بشیر صابر
خواندن ۲ دقیقه·۳ ماه پیش

با تغییراتِ زندگی چیکار میشه کرد؟

تغییر چه خوب و چه بد همیشه یه مقدار چالش داره. اگه مثل من کمالگرایی و اضطراب هم داشته باشین، چی بگم؟ خدا به دادتون برسه! ولی آیا راهی نیست که تغییراتِ خواسته و ناخواسته زندگی برامون راحت‌تر باشه؟

پنج روز پیش مجبور شدیم اسباب کشی کنیم. جمع کردن وسایلم و دوباره چیدن، مشکلات خونه، بهم ریختگی و گمشدن وسایلم، گرد و خاک و کثیف شدن‌ها، عادت کردن به فضای جدید و... واقعا سخت بود. (البته هنوز هم تموم نشده، همین درگیری‌ها بود که نذاشت درست و حسابی بیام ویرگول)

توی کتاب‌ها مدام میگن در مواجهه با تغییر و مشکل و اینا، قبولش کن و بپذیرش. خب یعنی چی؟ بهم بگو دقیقا چیکار کنم؟

من اومدم و یه ذهنیت بامزه برای خودم ساختم، اینطوریه که تغییر رو یه مهمون ناخونده و بدعُنُق در نظر گرفتم که وارد زندگیم شده. منم در کمال سرخوشی به استقبالش رفتم. ازش پذیرایی کردم و با لبخند بهش گفتم که چه کمکی میتونم براش بکنم تا گورش رو گم کنه و دیگه پیداش نشه؟

اونم با لبخند جواب داد که هیچی فقط اومده که بمونه. در چنین موقعیتی معمولا میخندم، از آن خنده‌هایی که از گریه غم انگیزتر است :)

ولی ماجراهایی که داشتم ثابت کرده ارزشش رو داره. با گذر زمان می‌فهمیم که اون تغییر یا مهمان بدعنق، جنبه‌های مثبت هم داره، اما این جنبه‌ها فقط وقتی خودشون رو نشون میدن که به استقبالش بریم، ازش پذیرایی کنیم و قبول کنیم که قراره توی زندگی‌مون بمونه.

اولین بار موقع نقاشی با خواهرزاده ام بود که عاشق این رنگ شدم
اولین بار موقع نقاشی با خواهرزاده ام بود که عاشق این رنگ شدم

مثلا من این کار رو کردم و الان یه اتاق متفاوت دارم، دیوارهایی که با رنگ موردعلاقه‌ام خوشگل‌شون کردم، دکور جدید و برگ‌های سبز و ریسه‌های نوری، خاطرات تازه‌ای که قراره ساخته بشن. وسایلی که فکر می‌کردم از دست‌شون دادم، ولی توی اسباب کشی پیداشون کردم و کلی چیز دیگه.

اینجا داشتم لکه های رنگ روی در رو پاک میکردم برای همین صندلی اونجاست
اینجا داشتم لکه های رنگ روی در رو پاک میکردم برای همین صندلی اونجاست

شما با آخرین تغییر زندگی تون چطور کنار اومدین؟

راستی بنظرتون رنگ اتاق قشنگ شده؟

عاشق خوندن نوشتن و فکر کردنم اینجا از حرف های درونی می نویسم و تجربیاتم از فیلم ها و کتاب ها
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید