اسفند که میشود اشتیاقمان برای برنامه ریزی کردن، از همیشه بیشتر میشود. اما تا به حال چند بار پیش آمده که به تمام برنامههایی که نوشته بودیم جامه عمل بپوشانیم؟ چند بار!؟ مشکل از اراده و تواناییهای ما نیست، مشکل از نحوه برنامه ریزی ماست.
در این پست سه نکته مهم دربارهی برنامه ریزی صحیح را مرور میکنیم.
برنامه ریزی برای یک سال به اندازه کافی سنگ بزرگی هست، حالا کمالگرایی، وضعیت ناپایدار زندگی و برنامه های انجام نشده سال گذشته را هم که اضافه کنیم، تبدیل به کوه اورستی میشود که هر کسی قادر به فتح آن نخواهد بود. بهتر است که سال را به قسمتهای کوچکتر تقسیم کنیم و برنامههای واقع بینانهای داشته باشیم.
ما میگوییم: «از شنبه خواندن کتابِ فلان را شروع میکنم.» ممکن است واقعا شنبه شروع کنیم اما تمام کردن کتاب شاید به سال بعد موکول شود. تحقیقات نشان داده که مغز ما تمام شدنها را جدیتر از شروع کردنها در نظر میگیرد.
یعنی اگر برای برنامه مان زمان تمام شدن مشخص کنیم، نتیجه بخشتر است و درستتر است که بگوییم: «تا آخر هفته کتابِ فلان را تمام میکنم.»
همه میدانیم که برنامهها باید واضح و دقیق باشند، اما انعطاف پذیری چه میشود؟ ما عملا روی یک تکه سنگ که در فضا معلق است و برای خودش میچرخد، داریم زندگی میکنیم. هر لحظه ممکن است شهاب سنگی به خانه همسایهمان برخورد کند و سر و صدایش مانع انجام برنامههای ما شود.
پس بهتر است برنامهای منعطف داشته باشیم که اگر مشکلی پیش آمد و به بعضی برنامهها نرسیدیم بتوانیم جبرانشان کنیم.
و درنهایت بهتر است خیلی سخت نگیریم، به قول یکی از بزرگان همین که با شرایط فعلی زندگی را ادامه میدهیم خودش دستاورد بزرگیست.
شما چه نکات دیگهای برای برنامه ریزی کردن بلدید؟
سال 1404 را برای خودتان چطور تصور میکنید؟