یک خانم متولد دهه 40 بود! میگفت: همیشه از بچگی دلم میخواست پسر باشم. از بچگی کارهای بزرگی بود که مردان میتوانستند انجام دهند، اما من از انجامشان منع شدم! ازدواج هم که کردم، تمام زندگیام را گذاشتم برای خدمت دادن شبانه روزی به شوهر و فرزندانم. چون زن بودم، هیچ وقت نتوانستم کارهای بزرگی کنم.
من کیستم؟ سوالی است که پاسخ آن بازنماییای از مفهومی است به نام «هویت من». که در بخشی از این هویت، با افرادی مشابه و در بخشی متفاوتم. همین تشابه و تفاوتهاست که باعث طبقهبندی میشود و من دائما در حال نسبت دادن و مرتبط کردن خودم با افرادی دیگر هستم.
یکی از این طبقهبندیها، جنسیت است. من زنم و این زن بودن بخشی از هویت من را میسازد. زنان در فرایند هویتیابی زنانه خود، تحت تاثیر سه عامل درهمتنیده قرار دارند: جنسیت، خانواده و جامعه و ساختارهای آن.
گزارههای رایج درباره جنسیت زن، عامل بخشی از هویتیابی زنان است. این گزارهها لزوما همجهت نیستند. تلقی برخی درباره زنان در این حد است که زن را ابزار کامیابی و لذت میدانند و یا میگویند اولین گناه عالم را زن مرتکب شده است. در نگرشی دیگر که با نگرش دینی هماهنگتر است، زن دروازه جلب رحمت خداوند است و او محبوب حق است. حاکمیت هر کدام از این نگرشها بر فرد یا جامعه، موجب بروز رفتارهای متفاوتی پیرامون مسئله زن خواهد شد.
خانواده، عامل دوم هویتیابی است. بر اساس طرز تلقیهای متفاوت از زن و وظایف خانوادگی، هویتهای متفاوتی شکل میگیرد. تلقی برخی به گونهای است که خانه را زندان میدانند و موجبات در برگرفتن رنج و سختی بر فرد است. زندانبان این زندان نیز، شوهر یا پدر است. در طرز تلقی دیگری، خانه کنجی شمرده میشود و ازدواج خزیدن از کنجی به کنجی دیگر! برخی نیز، انتقال از خانه پدری به همسر را موجب افزایش مسئولیت و به دست آوردن حقوق جدیدی میدانند. طرز تلقی دیگری نیز وجود دارد که کمتر دیده میشود و به نگاه اسلام نزدیکتر است. دیدگاهی که زن و مرد را در خانواده مکمل میداند و هر کدام برای تکمیل هویت خودشان به یکدیگر نیازمندند، نه فقط برای رفع نیازهای خارجیشان.
سومین عامل موثر در هویت زنان، جامعه و ساختارهای آن است که البته بر عامل دوم تاثیر و تاثرات تنگاتنگی دارد. جامعه پدرسالار، مردسالار و انسانمدار، میتوانند اثرات متفاوتی بر هویت زنانه بگذارند.
در جامعه پدرسالار، مرد در نقش رهبر و فرمانده است. همه قدرت در دست اوست، اما خیرخواه است. در این جامعه زن متعلق به یک مرد است. رابطه مرد و زن مبتنی بر قدرت یکسویه است و زن تابع مرد.
اما، جامعه مردسالار محصول جامعه مدرن است. مدرنیته زنان را از چشم انسان پس از رنسانس مینگرد، انسانی جداشده از ساحت قدسی که حیاتش در گرو تولید انبوه است. در این جامعه ستارگان سینما به جای دانشمندان، الگوهای اجتماعی میشوند. این جوامع را مردسالار مینامند، چرا که ارزشهای مردانه، مسلط هستند و زنان از این ارزشها تبعیت میکنند تا بتوانند ایفای نقش اجتماعی داشته باشند.
دیدگاه مدرن و سنتی در دو وجه اشتراک دارند:
الف) هر دو مردسالارند اما به دو شکل متفاوت. یکی زن را برای توسعه چرخه تولید در اختیار گرفته و حضورش را در این فرایند میپذیرد، در صورتی که از ارزشهای مردانه تبعیت کند و یکی زن را موجودی برای رفع حوائج شخصی مرد معرفی میکند و حیات زن را در این نقشآفرینی میبیند.
ب) هر دوی این دیدگاهها با معیارهای دین اسلام برای زن، در تضادند. ممکن است برخی از رفتارهای مردان با زنان در هر دو مجموعه، با توصیههای دین اسلام سازگار باشد، اما در اساس تفاوتهای جدی دارد.
و در نهایت جامعه انسان مدار، جامعه ایست که در آن اساس هویت افراد، بر مبنای هویت انسانی آنها تعریف میشود. از این رو، زنان شریک مردان و مردان شریک زنان هستند. رابطه زن و مرد مبتنی بر مودت و مهرورزی است و زنان وسیله جذب و جلب رحمت خدا برای خانواده هستند.
آن خانم 40 ساله، در طول زندگیش ابتدا جامعه پدرسالار را درک کرده است و با مدرن شدن جامعه ایرانی، در حال زیستن در یک جامعه مردسالار است. در همین حال، تلقی اش از خانواده، به مثابه مکانی برای رنجش زن و دادن خدمات به اعضای آن برای رفع حوائج اولیه شان است. علاوه بر این، تلقیاش از زن یک موجود دست دوم و حقیرتر از مرد است.
چنین زنی چرا باید از این هویت زنانه ای که در ذهنش ساخته شده، راضی باشد؟ چرا باید زن بودن را دوست داشته باشد؟
به نظر میرسد اصلاح رویکردها در سه عامل هویتساز زنان، از اصلاح عامل دوم یعنی خانواده شروع میشود.
اگر خانواده جایی باشد برای آزادگی زن، نه زندان باشد و یا کنجی برای خزیدن، زن عاشق زن بودنش میشود. اگر کرامت زن در خانواده حفظ شود، دختران خانواده را محلی خواهند دید، که شخصیتشان را بزرگ میکند و هیچ وقت تن به مردواره شدن در جامعه مردسالار مدرن کنونی نخواهند داد، بلکه مسیر زنانه خودشان را برای رشد در همه ساحتهای فردی، خانوادگی و اجتماعیشان پیدا خواهند کرد.
منبع:
خجسته، حسن، ساختاربندی هویت زنان، پژوهش و سنجش، شماره 52.
نویسنده: الهام پولادی؛ فارغالتحصیل مهندسی برق