شاید بتوان گفت یکی از موارد مورد بحث و گفتگو در بین علاقهمندان به مسائل مختلف تاریخی سیاسی بخصوص در غرب آسیا این باشد که چگونه ممکن است بشار اسد با وجود جنگ تحمیلی داخلی که عملاً به نابودی سوریه در عرصههای مختلف انجامیده و تهدیدات مختلف خارجی و داخلی را متوجه شده باشد توانسته دوام بیاورد ولی محمد مرسی تنها در عرض یکسال از شروع ریاست جمهوری اش با یک کودتای نظامی مورد حمایت غرب،اسرائیل و مرتجع عربی سرنگون شود؟ برای پاسخ به این سوال باید تاریخ را مرور کرد.
جمهوری اسلامی ایران همان زمان و علی رغم اینکه مسئولانی نظیر احمدی نژاد رئیس جمهور و صالحی وزیر امور خارجه امیدی به بشار اسد نداشتند و صحبت از سوریه بدون او می کردند،در سمت دیگر شخص مقام معظم رهبری و مسئولان دیگر نظیر جلیلی دبیر شورای عالی امنیت ملی همچنان بر حمایت از حکومت بشار اسد تأکید داشتند و از همان ماه های اول بحران سوریه،رسانه های مختلف غربی و عربی وابسته به غرب همواره ایران را متهم به همکاری در سرکوب «معترضان» می کردند! معترضانی که بعدها با تشکیل ارتش آزاد سوریه در ۲۹ ژوئیه ۲۰۱۱ واقعیت میدانی بحران سوریه را شکل دادند.
در همچین اوضاعی که منجر به تعلیق عضویت سوریه از اتحادیه عرب در نوامبر ۲۰۱۱ و سازمان همکاری اسلامی در اوت ۲۰۱۲ با اعمال نفوذ سعودیها ،قطری ها و ترکیه شده بود و تمام حواس و توجهات به بحران سوریه جلب شده بود،سال ۲۰۱۲ در مصر اولین انتخابات ریاست جمهوری بعد از سرنگونی حسنی مبارک دیکتاتور در انقلاب ۲۵ ژانویه انجام شد که طی آن محمد مرسي از حزب عدالت و آزادی وابسته به اخوان المسلمین رأی آورد و در ۳۰ ژوئن ۲۰۱۲ با سوگند ریاست جمهوری در دادگاه عالی قانون اساسی آغاز بکار کرد.
در همان ایام محمد مرسی سعی در جلب توجه و رضایت گرفتن از محور غربی عبری عربی داشت و که در این راه سعی داشت با رجب طیب اردوغان نخست وزیر ترکیه،حمد بن خليفة آل ثاني أمير قطر و خالد مشعل رئیس وقت دفتر سیاسی حماس یک محور اخوانی در منطقه را شکل دهند که یکی از اصول مشترک این محور نوعی تعامل با اسرائیل بود که بتواند به نوعی کنار عربستان سعودی علی رغم تفاوتها قرار گیرد.با این حال این محور،در داخل خود منطقه با مخالفتهایی روبرو شد نظیر أحمد الجعبري فرمانده فلسطینی شاخه نظامی حماس در غزه که توسط صهیونیستها در شروع جنگ هشتروزه نوامبر ۲۰۱۲ به شهادت رسید.
در این میان مرسی یکی به میخ میزد و یکی به نعل! او در عین حال قصد ایجاد روابط با تهران را داشت و سفرش به تهران در شانزدهمین نشست جنبش عدم تعهد در اواخر اوت ۲۰۱۲ و سفر احمدی نژاد به قاهره در فوریه ۲۰۱۳ نشانهای این گرم شدن روابط پس از سالها سرد بود.
با این حال علی رغم اقدامات مرسی در جهت برقراری روابط دوستانه با ایران،او بیشتر هنوز به فکر رضایت جبهه غربی عبری عربی علیه مقاومت بود و این سیاست یکی به میخ و یکی به نعل او در سایه تلاش اخوان برای قبضه قدرت و کنار نهادن سایر گروه ها بود که موجب بروز اعتراضات و ایجاد شکاف داخلی در درون مصر شد به نحوی که در جریان همهپرسی قانوناساسی مصر در ۱۵ و ۲۲ دسامبر ۲۰۱۲ تنها 32.86% مشارکت کردند.
اما ته و انتهای این اقدامات منجر به بروز شدیدترین اعتراضات و تظاهرات علیه مرسی در اولین سالگرد ریاست جمهوری اش شد و در نهایت با کودتای نظامی ۳ ژوئیه ۲۰۱۳ ژنرال عبدالفتاح السیسی وزیر دفاع خود مرسی که از قضا از نظامیان زمان مبارک بود!،در نهایت مرسی برکنار و راهی زندان شد.
در آن سوی دیگر اما بشار اسد توانست قدرت را حفظ کند و در انتخاباتهای ریاست جمهوری ۲۰۱۴ و ۲۰۲۱ دوباره با رأی ملت سوریه به ریاست جمهوری سوریه برسد.
در نهایت این دیپلماسی تکیه بر جبهه مقاومت سبب شد تا سوریه ۷ می ۲۰۲۳ بار دگر به اتحادیه عرب برگردد و شخص اسد در سفر به جده عربستان در نشست سران اتحادیه عرب شرکت بنماید.
در مجموع می توان گفت که اسد با تکیه بر داخل و حمایت و پشتیبانی مداوم از جبهه مقاومت سبب شد تا ضمن بقای خود،موجب جلوگیری سقوط کمر مقاومت ضدصهیونیستی شود و در واقع با شرط بندی روی کمکهای ایران و تا حدی روسیه توانست خودش و کشورش را نگهدار باشد و خاری در چشم استکبار جهانی و اسرائیل باقی بماند.