابع مالی یکی استارتاپ تمام میشود ممکن است به این دلیل باشد که اصلا آنها ورودی مالی نداشتهاند. باید دید چرا نقدینگی تمام شده است. آیا به دلیل هزینههای مدیریتی اشتباه بوده یا به دلیل اینکه فروش به اندازه کافی نبوده است؟ ناتوانی در کسب منابع مالی گاهی به این دلیل است که سازمانها توانایی لازم برای به دست آوردن منابع مالی مورد نیاز مخصوصا در روزهای اولیهی کار تا زمانی که بتوانند به سود برسند را ندارند.
استارتاپهای زیادی هستند که جامعهی مخاطب زیادی را برای محصولات خود در نظر میگیرند. این اتفاق خوبی برای یک استارتاپ نیست. برای اینکه بتوانید محصول خود را به درستی معرفی و عرضه کنید باید مخاطب و جامعهی هدف خود را به درستی تعیین کنید. اینگونه برای گروه مشخصی محصول را ارائه میکنید نه برای همهی مردم. زیرا شما توانایی رفع نیاز همهی مردم را ندارید. بازاریابی شما نیز در این زمان آسانتر خواهد شد.
شما باید بدانید مشتری شما دقیقا چه چیزی میخواهد. بسیاری از استارتاپها با تصور اینکه قرار است محصولی عالی به بازار ارائه کنند وارد بازار میشوند. ولی ممکن است بازار به محصول آنها نیازی نداشته باشد. با تحقیق کامل از بازار و نیازهای مشتری دقیقا خواهید فهمید مشتری چه نیازهایی دارد و چگونه باید این نیازها را برطرف کنید.
اغلب زمان شروع یک استارتاپ به یک یا چند شریک نیاز دارید. هر کدام از شما در زمینهای تخصص دارید. وقتی ایدههای شما برای کار در تضاد باهم باشند و راهحل مشخصی برای حل آنها در نظر گرفته نشود، کسبوکار شما با اختلافها و درگیریهای درونی منحل خواهد شد. با داشتن یک طرح تجاری واضح که وظایف هر فرد در آن مشخص است، میتوانید بسیاری از این چالشها را پیش از بروز کنترل کنید.
میتوان گفت یک تجارت در دو جنبه خلاصه میشود. بازاریابی و حسابداری
اگر در هر دوی این بخشها برتری داشته باشید به احتمال زیاد میتوانید محصول خود را به فروش برسانید. بسیاری از کارآفرینان جنبههای مثبت کاری خود را میدانند. ولی اغلب آنها نمیدانند در چه چیزهایی ضعف دارند. بهتر است اگر در زمینهی بازاریابی تخصص ندارید برای آن یک نیروی مستقل استخدام کنید. به این صورت بخش بزرگی از کار خود را پیش بردهاید.
بسیاری از کارآفرینان کسبوکار خود را راهاندازی میکنند زیرا باور دارند که از سایرین در این حوزه بهتر هستند و از نظر مالی نیز به آن نیاز دارند. ولی نکتهی حائز اهمیت این است که اگر مهارتهای تجاری مناسب و تخصص واقعی این حوزه را نداشته باشند، سرنوشت آنها شکست است.
چگونه از شکست جلوگیری کنیم؟
دقیقا تعیین کنید که باید کجا باشید و دوست دارید کجا باشید. بدون هدف شما فقط در بازار کار سرگردان خواهید بود.
شما باید همه چیز را دربارهی بازار خود بدانید. باید بدانید که مشتریان شما چه میخواهند. از درآمد، علایق و سلیقههای آنها با خبر باشید. هر چه بیشتر تحقیق کنید و بازار خود را بشناسید، عملکرد بهتری خواهید داشت.
هر چه قدر هم شما استارتاپ موفقی داشته باشید، زمانهایی به مشکل خواهید خورد. در این زمانها سعی کنید ساعتهای بیشتری را صرف پرداختن به مشکل کنید. از دیگران مشورت بگیرید تا بتوانید چالش خود را رفع کنید. دست کشیدن از کار راهحل مناسبی برای مشکلات نیست.
اگر کاری را که انجام میدهید شغل مورد علاقه شما نیست، این بیعلاقگی دیده خواهد شد. بنابراین باید نسبت به کسبوکار خود علاقه داشته باشید و گرنه آن برای شما فقط در حد یک شغل عادی خواهد بود.
برای خواندن مطالب بیشتر، به وبسایت بانا سر بزنید