بسیج دانشجویی دانشگاه صنعتی شهید شریف
بسیج دانشجویی دانشگاه صنعتی شهید شریف
خواندن ۵ دقیقه·۳ سال پیش

رویای ایرانی (2)

خلاصه نکات جلسه دوم حلقه آینده ایران

(با ارائه آقای محمدصادق شهبازی)


تاثیر مکاتب در علوم:

ما یک مکتب در علم اقتصاد نداریم، مانند همه علوم انسانی، علم اقتصاد نیز مجموعه‌ای از مکاتب است. در مکاتب، ارزش‌های پذیرفته شده در نتایج تاثیر گذار هستند. در علم اقتصاد سه ضلع داریم؛ دستاوردهای بشری، مبانی سیاسی دینی (فلسفه، فقه، کلام و...) و از همه مهمتر، اقتضائات هر جامعه؛ در بسیاری از برخوردها با مسائل، اقتضائات هر جامعه را در نظر نمی‌گیریم که منجر به بحران های زیادی می‌شود.

گذشته، حال، آینده:

ما با سه موضوع سر و کار داریم؛ گذشته، حال و آینده! جامعه‌ای داریم که دستاوردهای گذشته‌اش را نمی‌بیند، یا جامعه‌ای که دستاوردهای گذشته‌اش را تحقیر و تخریب می‌کند. گروهی هم تصویری غیر واقعی از گذشته ارائه می‌دهند برای تخریب حال، مثل تصویری که از زمان رژیم پهلوی در ذهن مردم شکل می‌دهند. (تونل زمان شبکه من و تو، تصورات مردم درباره زمان شاه) گروه دیگری هم تصویر غیر واقعی از حال ارائه می‌دهند. در جوامع هم حرفی برای آینده وجود ندارد. این نقطه مشترک تمام جوامعی است که عقب نگه داشته شده‌اند و بحث اصلی ما در باب همین موضوع است.

ما برای جلو رفتن و پیشرفت، نیاز به هر سه عنصرِ گذشته، حال و آینده داریم؛ وقتی به این پیش‌نیازها نگاه می‌کنیم می‌بینم بخش بزرگ مشکل ما در نبود یک تصور از آینده است. وجود یک تصویر و تصور از آینده لازمه به وجود آمدن انگیزه و امید و تشکیل نیروی پیشران برای جامعه است.

در جهان نهادهای متعددی برای جستوجو در آینده و ترسیم مسیری که باید به سمتش حرکت کنند وجود دارد، برای مثال مرکز دارپا آمریکا که کارش توسعه ابزارهای نظامی نسل آینده است. نمونه داخلی‌ دارپا می‌شود سپند که شهید فخری زاده مسدول آن بود و ایده‌اش حرکت به سمت تکنولوژی‌های آینده بود. یک مثال دیگر ترسیم آینده نمایشگاه اکسپو است، که در آن کشورها آینده خودشان را معرفی کردند. مثلا آلمان و روسیه یک سری از المان‌های علوم شناختی و... استفاده کرده بودند و این نشان از هدف گذاری برای حرکت آن‌ها به این سمت بود؛ ایران هم حضور داشت ولی غرفه ایران بیشتر محل کاسبی بود و تسبیح و فرش در آن می‌فروختند.


فلسفه تاریخ و کلان روایت ها نسبت به پیشرفت:

تاریخ به سمت جهت مشخصی می‌رود این را فلاسفه تاریخ می‌گویند؛ نظر تعدادی فلاسفه درباره آینده تاریخ:

- افلاطون: جهان حکمت(قانون/ فیلسوف شاه)؛ اگر فلاسفه حکومت را به اختیار بگیرند همه چیز حل می‌شود.

- ارسطو: عدالت؛ حد وسط هر چیزی را بگیریم همه چیز حل می‌شود.

- فارابی: جهان مستفیض - رییس اول: فیض الهی به ذهن او خطور می‌کند و با آن می‌توان پیش رفت.

- بیکن: قائل به علم- علم تجربی

- ماکیاولی: امنیت/شهریار-امیر

- نیچه: ابرانسانی بیاید و اراده معطوف به قدرت بیاید یک جامعه‌ای را سامان دهد.

- کُنت: جهان مدیریت شده (سه مرحله)

- هگل: اراده انسانی باید به آزادی برسد و بعد آگاهی ایجاد شود و جهان به آن سمت حرکت کند.

- فاشیم: قدرت حداکثری حکومت

- مارکس: جامعه بی طبقه

- لیبرالیسم: پایان تاریخ نبرد تمدن ها

- رفاه: همان سرمایه داری که می‌گوید باید هوای طبقه کارگر را هم داشت بدهیم.


نگاه‌های به تاریخ:

اولین نگاه، نگاه خطی و اشاعه ای است که می‌گوید هر تمدنی روی خرابه‌های تمدن قبلی بنا شده است. مبنای آن هم نظریه داروین است؛ بهترین و قویترین می‌ماند و تاریخ بر اساس آن شکل می‌گیرد. مقابل نگاه خطی نظریه اشاعه‌ای است که می‌گوید تاریخ لزوماً همیشه پیشرفت نمی‌کند، یک مسیر ندارد و نوسان می‌کند (پست مدرن‌ها بیشتر این را می‌گوید). نظریه اسلامی معتقد است که جامعه از تجربیات قبلی استفاده می‌کند اما لزوماً در همان مسیر قبلی پیش نمی‌رود.


رویای ایران تا پیش از انقلاب:

1- ایران باستان: تداوم پادشاهی دادگرانه در جامعه طبقاتی( یک پادشاهی که فرّه ایزدی دارد) نمود این را می‌توان در شاهنامه پیدا کرد. ایده این است که این آدم ما را جلو می‌برد. ایران باستان مثل هند فعلی است که دینش کاملاً طبقاتی است به همین دلیل بود که وقتی اسلام آمد ایران و اندلس به راحتی فتح شدند . اسلام ایده عدالت و برابری را آورد که جلوی این جامعه طبقاتی را می‌گرفت.

2- جامعه دادخواهانه انسانی در عصر اسلامی

3- الرضا من آل محمد در پایان اموی

4- حکومت‌های خرد شیعی: سربداران آل بویه و... می‌گفتند ما حکومتی تشکیل می‌دهیم که زمینه سازی ظهور می‌کند؛ الان دیگر آخر الزمان است و ظلم بسیار فراگیر شده است.

5- صفویه: زمینه سازی ظهور و حاکم کردن قطب‌ها. در همین راستا علمای شیعه را به ایران آوردند؛ دنبال هویت می‌گشتند که خود را تثبیت کنند البته از جایی به بعد علمای شیعه هم از آن دور شدند. بعد از مدتی هم رویا و این‌ها کلا فراموش شد.

6- دوره نادر تا نیمه نخست قاجار: قدرت و بسط قدرت

7- قاجار: قاجارها تا دوره ناصرالدین شاه رویا نداشتند؛ برخوردهای نظامی و شکست مدام ما باعث شد برویم به سمت رویا داشتن. شکست باعث ناامیدی شد و بعد دیدند ما خیلی چیزها را نداریم! اوایل هم این طور بود که آن چیزها را یک عده بیاورند ایران به ما یاد دهند؛ تا انتهای دوره امیرکبیر اوضاع اینگونه بود.

8- ناصرالدین شاه: رویای غربی شدن! مقابل این ایده مقاومت هم به وجود آمد؛ توضیح اینکه تا ماجرای نهضت تنباکو اسلام تقریبا در همه جا شکست خورده بود و عملاً اسلام در دوره ناصرالدین شاه طومارش پیچیده شد. علما فقط برای اینکه یاس را بشکنند نهضت تنباکو را راه انداختند.

9- جریان مقاومت: استقلال و اثبات توانایی اسلام (نهضت تنباکو)

10- بعد از دوره امیر کبیر که دنبال یادگیری از غرب بودیم رویای ما عوض شد و ۱۰ الی ۱۵ سال قبل مشروطه کاملاً گفتمان این شد که آن‌ها قانون دارند ما نداریم و باید به سمت جامعه قانون مدار حرکت کنیم.

11- پهلوی اول: غربی شدن همراه با حرکت به سوی دوره باستان. ظواهر غربی و بازگشت به دوره باستان!

12- پهلوی دوم: دروازه های تمدن بزرگ

13- جریان‌های متفاوت در برابر پهلوی دوم:

- جریان‌های مارکسیسم: جامعه بی طبقه

- جریان‌های غرب ستیز: بازگشت به سنت: آسیا در برابر غرب-پسفردای فردید- سنتگرایی و... (رویاهای غرب
ستیزانه: سید حسین نصر- نراقی-آوینی متقدم در کتاب توسعه و مبانی غرب)

- جریان‌های روشنفکری دینی: تشیع علوی / بازگشت به خویشتن (امثال شریعتی)

- جریان‌های سنتی و تحجر: اجرای احکام اسلام/ هر کس خودش را درست کند ( هرکس خودش را بسازد
مشکل درست می‌شود در برابر مارکسیسم و لیبرالیسم که می‌گفتند باید جامعه درست شود)

حلقه آینده ایرانمحمدصادق شهبازیآینده پژوهیرویای ایران قبل از انقلاب
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید