«یک بام و دو هوا»، این خلاصهی بازتاب سیاست خارجی دولت سیزدهم در اذهان عمومی جامعه است. آن هم درست زمانی که جهانِ در حالِگذار و افکار عمومی جوامع بشری، تشنهی کنشگری فعالانه و پیش دستانهی جمهوری اسلامی است، نه ادامه دادن به فهم غیرواقعی و کاریکاتوری دولت قبل از روابط بینالملل. با آغاز دولت جدید امیدهایی برای اصلاح و چرخش کلان سیاستهای جمهوری اسلامی از مسیر قبلی پیدا شد، اما برخی از کسانی که برجام را بر باد رفته میدانستد و از ناکارآمدی آن میگفتند، در دورهی جدید، سیاست احیای برجام را پیش گرفتند و به دنبال نقد کردن چک برجام افتادند و عدهی دیگری از منتقدان سابق، سیاست سکوت محافظهکارانه و جناحزده را در مقابل این رویکرد اتخاذ کردند.
مذاکره بر سر احیای برجام دو مشکل اساسی دارد. اول آنکه مسیر بازگشت آمریکا به برجام مانند مسیر خروج آنها نیازی به مذاکره ندارد و راه برای انجام تعهدات برجامی آمریکاییها بسته نیست. اما با مذاکره بر سر احیای برجام، زیرپاگذاشتن توافقات و معاهدات بینالمللی با تغییر دول ها را به امری پذیرفتهشده و بی هزینه تبدیل کردهایم. پاسخ این سوال که برجام چگونه احیا میشود، روشن است: با عملی کردن تعهدات طرفهای مختلف، نه با مذاکره فرسایشی مجدد. به همین دلیل حتی اگر بپذیریم که احیای برجام امر مطلوب ماست، راه آن مذاکره نیست. اما مشکل اساسیتر آن است که همه میدانند که برجام، مردهای است که اولا احیا پذیر نیست و ثانیا به فرض احیا، حقوق و منفعت ملت ایران را تامین نمیکند و تبدیل به یک ابزاری برای اعمال سلطه بر ایران خواهد شد و دوباره اقتصاد ایران را شرطی خواهد که در ادامه به تفصیل این مشکل اساسی راهبرد احیای برجام خواهیم پرداخت.
البته ناگفته نماند که دولت سیزدهم با نگاه واقع گرایانه و توجه به انتفاع اقتصادی، دیپلماسی همسایگی را جایگزین غربزدگی منفعلانه کرد و این کار باعث یک تحول رویکردی باشکوه در عرصهی سیاست خارجی شد که مایهی افتخار و امید به آینده است. اما این حقیقت تلخ را باید پذیرفت که مردم و فعالان اقتصادی و مدیران میانی حاکمیت، در یک توهم برجای مانده از گذشته، هنوز راه گشایش اقتصادی را همین مذاکرات میدانند و تحرکات اخیر اروپاییها و آمریکاییها و مذاکرهکنندگان ما، تشدیدکنندهی این توهم است. هنوز آمار و ارقام رشد صادرات منطقهای، به اندازهی خبر قدم زدن جوزپ بورل در خیابانهای تهران و تغییر محل مذاکرات از وین به دوحه بازتاب گفتمانی ندارد و بیم آن میرود که دوباره دچار اشتباه محاسباتی شویم. حال آنکه دولتمردان و اعضای شورای عالی امنیت ملی بهتر از هر کسی میدانند که نه از برجام و نه از لاشهی بجا ماندهی فعلی آبی گرم نمیشود و در صورت بازگشت، دستاورد اقتصادی آن «تقریبا هیچ» خواهد بود. پس چرا سیاستگذاران ما در این راه بیفایده و ناموزون قدم گذاشتهاند و با صراحت اعلام نکردهاند که تقریبا هیچ منفعت اقتصادی به ملت ایران نخواهد رسید؟ به بیان دیگر، چرا هم خدا را میخواهد و میز مذاکره با نمایندگان کدخدا را رها نمیکند و هم خرمای تجارت همسایگی و دیپلماسی اقتصادی به سایر کشورها را؟ با بررسی دقیقتر اهداف این مذاکرات شاید به پاسخی برای این پرسش دست یابیم.
1. تحریم و توافق، دو روی یک سکهاند. تو را تحریم میکنند تا مجبور شوی برای حقوق مسلم خودت مذاکره کنی. به محض آنکه به خنثی سازی تحریم رو بیاوری، از یک طرف به وسیلهی صدور قطعنامه شورای حکام و سپس قطعنامه شورای امنیت تحت فشار قرار میگیری و از طرف مقابل القا میکنند که حاضرند به یک توافق قابل قبول برای ایرانیها برسند. تو را متمایل به میز مذاکره میکنند تا در نهایت از مسیر خنثیسازی دست میکشی. در مرحلهی بعد اگر به یک توافق دست بیابی، دشمن شروع میکند به زیادهخواهی و مطالبات بیشتر از توافق، و سپس تحریمهای بیشتر با بهانههای بیشمار دیگر.
سپس دوباره این چرخه تکرار میشود: تحریم، اجبار بر سر کوتاه آمدن از حقوق مردم ایران، شروع به خنثی سازی تحریمها، پالس طرف مقابل برای مذاکرهی برد-برد و همزمان فشار صدور قطع نامهها، به پای میز مذاکره کشیده شدن ایران و سپس اعمال زیاده خواهی، و این چرخه ادامه خواهد داشت...
2. شرایط امروز نیاز بازار جهانی به نفت ایران، با شرایط قبل از دههی نود بسیار تفاوت پیدا کرده است. در آن دوران نفت ایران کالای استراتژیکی برای بازار جهانی و منبع تامین انرژی دنیا محسوب میشد و میتوانست به عنوان ابزار پرقدرت چانه زنی استفاده شود. اما در جهان امروز منابع جایگزین نفتی باعث آن شده است تا طرف مقابل صرفا برای تنظیمگری بازار جهانی به نفت ایران نیاز داشته باشد. دیگر نفت ایران به شدت سابق استراتژیک و حیاتی نیست تا ایران از این قدرت بتواند استفاده کند. فهم غلط ما از معادلات اخیر این کالای استراتژیکی موجب میشود استفاده از ابزار نفت در مذاکرات عمدتا به نفع طرف مقابل تمام شود.
3. حتی برای حل مشکلات و اختلافات دو دولت یا دو کشور یا دو ملت، میز مذاکره آخرین ابزار دولتها و جایی است که میوهی نتایج اقدامات قبل از آن گرفته شود. چه رسد به اختلافات و درگیریهای دو تمدنی که بنیانهای متضادی دارند و از خاستگاههای مقابل هم برآمدهاند. در این صورتبندی از صحنه، با ابزار مذاکره نهتنها گشایشی حاصل نمیشود، بلکه منجر به استحاله و هضم یک تمدن در دیگری خواهد شد. اگر نگاه ما به صحنهی بینالمللی یک نزاع تمدنی باشد، نتیجه آن است که با روند فعلی باید در مقابل ساختارها، فرهنگ عمومی، ارزشهای بنیادین و آرمانهای طرف مقابل که برآمده از مادی گرایی، نسبی گرایی، ایدئولوژی زدایی و از بین بردن کرامت انسانی است، عقب نشینی کرد. دعوا بر سر مسائل حقوق بشری، سیاستهای ضداستکباری در منطقه و FATF نمونههای این درگیریهای تمدنی است. حقیقت آن است که در نزاع تمدنی هیچگاه معاملهی برد-برد وجود نخواهد داشت.
حال به این پرسش بپردازیم که برجام چیست و دولتمردان ما به دنبال چه هستند؟
از نگاه اقتصادی:
مهمترین هدف اقتصادی ما از مذاکرات آن بود که به چرخهی دلاری و تجارت آسان با کشورها از طریق اتصال به شبکهی بانکی جهانی بازگردیم. اما به دو دلیل «تقریباً هیچ» نصیبمان شد.
اول آنکه آمریکا در برجام متعهد شده است تا فقط بخش اندکی از تحریمها را لغو یا تعلیق کند اما همچنان برخی تحریمهای اولیهی آمریکا پابرجا ماند. حتی ابرتحریمی مانند U-TURN که جزو تحریمهای ثانویهی هستهای هم بود و مانع پیوستن ما به چرخهی تجارت جهانی است، باقی ماند. به طوری که در بهترین سال اجرای برجام، تنها 17 میلیارد دلار از 60 میلیارد دلار درآمد نفتی را توانستیم از طریق ال سیهای بانکی وصول کنیم. البته مانع جدی دیگری بر سر راه وجود داشت و آن اجرای شدید مکانیزم KYC (know your customer) علیه ایران و به تبع آن بالا رفتن ریسک تعامل تجاری با ایران بود.
عامل دوم ابر تحریم کاتسا است که بعد از توافق سال 2015 توسط کنگره آمریکا بر علیه ایران اعمال شد. تا قبل از تصویب این تحریم، شرکتها و بانکهایی که با ایران تعامل داشتند صرفا تحریم میشدند، اما بعد از کاتسا، خود آن بانکها و شرکتها تروریست محسوب خواهند شد. شرکتها و بانکهای بزرگ به خاطر ترس از این تگ تحریمی، ریسک همکاری با ایران را نخواهند پذیرفت. این تحریم به دلیل آنکه بعد از توافق هستهای اعمال شده است، با مذاکرات فعلی احیای برجام برداشته نخواهد شد و این مانع همچنان بر سر راه ارتباط تجاری ما با دنیا خواهد بود.
به همین دلیل در صورت احیای برجام، پول حاصل از فروش نفت صرفاً از طریق تهاتر با غذا و دارو و از راه های مالی تاییدشدهی 5+1 میتواند استفاده شود. نکتهی حائز اهمیت آن است که سپاه پاسداران، یکی دیگر از نهادهایی است که ذیل تحریم کاتسا قرار گرفت. این تگ تحریمی ماهیتی اقتصادی دارد، اما در مذاکرات فعلی تمرکز روی برداشتن تگ تحریمی دیگر سپاه به نام FTO است که تحریمی امنیتی محسوب میشود. بنابراین در بهترین حالت حتی با برداشتن این تگ هیچگونه گشایش اقتصادی شامل حال این نهاد ملی نخواهد شد.
هدف بعدی اقتصادی از مذاکرات، جذب سرمایه خارجی است. این اتفاق زمانی رقم خواهد خورد که سرمایهگذار مطمئن باشد که در صورت بههمخوردن توافق، بازهی زمانی کافی برای بازدهی سرمایهگذاری خود را خواهد داشت. حال آنکه تجربهی برجام نشان داده است که خروج آمریکا از برجام امری شدنی است و همین تجربه باعث شده است ریسک ورود سرمایه بالا برود. برای مقابله با چنین پدیدهای سرمایهگذارها نیاز به یک تضمین دارند که در صورت بههمخوردن توافق و لزوم خروج آنها از ایران، فرصت چندسالهای برای سودآوری کافی داشته باشند. چون در برجام این فرصت 180 روز تعیین شده است و بعید است در مذاکرات پیش رو این بازه زمانی به اندازه کافی افزایش بیاید. باید بدانیم که سرمایهگذار خارجی آنچنان میلی به بازار ایران نخواهد داشت.
از نگاه امنیتی:
با این توضیحات بعید است که هدف اصلی دولتمردان از مذاکرات، انتفاع اقتصادی باشد. سیاستگذاران ما به دنبال رسیدن به حداقل اهداف امنیتی در حوزهی بینالمللی هستند. به نظر میرسد جمهوری اسلامی به دنبال نگهداشتن توافق تا سال 2025 است. چراکه بر اساس برجام لغو کامل قطعنامههای شورای امنیت علیه ایران نیازمند سپری شدن بازهی ده سالهای است که از زمان انعقاد برجام یعنی 2015 سال آغاز شده است.
اما نقطهی ابهام آن جاست که احتمالا در انتخابات پیش روی کنگره، جمهوریخواهان اکثر کرسیها را به دست خواهند آورد که خروج از برجام به وسیله مکانیزم ماشه از اقدامات محتمل آنها خواهد بود. این مکانیزم به گونهای است که با درخواست یکی از اعضای 5+1 مبنی بر نقض فاحش برجام توسط ایران، فعال میشود. در صورتی که حتی یکی از اعضا به هر دلیل حاضر به ادامهی توافق نباشد، علاوه بر ابطال برجام، تمامی قطعنامههای شورای امنیت بر علیه ما برخواهد گشت. بنابراین به دنبال احیای توافقی هستیم که هر لحظه با اراده هرکدام از شش کشور به پایان خواهد رسید. و این یعنی هیچ ضمانتی برای رسیدن توافق به 2025 و لغو قطعنامههای شورای امنیت وجود ندارد.
تحولات اخیر نظام بینالمللی و شکلگیری جبههبندی جدید کشورها، حاوی پیامهای بسیار مهمی است که اگر در قبال آنها کمتوجهی صورت گیرد، میتواند بزرگترین فرصتها را به بزرگترین تهدیدها تبدیل کند. سردرگمی، بیبرنامگی و یا نداشتن راهبرد جامع و مشخص در سیاست خارجی، منجر به ازبینرفتن جایگاه استراتژیک آینده جمهوری اسلامی در جهان خواهد شد. در واقع جایگاه آینده کشورها به تصمیماتشان در این بازهی حساسِ گذارِبینالمللی وابسته است.
ائتلاف تحریمی جدید که با محوریت آمریکا بر علیه روسیه شکل گرفته، به دنبال ایجاد نظم مطلوب خود و تثبیت مجدد جایگاه هژمونی خود پس از افول چند دههی اخیر است. با این تحلیل در مقابل این ائتلاف تحریم، ظرفیت شکلگیری روابط راهبردیِ اقتصادی و سیاسی نوینی شکل گرفته است و این یک فرصت تاریخی برای سیاست خنثیسازی تحریمهای ما نیز هست. فرصتی که میتوان از آن برای ایجاد نظم مطلوب خودمان از طریق همکاری با اقتصادهای نوظهور، قدرتمند و مستقل جهان استفاده کرد. در واقع به وسیله آرایش جدید از طریق مقابله با نظام سلطه به تامین منافع ملی خود باید بپردازیم.
در این وضعیت اولویتدارترین اقدام، ایجاد یک ثبات گفتمانی مبنی براین است که جمهوری اسلامی به هیچ وجه در طرح ائتلاف تحریم بازی نخواهد کرد و به صورت برنامهریزی شده در مقابل این جبهه قرار دارد و اعضای این ائتلاف به هیچ وجه نمیتوانند شریک راهبردی ایران باشند. سابقه هم نشان از غیر قابل اتکا بودن این ائتلاف میدهد. بنابراین اقدام اول آن است که این راهبرد چه در سطح داخلی و چه در سطح بینالمللی به صراحت بیان شود. اما باید توجه داشت که صرف بیان کافی نیست و تعاملات مقطعی و زودگذر با ائتلاف تحریم باعث خروج اروپا و آمریکا از بحران فعلی و تضعیف جبهه نوپای ضدآمریکایی خواهد شد.
دومین اقدام ایجاد زیرساختهای ارتباطی بر مبنای همکاری استراتژیک و بلندمدت است. البته این زیرساختهای ارتباطی باید بر مبنای اشتراکات منافع ملی-آرمانی ما و منافع کشورهای همسو باشد تا هم ما بر مبنای اصل استقلال سیاسی خودمان رفتار کنیم و هم برای مشارکت با کشورهایی مثل چین و روسیه زمینه همکاری اقتصادی را فراهم کنیم. سیاست احیای برجام با این رویکرد در تعارض است. بیم آن میرود که باز یک تصور غیرواقعی از توافق ایجاد شود و سیگنال سردرگمی و غفلت در مقابل ائتلاف تحریم مخابره شده و در نهایت دوباره اقتصاد ما شرطی شود.
همان طور که پیشتر نیز بیان شد و خود تصمیمگیران جمهوری اسلامی بهتر از هر کسی میدانند، برجام هیچ عایدی اقتصادی نخواهد داشت و صرفاً به دنبال چیدن میوهی نرسیدهی امنیتی آن هستیم. اما این خیال باطل نباید ما را از راهبرد اصلی که همان قرار گرفتن در مقابل ائتلاف تحریم است، بازدارد.
ما خواهان آن هستیم که به جای هیاهو برای هیچِ مذاکرات اخیر، رویکرد دولت به این سمت تغییر کند و اگر منافع ملت ایران در برجام تضمین نمی شود که - همین گونه هست - مذاکرات به همین شکل ادامه پیدا نکند و این دندان لق یکبار برای همیشه کنده شود.
این راهبرد جدید از آن جهت اهمیت مضاعف پیدا میکند که آمریکا به دنبال حذف بازیگران سنتی بازار نفت است و میتواند از ایران و فروش نفت آن به عنوان ابزاری برای سیاستهای خودش استفاده کند و با ایجاد شبکههای فروش محدود نفت برای ایران به کشورهای همسو با خود، به وسیلهی ما بازار انرژی جهانی را مدیریت کند.
در نهایت از این طریق علاوه بر وابسته کردن بازارهای نفت ما به خود، ابزار نفتیِ ما در مذاکرات را از کار خواهد انداخت و از طرف دیگر نیز شرکای استراتژیک و راهبردیمان در زمان تحریم را از ما خواهد گرفت.
مشابه نفت، برای گاز همین راهبرد باید اتخاذ شود. چرا که کشورهای همسو با ائتلاف تحریم در حال توسعه میادین گازی و توسعه LNG هستند تا در چند سال آینده جایگزین مناسب و قابل اطمینانی برای گاز روسیه باشند. استراتژی اروپا و آمریکا سرمایه گذاری برای توسعه و افزایش تولید و صادرات گاز این کشورها و قرارداد 32 سالهی اخیر شرکتهایی از جمله توتال فرانسه با قطر با هدف تامین انرژی اروپا در بلند مدت، ما را به این سمت سوق خواهد داد که در کوتاهمدت و تا زمانی که گاز قطر به مرحلهی صادرات برسد، ائتلاف تحریم برای مدیریت منابع انرژی خودش، معافیتهایی را برای ایران در صادرات گاز به اروپا در قالب توافق فعلی در نظر بگیرد و بعد از دو سه سال، با آماده شدن جایگزین ایران، دوباره ارتباط ما را با بازار جهانی قطع کنند. این همان معنای تنظیمگری در بازار جهانی و بازی کردن در طرح ائتلاف تحریم است که باید از آن خودداری کرد و نباید به راحتی فریب وعدههای هرچند عملیاتی در کوتاه مدت را خورد.
بنابراین ما باید به دنبال خلق ابزارهای جدید و راهها و ارتباطهای نو باشیم تا در آینده، درهمتنیدگیِ اقتصادی به نفع جمهوری اسلامی ایجاد شود و در آن طرف مرزها، کشورهای زیادی وابسته به راههای تجاری و کریدورهای بینالمللی جمهوری اسلامی ایران شوند و در نهایت پس از مدتی سیاست تحریمی دشمن را بیاثر کنیم.
اما متاسفانه با بررسی تحربیات و رویکردهای اخیر در بعضی ارتباطات همسایگی و راهبردی، غلبهی نگاه تاریخ مصرف گذشته به عرصهی تجارت خارجی هم چنان دیده میشود. به این معنی که در یک معامله، اقتضائات و شرایط و نفع طرف مقابل در نظر گرفته نشده و همین امر باعث از بین رفتن فرصت ها شده است. تجربهی ارتباط با چین و روسیه به همین امر دلالت دارد. جایی که چینی ها به دنبال توسعه کریدور ابرپروژه کمربند - راه هستند. کمربند - راه یک برنامه توسعه ای است که با عبور از پاکستان وارد جنوب شرق ایران می شود. این اشتراک منافع سه جانبه با چین و پاکستان، به معنای ایجاد یک در هم تنیدگی پایدار است که از میوه های دیگر این اتفاق، حل شدن دیگر مشکلات و مسائل امنیتی و سیاسی در مرزهای ماست. در این صورت ظرفیت های منطقه مکران فعال شده و دیگر برای توسعه خود منتظر معافیت های صدقه ای آمریکا نخواهد بود.
یکی دیگر از ظرفیتهای معطل مانده، راه آهن شلمچه - بصره و تکمیل نشدن این خط برای توسعهی روابط دو کشور همسایه است و سوال آن جاست که چرا چنین ظرفیتی حتی در دولت فعلی باید در انتظار تصمیمات اتاقهای تو در توی اداری باقی بماند و یا رابطه دو اقتصاد هر چند ماه یک بار در انتظار معافیت صدقهای آمریکا و مجوزهای خزانهداری برای استفاده از منابع مالی ایران در یک بانک خاص عراقی باشد.
در رابطه با روسیه هم مثالهای متعددی در خصوص کم کاریها و عدم تناسب شعار با عمل دیده می شود. در دولت قبل سالها پروژه برقی سازی راهآهن گرمسار- اینچه برون متوقف مانده بود. پروژهای که حتی در ضعیفترین حالت میتواند هم موجب افزایش حجم تبادلات تجاری ما شود و هم نیاز واقعی ترانزیتی روسیه را رفع نماید. بنابراین صرف بیان اینکه ایران خواستار توسعه روابط با کشورهای همسایه و همسوست نه دوستان کشور را راضی میکند و نه باعث ناامیدی دشمنان از راهبرد تکراری چرخهی تحریم- مذاکره میشود.
از طرف دیگر با یک نگاه آیندهنگر، میتوان به این معضل چند سال آینده پی برد که صنایع نفت و گاز ما برای افزایش ظرفیت و تثبیت موقعیت خود نیاز به سرمایهگذاریهای هنگفتی دارند که راهی جز تامین مالی برای این پروژهها از طریق همین اقتصادهای نوظهور دنیا که در مقابل ائتلاف تحریم قرار دارند، نداریم. اما تا رسیدن به این حجم از سرمایهگذاری، راه طولانی اعتمادسازی و ذینفع سازی متقابل بین جمهوری اسلامی و این کشورها وجود دارد و نمیتوان تا رسیدن به این مرحله، توقع زیادی از این روابط دو یا چند جانبه داشت.
در پایان، مجددا از رویکرد توسعه روابط همسایگی دولت و متوقف نگه نداشتن این مسیر تجاری، حمایت میکنیم و از طرف دیگر خواستار پایان دادن به این رویکرد یک بام و دو هوا در صحنهی بینالمللی هستیم و برجام را یک خسارت محض و توافق فعلی را تقریبا هیچ میدانیم که اگر دولتمردان و تصمیمگیران سیاست خارجی هر چه سریعتر به آن پایان نبخشند، این سردرگمی راهبردی، اقتصاد ایران را شرطی خواهد کرد و در سالهای آینده حسرت فرصتهای از دسترفتهی فعلی برای خنثیسازی تحریم را خواهیم خورد.
والسلام
بسیج دانشجویی دانشگاه صنعتی شریف
بسیج دانشجویی دانشگاه صنعتی امیرکبیر
بسیج دانشجویی دانشگاه شهید بهشتی
بسیج دانشجویی دانشگاه خواجه نصیر