باشگاه کتاب
باشگاه کتاب
خواندن ۵ دقیقه·۵ سال پیش

معرفی کتاب زنده باد کاتالونیا

زنده باد کاتالونیا - جورج اورول
زنده باد کاتالونیا - جورج اورول

جنگ داخلی اسپانیا یک درگیری بزرگ نظامی بود که از سال ۱۹۳۶ تا ۱۹۳۹ پس از کودتای بخشی از ارتش علیه جمهوری اسپانیا رخ داد.

در این جنگ نیروهای طرفدار جناح چپ (معروف به «جمهوری‌خواهان») از نیروهای معروف به «ملی‌ها» شکست خوردند و دوره طولانی دیکتاتوری ژنرال فرانکو در اسپانیا آغاز شد که تا مرگ او در سال ۱۹۷۵ ادامه داشت. حدود یک ملییون نفر در جریان این جنگ‌ها کشته شدند.

جنگ داخلی اسپانیا و تصفیه‌های استالین، که هر کدام در یک سوی اروپا صورت می‌گرفت، نقظه عطف زندگی سیاسی اورول بود و عملا به او نشان داد که یکه‌تازی و خودکامگی فراسوی ایدئولوژی‌هاست و جناح انقلابی چپ نیز همانند جناح سرمایه‌داری ممکن است به دروغ و فریب آلوده شود و دست به تحریف واقعیات و قلب حقایق بزند و بنابرین تنها تعهد راستین، تعهد به حق‌گویی است.

سالها بود که فاشیسم هر پیروزی را با پیروزی دیکری پشت سر می‌نهاد و آزادی، گام به گام پس می‌نشست. جنگ اسپانیا فرصتی برای مبارزه با فاشیسم عرضه کرد. تنها از انگلستان دو هزار نفر داوطلبانه و بدون انتظار هیچگونه پاداش به اسپانیا شتافتند و پانصد تن از آنان در خاک و خون غلتیندند. مردمی که سال‌ها از زورگویی و تبعیض و بیداد و بیهودگی زندگی در جوامع ماشینی رنج کشیده بودند و نمی‌توانستند بپذیرند که غایت حیات در کار بی‌روح و تفریح بی‌روح‌تر خلاصه می‌شود.

بمباران شهر بارسلونا در 16 مارس 1938 که به کشته شدن 3000 تن انجامید
بمباران شهر بارسلونا در 16 مارس 1938 که به کشته شدن 3000 تن انجامید

آنها ناگهان، آرزوی سرکوفته را در یک نقطه از جهان که گفته می‌شد مردمش برای دفاع از حقیقت و برادری و برابری به پا خاسته‌اند، متبلور می‌دیدند.

آن روز ها اسپانیا را یگانه میدان جنگ علیه ظلم می دیدند که هزاران انسان مسئول و بیدار را از گوشه و کنار جهان به خود جذب میکرد. میدان جنگی که بسیاری از نویسنده ها سال ها با قلم در آن جنگیده بودند حالا بوی خون و آتش میداد. حالا نویسنده هایی مانند اورول احساس مسئولیت میکنند حس میکنند که اگر به داد این آرزو ها نرسند تا ابد فراموش میشوند. پا به جنگی میگذارند که طرف های آن یادشان رفته همگی اهل یک کشورند و به جز آبادی کشورشان هدف دیگری ندارند. وارد یک جنگ حزبی بزرگی میشوند که مورخ ها در آن گم میشوند چه برسد به بچه مدرسه ای ها که برای حفظ زمین پدری شان اسلحه به دست گرفته اند! باید یک نویسنده باشید تا واقعا این جنگ را ببینید. ببینید که چه پوچ و بیهوده مردم می میرند ببینید که چطور لاشخور ها به سمت یک کشور در حال فرو پاشی نزدیک می شوند. کسی برای ظلم و دروغ و فساد نمی جنگد! همه طرفدار آزادی هستند فقط حیف که آزادی ما انسان ها اینقدر با هم منافات دارد. کارگر پول میخواهد، رییس هم پول میخواهد. رعیت پول می خواهد، ارباب هم پول میخواهد و چه خیال خامی است که فکر کنیم ما پول نمیخواهیم. احتمالا تجربه کاتالونیا باعث شد که اورول داستان 1984 را بنویسد. داستان یک تغییربزرگ! تغییری که آزادی را به ضد خود تبدیل کرد.
نویسنده ها حق داشتند بعد از سه سال جنگ اسپانیا و بلافاصله بعد از آن شش سال جنگ جهانی دوم اینقدر به دنیا بدبین شوند.وقتی دیدند که آرمان شهر ها خود تبدیل به زندان های تفتیش عقاید شدند و منجی ها خود اهریمن شدند، به آن ها باید حق داد که اینگونه ما را بترسانند. آن ها سیاه نمایی نکردند، فقط سیاهی بی راهه هایی که می رویم را نشان دادند. آن ها دیده بودند که هیولا چطور و به دست چه کسانی متولد میشود، در حالی که ما فقط مردن هیولا را میبینیم و بعد از آن نیستیم که تولد بعدی را ببینیم!
همان طور که نیچه گفته است "از آدم ها بُت نسازید، این خیانت است! هم به خودتان، هم به خودشان. خدایی می‌شوند که خدایی کردن نمی‌دانند! و شما در آخر می‌شوید، سر تا پا کافرِ خدایِ خود ساخته...!"
- امیرحسین بیوک

کاتالونیا، دادخواست اورول است علیه دروغ‌پردازان و شیادان، دادخواستی که در آخرین کتاب او -۱۹۸۴- لحنی چنان هراس‌انگیز پیدا کرد که میلیون‌ها خواننده را از رؤیای خوش آرمانشهرها بیرون آورد.

شاعری به نام پل باتز درباره اورول نوشته است که او چنان از لحاظ فکری صادق بود که انسان با وی احساس ایمنی می‌کرد، ذهنش مانند دادگاهی بود که قاضی در آن وکیل مدافع متهم نیز هست، ‌آزادی در نظر اسم نبود، فعل بود و مساوات، ضرورت حیات به شمار می‌رفت. او زندگی را جنگ تن به تنی با دروغ می‌دانست.

دراسطوره‌های یونان آمده است که خدایان پس از آفرینش انسان چون می‌خواستند هنوز کمبودی در او باشد و نتواند مدعی مقام خدایی شود، کاری کردند که با همه هوش و توان، از آینده بی‌خبر بماند و هرگز به یقین نداند که چه بر او خواهد گذشت. اما به جبران این نقیصه، نعمتی دیگر به وی اهدا کردند نا در عین بی‌خبری، تصویر آینده یکسره از آینه دلش زدوده نشود. این نعمت، امید بود.

منابع:

  • مقدمه کتاب زنده باد کاتالونیا به همراه نقد کتاب به قلم امیرحسین بیوک

? کانال تلگرام باشگاه کتاب


کتابجورج اورولبارسلونااسپانیا
صفحه ویرگول باشگاه 9 و 3/4 مشهد. آدرس تلگرام: @booqclub
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید