صحبت های علیرضا عسگری نماینده بسیج دانشجویی در مراسم گرامیداشت روز دانشجو دانشگاه شریف با حضور وزیر علوم
بسم الله الرحمن الرحیم و الحمدالله لله رب العالمین
السلام علیک یا فاطمه الزهرا
ما انسان دانشگاهی میخواهیم، نه معلم و دانشجو. دانشگاه باید انسان ایجاد کند و انسان بیرون بدهد از خودش... . انسان حاضر نمیشود که کشور خودش را تسلیم کند به غیر. انسان حاضر نمیشود که تحت ذلت برود و اسارت. آنها هم از انسان میترسند. (امام روح الـ... رحمه الله علیه)
وقتی به دانشگاه امروز ایرانی مینگریم، بیش از هرچیزی، بحران زدگی آن را مشاهده میکنیم. جایگاه دانشگاه، در حال حاضر، از دست رفته است. در اخلاق، در مسیر انحطاط قرار دارد، در علم و پژوهش، به رکود و یکنواختی دچار شده، در سیاست، رفتارهای سطحی از خود بروز میدهد، در ساحت اجتماعی در توهم اثرگذاری به سر میبرد، در فرهنگ سر خودرا زیر برف کرده و در تعریف معنای خود، دچار شک و تردید است. نقطه اوج این بیهویتی را در رفتارهای به شدت رادیکال و بیمنطق سال گذشته دانشگاهها میتوان مشاهده کرد. باید خاستگاه تاریخی بحرانهایی که امروز در دانشگاه با آن روبرو هستیم را، علاوه بر مدیریت ضعیف آموزش عالی در کشور، در ایدهای که از علم و نهاد آن داریم و نیز معنا و جهت آن بجوییم. اگر بخواهیم از اصلاح این فضا سخن بگوییم، در دولایه ایدههای بنیادی و سیاستگذاری کاربردی باید فکرکنیم. و نیز این را میدانیم که بدون اصلاح در لایههای بنیادین، سیاستگذاریها در نقطه اثرگذاری مطلوب خود قرار نمیگیرند. شاید اگر اکنون به این مسئله پرداخته نشود، فرصتها از دست بروند و دیگر مجالی برای اصلاح نباشد. قطعا، ادامه وضعیت کنونی، به فروپاشی بدون بازگشت قریب الوقوع پایههای نظام آموزش عالی در کشور منجر خواهد شد. برای اصلاح این رویه، ابتدا به وضعیت وزارتخانه متبوعتان به عنوان نهاد مسئول آموزش عالی در کشور پرداخته، و سپس به مسئله نهاد علم در معنای نظری آن میپردازیم.
وزارت علوم تحقیقات و فناوری
باتوجه به عملکرد شما در دوسال و اندی مدیریت وزارت عتف، آنچه بیش از هرچیزی به چشم میآید، این است که تصمیمات وزارتخانه هم جهت نبوده، هدف یکسان و مشخصی نداشته و در تضاد با یکدیگر قرار دارد به تعبیری، کلان برنامه و پروژه مشخصی برای مدیریت نهاد علم وجود ندارد و در بعضی از موارد در همان مدیریت روزمره خود نیز دچار ضعف شده است. حتی بعضا رویههای صحیح دورههای گذشته که مورد تأیید مقام معظم رهبری نیز واقع بود، به همان حال خود رها شده است. به طور مثال قانون ساماندهی واحدهای آموزش عالی! طبق این قانون، وزارت علوم، تحقیقات و فناوری به منظور ساماندهی به واحدهای آموزش عالی، می تواند مؤسسات آموزش عالی را تجمیع و ادغام کند، به نحوی که پاسخ گوی نیازهای منطقه ای و منجر به کاهش هزینه های سربار و ارتقای کیفی خدمات شود. به رغم اینکه این قانون مصوبه هجدهم اسفندماه 1394 شورای عالی انقلاب فرهنگی است و در دولت گذشته تا حدود خوبی پیش رفته بود، به علت فشار برخی نمایندگان و ائمه جمعه در شهرستانها توسط شما کنار گذاشته شدچرا باید در یک کشور 85 میلیونی، 2640 دانشگاه و حتی بیشتر از چین1. 5 میلیاردی کارخانه صدور مدرک داشته باشیم؟ از سوی دیگر بدیهی است که برای اقتدارزایی علمی در جهان ما نیاز به دانشگاههای پرچمدار و پیشرو داریم و این مهم نیز، بدون انحلال بخش قابل توجهی از همین قریب به 150 دانشگاه کم بازده دولتی ممکن نیست. موضوع مهم دیگر، مقاله محوری در حوزه جذب و ارتقای اساتید است که موجب کاهش کیفیت مقالات، عدم پرداخت به مسائل و نیازهای کشور و کنار گذاشته شدن آن دسته از نخبگانیست که دستاوردهایشان تبدیل به مقاله نشده. به گفته دکتر شهشهانی: وقتی مریم میرزاخانی در استنفورد استاد شد، اگر به ایران برمیگشت نمیتوانست استاد شود و به عنوان نخبه شناخته نمیشد، چون مقاله نداشت! خوب است که جناب وزیر به جامعه دانشگاهی پاسخ دهند که برنامهشان برای حل این معضل چیست؟!
همه اینها در شرایطی است که دانشگاههای برتر کشور با معضل کمبود بودجه روبرو هستند. مانند همین دانشگاه که بهانه کمبود بودجه لقلقه زبان مدیران آن است. سوال واضح است جناب وزیر، علت عقب نشینی حضرتعالی از انجام این کار آنهم با وجود کمبود بودجه حال حاضر چیست؟
کمبود بودجهای که در وضعیت بحرانی درامد دانشگاهها و از سوی دیگر نبود عزم جدی و ایدههای نو در جهت گسترش منابع مالی توسط مسئولین آنها به ویژه در همین شریف، کار را به پولی کردن نهاد علم و گسترش پردیسهای تهران و کیش آن قیمت افزایش ضریب حضور دهکهای پر درامد و پر از چالشهای علمی و فرهنگی و کاهش دانشجویان روزانه رسانده است
معتقدیم واضحترین راه حل نیز از دریچه ارتباط با صنعت میگذرد که در وخامت به سر میبرد. مشوقهای کافی برای سوق دادن اساتید و دانشگاه به این امر وجود ندارد. برای مثال میتوان با طراحی سازوکاری ایجاد این ارتباط توسط اساتید را امتیاز خوبی در جذب و ارتقای آنان در نظر گرفت. در کشوری که حاشیه سود صنعت 37 درصد و سود خرید و فروش املاک 210 درصد نباید توقع داشت رابطه بین دانشگاه و صنعت رابطه دوستانهای باشد. پرکاربردترین مسیرهای ارتباط صنعت و دانشگاه را میتوان در 6 مورد شامل «راهنمایی و انجام پایاننامههای دانشجویی هدفمند»، «انتقال موقت دانشگاهیان به صنعت (فرصتمطالعاتی)»، «ایجاد مراکز تحقیقاتی مشترک»، «ایجاد شرکتهای دانش بنیان»، «کارآموزی هدفمند در صنعت و مهارتآموزی صنعتگران در دانشگاه» و «ایجاد رشتههای جدید یا تغییر مواد آموزشی رشتهها بر اساس نیازهای صنعت»، توضیح داد و به آنها پرداخت.
مسئله بعد
دانشگاه سیاسی است این را نه کسی میتواند انکار کند و نه ارادهای میتواند آن را به دست فراموشی بسپارد. چنانچه فرمود: خدا لعنت کند آن دستهایی را که تلاش میکنند دانشگاه ما را غیر سیاسی کنند. اما انچه از دولتهای مختلف انتظار میرفته تسهیلگیری و تلاش برای ترویج این روحیه در قشر بیشتری از دانشجویان بوده است.
مسئلهای که متاسفانه با حرمت شکنی از دانشگاه توسط عدهای معدود در سال گذشته و ترس از تکرار آن اتفاقات، احتیاط افراطی آن وزارت و مقامات دانشگاهی متبوع آن را گسترش داد و کار را به جایی رساند که امروز مقابل برگزاری برنامههای علمی، فرهنگی و سیاسی تشکلهای انقلابی سنگ اندازی و باعث شده برخی تشکلها در همین جلسه نیز مقابل شما وقیحانه دم از محدود کردن بسیج دانشجویی میزنند و ما هم با صراحت اعلام میکنیم بسیج دانشجویی به اذن خدا درگیر این حواشی و جیغ و دادها نخواهد شد و بر اساس قانون در ابعاد مختلف وظایف خود را انجام خواهد داد.
ایده دانشگاه
دانشگاه امروز ایرانی، دچار عقب ماندگی ایدئولوژیک در حوزه تعریف است. معلوم نیست ما با چه مواجه هستیم، دانشگاه آمریکایی که بنیان آن بر سرمایه بنا شده، دانشگاه آلمانی که به دنبال کشف حقیقت است، دانشگاه بریتانیایی که مهمترین مسئله آن فرهنگ و هویت ملی است یا امری مندرآوردی که قسمتی از هر سه را دارد و در عین حال هیچ یک نیست! چه کسی مسیولیت این موجود عجیب الخلقه را میپذیرد؟
چقدر به فکر پژوهش درباره ایده دانشگاه تراز ایرانی-اسلامی بودهایم؟ هرجا که با مشکلی روبه رو شدیم از خطوط و آرمانهای خود عبور کردیم. به خاطر مشکلات مالی نه چندان بزرگ، علم و آموزش را به کالایی کم ارزش تبدیل کرده و آن را در اختیار برخی سرمایهداران نالایق گذاشتهایم. چگونه است دانشگاهی که باید نمونه متوازنی از جامعه باشد، دانشجویان آن عمدتا منحصر در چند دهک بالای اقتصادی است؟ آن جوان روستایی نهبندانی هم در دانشگاه شریف سهم دارد. دانشگاه شریف باید به مردم ایران بازگردد و از انحصار اقلیتهای سرمایهدار خارج شود. از سوی دیگر حرکت نکردن این ساختار عظیم به سمت حل مسائل کشور و تعالی ایران عزیز اسلامی از طریق راههایی چون رشد ارتباط با صنعت، پرورش چهرههای برجسته و مسئولیت پذیر، مهارت افزایی دانشجویان، ترویج فرهنگ اانقلابی و... تنها بخشی از نمونههای دیگری از خلا ایده در مسیر حرکت این نهاد است.
ما البته معتقدیم که اصلاح و بهبود این وضعیت و در نتیجه نیل به دانشگاه مطلوب، صرفا از مقامات و تصمیمات آن وزارتخانه خارج نمیشود و در دنیای پیچیده و نوین امروز نمیتوان با ساختارهای دست و پاگیر و ذهنهای مصلحت اندیش نظیر فلان شورا و بهمان کانون که بعضا با دست بردن در متن قانون، ایجاد شدهاند، پیش نمیرود و دانشگاه را به سوی هدف والای خود برد.
یک نکته پایانی. آقای وزیر حواستان به برخی جریانهای داخل وزارتخانهتان باشد. برخی میخواهند مقابل پیشرفت بهترین دانشگاه کشور سنگاندازی کنند و آن را تعطیل کنند یا حداقل نسبت به همین اوضاع تضعیف کنند. و متاسفانه بخشی از این ذهیت اطرافتان هست. وظیفه مدیریت آن به جهت کمک به پیشرفت شریف به عهده شخص شماست، چرا که معتقدیم این شریف انقلابی است که میتواند برای ایران عزیز بماند.
سعی کردیم آنچه در این بیانیه گفته میشود، نگاهی متعالی به نهاد علم و دانشگاه و رو به جلو و آینده باشد. سعی شد دغدغههای خود را از حرفهای همیشگی و سطحی و و روزمره بالاتر ببریم. نه آنکه صرفاً با بیانیههای تند و تیز و انتقادهای واهی و بدون راه حل، بیایده بودن خود را داد بزنیم. که لایههای بالای حاکمیت هم، متوجه این دغدغههای متعالی شده و در راستای پاسخگویی و برآورده کردن آن همت گمارند.
و الامر الیکم...