_ شب یلدا چیکار میکنی بشیر؟
_ با یه کسی قرار دارم.
_ با کی؟! چرا من خبر ندارم؟
_ با زندگیم، با اونی که دلمو برده، با اونی که نورِ چشم و امیدِ قلبمه. با اون قرار دارم
(خندید، از آن خندههای همراه با خجالت که قند توی دلم آب میکند.)
_ ولی من مریضم، نمیخوام تو ام بخاطر من مریض بشی… اما خب… دلمم برات تنگ شده.
من تازگی به این رسیدهام که مریض شدن و درد کشیدن آنقدرها هم سخت نیست، اما وقتی کسی که دوستش داری مریض میشود و درد میکشد، خیلی سخت است، رسما روحت شکنجه میشود. کاش من به جایش مریض میشدم.
_ شیرینیِ من، برام مهم نیست که مریض بشم، اصلا میدونی همین الانم از دلتنگیت مریض شدم، آره اتفاقا دکترم گفته اگه تو رو نبینم، بیمارستان یا شایدم تیمارستان بستریم میکنن!
(باز هم خندید، با سه تا سرفهی کوتاه.)
قرار شد ماسک بزنم تا خیالش راحت باشد. من آدمِ مناسبتها یا رسم و رسوم نیستم، ولی این دفعه فرق میکند. این اولین شبِ یلداست که ما با هم هستیم. دوست دارم تا حد ممکن قشنگ و دوست داشتنی باشد.
دیوان حافظ را دم دست گذاشتم، گل گرفتم، شکلات قلبی هم بله، چند تا جمله شاعرانه و دلبرانه حفظ کردم، لباس مخصوص هم آماده کردم، توی ظرف در دار انار دون کردم، دو تا فیلم کمدی – رمانتیک دانلود کردم.
مطمئنم این یکی از بهترین شب یلداهای زندگیام میشود.
«راستی دوست داشتم یه خبر خوشی رو با شما دوستای ویرگولیم شریک بشم. ما قراره آخرهای دی ماه حلقه بگیریم.»
به ایده هاتون برای خواستگاری رمانتیک (زانو زدن مثل فیلمها و...) نیاز دارم. بنظرتون شب زیر نور ماه بهتره یا صبح موقع طلوع آفتاب؟ توی خونه یا بیرون؟ بعد براش آهنگ بخونم یا مسخره است نخونم؟ برای اینکه این پست رو نبینه بلاکش کنم یا چی؟ آپشن دیگه ای داره ویرگول؟