رسانههای تصویری از آن جهت که اثرگذاری سریع و مستقیمی روی مخاطب دارند، میتوانند در کیفیت بازنمایی واقعیات و مسائل گوناگون، نقش پررنگی ایفا کنند. در حوزهی زنان، محصولاتی چون فیلم و سریال از اهمیت بیشتری برخوردارند. حتی اگر بخواهیم نگاهمان را عمق بدهیم، برنامههای مختص ردهی سنی کودک و خردسال نیز دارای اهمیت هستند. برای درک این موضوع کافیست محبوبترین برنامههایی که از کودکی تا به حال دیدهاید را به خاطر بیاورید و سعی کنید با واکاوی درون خودتان، اثرات آن برنامهها را بیابید.
رسانهای که به بیراهه میرود!
سالهاست اصلیترین رسانهی تصویری ما یعنی تلویزیون، جذابیتهای ظاهری و جنسیتی زنان را سوژهی برنامهسازیهایش قرار دادهاست. چه در تیزرهای تبلیغاتی و چه در فیلمها و سریالها. سینما و شبکه نمایش داخلی نیز از این وضعیت مستثنی نیستند؛ با این تفاوت که به دلیل حساسیت کمتری که روی مباحث مربوط به عفاف و قواعد پوشش دارند، وضعیت در آنها بغرنجتر است! مهمترین نتیجهی بازنمایی تصویر زنان در رسانه به این شکل، دامن زدن بر مسئلهی تبعیض میان زن و مرد است.
شاید در نگاه اول موضوع تبعیض چندان ملموس نباشد. میتوان اینطور بیان کرد که وقتی زنی بهواسطهی ظاهر و جذابیتهایش در یک فیلم، خصوصا در سینما به کار گرفته میشود، ناخودآگاه به دخترانی که مخاطب آن محصول هستند این پیام را میدهد که مردان میتوانند با هر شرایط سنی و ظاهری، فیلم بازی کنند ولی زنان تنها در صورتی به کار گرفته میشوند که زیبا و جذاب باشند و مهارت و سواد آنان، در اولویتهای بعدی قرار دارند. از طرف دیگر، پس از مدتی و با بالا رفتن سن، این زنِ بازیگر، دیگر جذابیت و شادابی مورد نظر تهیهکنندگان را ندارد و به همین دلیل یا برای همیشه کنار گذاشته میشود، یا هر نقش ضعیف و دست چندمی را قبول میکند و یا ناچار میشود دست به عملهای جراحی و کارهای دیگر بزند که همین موضوع تاثیر جذابیت را در ذهن بیننده نیز تشدید میکند؛ که نتیجهاش را میتوانید در رفتارها و تصمیمات عجیب و غریب بازیگران جوان منجمله افزایش عملهای زیبایی و مصرف لوازم آرایش، مشاهده کنید!
زنانِ قهرمانِ بیهویت!
از دههی هفتاد تاکنون دهها سریال ساختهشده که قهرمان آنها یک زن بودهاست. هرچند در اغلب این سریالها به هر دلیلی، زنان را انسانهایی بسیار رنجدیده نمایش دادهاند که بر جامعهای که تحت تسلط مردانی شرور است شوریدهاند؛ اما در برخی نیز تصویری که از زن ارائه میشود یک موجود بی هویت است که بهراحتی تحت تاثیر علاقه به یک پسر، تغییر و تحول مییابد. به طور مثال در سریال پدر با دختری مواجه هستیم که در محیطی رشد کرده که ارتباط چارچوبدار و باحیای پسران را ندیدهاست و وقتی با این نوع رفتار مواجه میشود، خودش و قلبش را میبازد و صرفا به دلیل علاقهاش شروع به تغییر میکند! چیزی که جایش اینجا خالیست؛ مباحثه و استدلال است. گویی دختر هیچ هویت مستقلی از قبل نداشته و براثر غلبهی احساسات، خودش را به رنگ پسر در میآورد. گویی سازندگان این سریالها از تاثیراتی که زنان برجسته و عالِم در طول تاریخ بر مردان گذاشتهاند هیچ اطلاعی ندارند!1
تبعیض نامحسوس
مورد دیگر «چگونگی بازنمایی هویت و نقشهای زنان و مردان» در رسانههاست. اگر بخواهم برای این مورد یک مثال خوب بزنم، شخصیت هما در فصلهای ابتدایی سریال پایتخت است. تصویری که بهواسطهی او از یک زن به مخاطب ارائه میشود، زنی است که احترام همسر، فرزندان و پدر همسرش را رعایت میکند، با وجود آنکه مادر دو دختر است به فکر تحصیل و اشتغال خودش هم هست، در سختیهای زندگی، مردش را همراهی میکند و سایر شخصیتهای حاضر در فیلم به او اعتماد خوبی داشته و به نظراتش بها میدهند. اما درمورد تعامل نقی با هما، الگوسازی رفتارهای درست، کمرنگتر است. بعنوان مثال؛ بارها شخصیت نقی، سختیهایی را که هما برای تحصیلاتش متحمل شده، با منت گذاشتن سر او نادیده میگیرد و یا روشهای تربیتی او در مورد دختران را زیر سوال می برد. نتیجهی این تصویرسازی این است که مخاطب، کمک به رشد همسر، همدلی و سازگاری را تنها وظیفهی زن تلقی خواهد کرد. در حالیکه نگاه اصیل دینی اینطور نیست و مرد و زن جنسیتهایی مکملاند که هر دو در قبال دیگری مسئولیتهایی دارند.
رسانه در خدمت آزادی
تلویزیون میتواند تبعیضهای جنسیتی را که ناشی از عرفها و سنتهای غلط هستند و از گذشته به ما به ارث رسیدهاند؛ نشان داده و با ارائهی عملکرد درست، در طول زمان اصلاح نماید. به طور خاص، یکی از نمونههای خوب در سریال پایتخت است. چرا که دختران معمولی هرگز بخاطر جنسیتشان از انجام کاری که ربطی هم به جنسیت ندارد (مثل شرکت در اردو، رفتن به کلاسهای مختلف و...)، منع نمیشوند.
یکی از مسائلی که در خانوادههای سنتی موجب تبعیض جنسیتی اشتباه میان دختر و پسر است و رسانه میتواند اصلاحش کند؛ موضوع زمان برگشت به منزل است. سریالهای تلویزیون یکی از بهترین بسترهایی هستند که میتوانند به خانوادهها بفهمانند که خطر، جنسیت و زمان ندارد و دختر و پسر هر دو باید ملزم به رعایت چارچوبهایی باشند نه اینکه برای یکی محدودیت صرفا مبتنی بر جنسیت ایجاد کنیم و دیگری از ولنگاری آسیب ببیند.
جمعبندی
درنهایت آنکه تاثیر رسانهها در خصوص ترویج و یا کاهش تبعیضهای غیر عقلانی، انکارناپذیر است. همین رسانهها هستند که میتوانند بیعدالتیها و نابرابریها را نشان دهند که در ایران نیز این اتفاق در سالهای اخیر به وفور رخ دادهاست. پس چه بهتر که به همین حد متوقف نشده و به دنبال ارائهی راهحل در حد اختیارات و امکانات خود نیز باشند.
1-بطور مثال میتوان به دو کتاب رویای نیمه شب و کیمیاگر(رضا مصطفوی) اشاره کرد.
نویسنده: منصوره جعفری؛ فارغ التحصیل رشته فیزیک