بسیج دانشجویی دانشگاه صنعتی شهید شریف
بسیج دانشجویی دانشگاه صنعتی شهید شریف
خواندن ۸ دقیقه·۲ سال پیش

جنگ جهانی سوم

پرده‌ی اول

ایام فرجه بود؛ مثل خیلی از شهرستانی‌های شریف، به شهرستان برگشته بودم. امتحانات سختی پیش‌رو بود و داشتم درس می‌خواندم. آخروقت پنجشنبه بود و مثل همیشه در حال چک‌کردن تلگرام و در حال یک بحث فوتبالی در یکی از گروه‌های هیئت. با خیال راحت خوابیدم که فردا صبح زود بیدار شوم و درس بخوانم؛ چون در طول ترم هم به خاطر کارهای دانشجویی مختلف نرسیده بودم درست و حسابی برای درس وقت بگذارم و باید در امتحانات پایان ترم جبران میکردم. صبح حوالی ساعت ۷ بیدار شدم که به کارها برسم. در خواب و بیداری تلگرام را چک کردم که ببینم چه خبر است و آن بحث فوتبالی به کجا رسید. در همان گروه آن بحث را دنبال کردم که حوالی ساعت ۳ صبح یک پیام از «المیادین» در گروه هدایت شده بود: حمله به گروهی از اعضای جبهه مقاومت در بغداد و احتمال مورد حمله قرار گرفتن چند تن از فرماندهان اصلی مقاومت! هرچه که زمان پیام‌ها جلوتر می‌رفت جزئیات بیشتر می‌شد تا یک پیام حوالی ساعت ۵ صبح: حاج قاسم سلیمانی به شهادت رسید! بعد هم یک ویدئو از شبکه‌ی خبر و اعلام خبر رسمی شهادت حاج قاسم! سریع تلویزیون را روشن کردم. زدم شبکه خبر و زیرنویس را دیدم. باورم نمیشد. شبکه های مختلف را بررسی کردم، خط مشکی گوشه‌ی تصاویر را دیدم. انگار خبر واقعی بود. یاحسین گویان زیر لب، و با دست لرزان داشتم گروه‌های مختلف تلگرام را چک می‌کردم پیام می‌دادم. پر از خشم بودیم. آرام و قرار نداشتیم. فرمانده‌ی نظامی ارشد یک کشور، سردار ما، بزرگ ما را زده بودند. هرکس که ذره‌ای غرور ملی داشت فعال شده بود. در تلگرام و توییتر رجز می‌خواندیم که همه‌ی ما قاسم سلیمانی هستیم. عکس‌های پروفایل همه تغییر کرده بود. مداحی «ای کشته‌ی دور از وطن» حاج محمود کریمی و «بلند شو علمدار» سیدرضا نریمانی را پشت‌سر‌هم گوش می‌کردیم و اشک می‌ریختیم. فقط فرمان می‌خواستیم و حاضر بودیم هر کاری بکنیم. در خانه بند نمی‌شدم. راه افتادم به سمت تهران. خیلی های دیگر هم آمدند سمت تهران. در این حین و به‌صورت مجازی داشتیم برای کارهای مختلف برنامه‌ریزی می‌کردیم. مراسم شب مسجد دانشگاه، سیاه‌پوشی مسجد و سطح دانشگاه، دسته‌ی عزاداری، برنامه‌های سالنی طول هفته، برنامه‌ی فرودگاه و تعداد خیلی زیادی ایده و خیل زیادی از بچه‌های شریف که مستقل از هر عقیده‌ای واقعا پای کار آماده بودند به خاطر حاج قاسم. به خاطر غرورِ ملی‌ای که خدشه‌دار شده بود!


پرده‌ی دوم

پیام حضرت آقا به مناسبت شهادت حاج قاسم کلیدواژه‌ی واضحی داشت: انتقام سخت! این دو کلمه، هشتگ ما و کسانی که در آن روزها پیام می‌دادند و توییت می‌زدند شده بود. حتی الآن هم هرکسی در مورد حاج قاسم صحبت کند ناگزیر به انتقام سخت هم اشاره می‌کند. آن روزها هرکس که صحبت می‌کرد، دم از انتقام می‌زد. هر سردار سپاه، هر فرمانده‌ی حشدالشعبی، هر آدم عادی کوچه و بازار. در عرف بین‌الملل هم همین است؛ زدن فرمانده‌ی ارشد نظامی یک کشور و گردن‌گرفتن رسمی آن، به منزله‌ی اعلام جنگ است و طرف مقابل مجاز به مقابله و اقدام است. آن روزها کاربران انگلیسی‌زبانِ توییتر، یک هشتگ ترند کرده بودند: #WW3، جنگ جهانی سوم! به‌ خاطر دارم یک آمریکایی یک نقشه‌ی آمریکا توییت کرده بود و ایالتی که خودش در آن ساکن بود را از آمریکا جدا کرده بود و می‌گفت اگر می‌خواهید حمله کنید، لطفا به این آمریکای در تصویر حمله کنید! همه این حق را به ایران می‌دادند که واکنشی نشان دهد و منتظر پاسخ ایران بودند. همه ما منتظر واکنش و پاسخ سریع حتی قبل از تشییع حاج قاسم بودیم و حتی حاضر بودیم در این پاسخ نقش‌آفرینی داشته باشیم. تشییع حاج قاسم با آن شکوه بی‌نظیر برگزار شد ولی هنوز خبری از انتقام سخت نبود و ملت ایران کماکان منتظر اقدام بود. تشییع حاج قاسم در تهران دوشنبه بود و سه‌شنبه هم در کرمان به خاک سپرده شد. کم‌کم داشتیم به زندگی‌های عادی‌مان برمی‌گشتیم و با یک بغضی در گلو مشغول خواندن دروس برای امتحانات پیش‌رو شدیم‌. علمدار ما را زدند و کاری درمقابل نکردیم! صبح چهارشنبه که بیدار شدیم خبر را دیدیم. بالاخره زدیم! یک پایگاه نظامی آمریکا و بلکه بزرگ‌ترین پایگاه آمریکا در منطقه! عین‌الاسد را زدیم. دوباره موج توییت‌ها شروع شد، هشتگ #عین_الجسد ترند شده بود. خوش‌حال بودیم؛ رجز می‌خواندیم و آماده‌ی اقدامات احتمالی بعدی بودیم. در این بین خبر دیگری هم آمد: «صبح امروز یک هواپیمای اوکراینی پس از برخاستن از فرودگاه امام خمینی در اطراف تهران سقوط کرد.» در وهله‌ی اول به نظر می‌رسید این خبر هم مثل خبر چندین سانحه‌ی هوایی‌ای است که در سال‌های اخیر در کشور اتفاق افتاده که متاسفانه به دلیل نقص فنی یا مشکلاتی از این‌ دست بوده است. این هواپیما یک ویژگی خاص هم داشت: تعداد زیادی از مسافرین این پرواز، دانشجویان ایرانیِ محصّلِ خارج از کشور بودند که به دلیل تعطیلات کریسمس به ایران برگشته بودند و حالا می خواستند برای ادامه‌ی تحصیل به خارج‌ بروند. ۱۶ نفر از مسافرین این پرواز از فارغ‌التحصیلان شریف بودند و به همین دلیل یک موج ناراحتی و سوگواری در دانشگاه برای این عزیزانِ سفرکرده ایجاد شد. یکی از این ۱۶ نفر را از نزدیک می‌شناختم و خیلی برایش ناراحت بودم. به همراه چندتن از دوستان این ۱۶ نفر سعی کردیم که کاری برای یادبود این عزیزان در مراسم فاطمیه‌ی دانشگاه انجام دهیم. در کنار خبرهای مربوط به غم از‌دست‌دادن این عزیزان در دانشگاه، ملت داشتند به حادثه‌ی عین‌‌الاسد می‌پرداختند و این اقدام را شروع اقدامات ایران برای انتقام سخت می‌دانستند. از پنج‌شنبه خط محتوایی پرقدرتی شروع شد که مدعی بود دلیل سقوط هواپیمای اوکراینی، شلیک موشک بوده است. یک ویدئو از لحظه‌ی سقوط منتشر شد. به‌طرز عجیبی هم «جاستین تورودو» (نخست وزیر کانادا) و «ترامپ» و «پمپئو» از آن‌طرف دنیا و بدون خبر مستقیمی از داخل ایران، آمدند پای کار این خبر و با قطعیت این خبر را تایید کردند! کم‌کم بازار این خبر داغ شد و درحالی که مسئولین و رسانه‌های رسمی سکوت کاملی کرده بودند، اشخاص مختلف با جایگاه های متنوع موضع می‌گرفتند. خلبانان باسابقه، اهالی فنی و مهندسی، شخصیت‌های علمی مانند اساتید دانشکده‌ی هوافضای دانشگاه شریف در مورد این خبر موضع گرفتند و همگی در حال رد ادعای مطرح شده بودند. این کش‌و‌قوس‌ تا جمعه‌شب ادامه داشت و در ذهن افراد زیادی، صحیح نبودن این ادعا داشت نقش می‌بست.


پرده‌ی سوم

طبیعتاً بحث‌های هواپیما در فضای کارشناسی باقی نمی‌ماند. وارد بسیاری از گروه‌های دانشگاه هم شده بود و چون بحث علاوه‌بر جنبه‌های سیاسی، جنبه‌ی فنی هم داشت. افراد مختلفی درمورد آن نظر می‌دادند و بازار بحث‌ها حول سقوط هواپیما گرم بود. شنبه شروع پایان‌ترم‌ها بود و همه در‌حالی که یک سرشان در گوشی بود تا از خبرها و تحلیل‌ها عقب نباشند و یک سرشان در کتاب بود تا از امتحانات عقب نمانند، وقت می‌گذراندند. شنبه صبح با صدای هم‌اتاقی خوابگاه‌ام از خواب بیدار شدم: «خودمون زدیم!» خبر عجیب و بهت‌آوری بود. چندباری چک کردم که مطمئن شوم هم اتاقی‌ام با من شوخی نمی‌کند. دنیا روی سرمان خراب شد. هرکس که در این چند روز در مورد هواپیما نظری داده بود مبهوت شده بود. پس آن‌همه تحلیل و دلیل و استدلال از اشخاص استخوان‌خردکرده در این زمینه چه شد؟ بین دوستان دور و نزدیک موج عدم اعتماد بی‌سابقه‌ای به‌راه افتاد. همه این حس را داشتند که ۳ روز به آن‌ها دروغ گفته شده و به همین خاطر، هر اتفاق ریزودرشت گذشته را نیز که در آن ابهامی وجود داشت به حساب دروغ‌گویی مسئولین فاکتور می‌کردند و فضای عجیبی بود. نزدیک ظهر بود که سردار حاجی‌زاده آمد و جزئیات سانحه را شرح داد و مسئولیت خطای پیش‌آمده در شرایط جنگی حاکم بر کشور در روز چهارشنبه و بعد از حمله به عین الاسد را پذیرفت. در این سه روز حتی یک مقام رسمی یک موضع میانه نگرفت که مثلا بگوید تا روشن شدن ابعاد قضیه از تحلیل دادن دست نگه‌دارید. بساط جریان ضدانقلاب هم که حسابی پهن بود. این داستان را تعمیم می‌دادند به همه‌چیز و مردن سبزی‌فروش سر کوچه در دهه‌ی ۷۰ را هم گردن نظام می‌انداختند! بچه‌های انقلابی دانشگاه، حتی آن‌هایی که در این ایام در مورد هواپیما نظری نداده بودند، داشتند در گروه‌ها و جمع‎های مختلف مورد توهین و اهانت قرار می‌گرفتند ولی یک متن بر روی پروفایل بچه ها در این ساعات توجه را جلب می‌کرد: «ظاهرا خدا هم نمی‌خواهد کسانی که در طوفان هیجانات به قافله‌ی انقلاب پیوسته‌ا‌ند بیش از چند روز مهمان قافله‌ی سعادت باشند!» بعد از معلوم شدن ابعاد قضیه، چون فارغ‌التحصیلان شریف و تهران و امیرکبیر در این هواپیما حضور داشتند و به شهادت رسیده بودند، این سه دانشگاه کانون التهابات کشور بود. در امیرکبیر ظهر شنبه تجمعی برگزار شد. در شریف هم اطلاعیه‌ای برای تجمع غروب شنبه در سردر دانشگاه آمد. اکانت‌های مختلف خارج از دانشگاه شروع کردند به انتشار این پوستر. قابل حدس بود که روز سختی خواهد بود. در عین ناباوری درهای دانشگاه غروب شنبه باز بود و مردم به‌راحتی می‌توانستند وارد دانشگاه شوند! تجمع تند و هنجارشکنی در سردر دانشگاه برگزار شد و خبرش در رسانه‌های مختلف داخلی و خارجی پخش شد. درنهایت پس از حدود سه ساعت و حوالی ساعت ۱۰ شب قائله تمام شد. در طول هفته نیز یک تجمع دیگر به همت برخی از رفقای ۱۶ فارغ التحصیل حاضر در هواپیما در جلوی دانشکده کامپیوتر و همچنین مجلس ختمی برای شهدای هواپیمای اوکراینی در مسجد دانشگاه برگزار شد. لحظه‌های سختی بود. بعد از ۳ سال که از این روزها می‌گذرد، هرشب جمعه ساعت ۱:۲۰ که به یاد حاج قاسم عزیزمان می‌افتیم، وقایع آن روزها که به بخشی از آنها اشاره شد، به سرعت مقابل‌مان عبور می‌کند. به ویژه انتقام سخت قضیه در دلمان زنده می‌شود، که فتح قدس خواهد بود؛ ان‌شاءالله.

حاج قاسمانتقام سختجنگ جهانی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید