(با ارائه آقای محمدصادق شهبازی)
- غرب پذیر حداکثری، ما باید از فرق سر تا نوک پا غربی شویم: دیدگاه امثال تقی زاده!
-اصل غرب را بالاخره به نوعی با اسلام جمع میکنیم
- حالت سوم غرب ستیزاند:
الف) پست مدرن ها، سنت گراها (مانند سیدحسین نصر که میگوید: «راه نجات ما برگشت به سنت های
گذشته»).
ب) غرب ستیز به معنای خود غرب نه سلطه آن؛ مانند داریوش شایگان و احسان نراقی / مهدی نصیری و
بعضی هم نگاه اخباری داشتند در غرب ستیزی! نقد: از این حرکت و نظام سازی بیرون در نمیآید.
- جریان اجتهادی و گزینشی:
کاری که آقای هاشمی و آقای حدادعادل میگفتند آلمان یا ژاپن اسلامی. در مقابل این نظریه مدل اجتهادی
میگوید من چهارچوبی دارم، اگر چیزی توانست با آن سازگار شود و من به آن محتوا منتقل کنم مشکلی
ندارم.
- جریان عقلگرا عدلگرا (گرایش مجتهدانه و مسئولانه):
الف) اصل برای این جریان عبودیت است و تهذیب و رسیدن به خدا است.
ب) استقلال فکری و جداکردن پیوند فکری از غرب (ممکن است ما به همان چیزهایی در علوم انسانی
برسیم که آنها رسیدند اما باید از مبنای درستی رسید!)
ج) توجه به آسیب موارد اعطایی توسط غرب! غرب چیز خوب هم به ما میدهد اما اینها استعماری است.
د) تربیت انسان متحول شده (جلد 3 آئینه جادو: تکنولوژی را بشناس و خودت هم تحول درونی ایجاد کن)
برای مثال ایده دانشگاه اسلامی که دانشگاهی است که رفع نیاز ملت کند و بر مبنای اسلام حرکت کند.
- جریان تحجر:
اقتضائات مکان و زمان درک نشود؛ دادن پاسخهای قدیمی به سوالات جدید. همچنان در همان سوالات و
نیازهای قدیمی. تحجر در مقام عمل اولویت ها را جابجا میکند. نظام فکری آن، جامعیت ندارد و
دستاوردهای تمدن جدید را نمیپذیرند.
یک سطحی از تحجر هم به محافظهکاری و حفظ وضع موجود منتهی میشود. امام اشاره میکند و میگوید
که زمانی میگفتند: «شاه شیعه است!» یا «قیام قبل از ظهور باطل است!»؛ امام در منشور روحانیت
میگوید اینها همچنان ادامه دارند!
الان هم جریان تحجر میآید میگوید: «امنیت، امنیت!» آیا عدالت و آزادی امنیت ندارد؟ الان حساسیتهای
دینی در مشکلات را از بین میبرد، روی تکمیل پازل دشمن مانور میدهد. امام میگوید: «اینها از معنویت
بی بهرهاند.» نفی مقامات معنوی میکنند؛ پرخاشگری هم از دیگر خاصیت های تحجر است، همه را از دین
خارج میکنند و به همه برچسب میزنند.
جامعیت و اولویت در اسلام ناب محور است. آرمانها در اسلام ناب اولویت بندی میشود؛ مثلاً شوروی به افعانستان حمله کرد، امام سخنرانی کرد و گفت: «حزب توده هم به نظرم به استعمار و استکبار متصل است. آمریکا از شوروی بدتر است شوروی از آمریکا بدتر، انگلیس از هردو بدتر و همه از هم بدتر. اما در این موقف دشمن اصلی ما آمریکا است». اسلام ناب دشمن شناسی درستی دارد. شاخص سوم تغییرگرایی است در کنار جامعیت و اولویت؛ آقا میگوید: «پیامبر کارخانه انسان سازی راه میاندازد نه اینکه یک نفر را ببرد در پستو هدایت کند». تغییرگرا است. نمیخواهد صرفاً اطلاعات عمومی دهد؛ میگوید این انقلاب همیشه باید باشد.
مکتب، نهضت، نظام:
اصل و ریشه مکتب است که شما را به قیام و مبارزه و تلاش میکشاند. اگر نهضت کنار برود نظام شما تبدیل به بروکراسی میشود. کاری که رهبری میکند همین است، جهت گیری انقلابی را به بدنه حاکمیت و مردم منتقل میکند. نهضت از نظام مهم تر است! بولیوی نمونهای بود که با اینکه نظامش از بین رفته بود ولی نهضت از بین نرفته بود و این باعث شد که دوباره نهضت نظام را برگرداند و مورالس حاکم شود؛ اما اگر نظامی نداشته باشی نمیتوانی نهضت را منتقل کنی و گسترش دهی؛ نهضت است که نظام را میسازد. باید نهضت را احیا کرد آن تغییرگرایی ها. (بحث صورت و سیرت انقلاب که آقا داخل دانشگاه علموص مطرح کرد) انقلاب پروژه ای پایان ناپذیر است.
محفظهکار، آنارشیست، انقلابی:
محافظه کارها ثبات را میپذیرند و دنبال تغییر نیستند و آرمانها را خیلی قبول ندارند، مسائل مهم برای او امنیت و نظام است و روش این افراد برای اصلاح از بالا یه پایین است. گروه مقابل آن آنارشیسم است که فقط آرمانها برایش مهم است و واقعیتها را نمیبیند و بین نظام و انقلاب برایش انقلاب مهمتر است، این عده روششان برای اصلاح یا فقط از پایین به بالا است و یا کلاً نفی میکنند.
اما مدل درست مدل انقلابیگری است که با توجه به واقعیتها آرمان خواهی کنیم. نظام انقلابی نظامی است که همیشه در حال تغییر است ولی بین نهضت و نظام نهضت برایش مهمتر است و باید آن را زنده نگه دارد. الگوی تغییر و پیشرفت در این تفکر الگوی امت و امامت است؛ امام خطوط کلی اسلامی را ترسیم میکند برای مردم و مسئولین و همه در این راه تلاش میکنند و اگر در این راه هم کسی بود که تلاش نکرد باید امر به معروف بکنند و اصلاح کنند. کار دیگر امام، شناخت ظرفیتهای مردم و کشور است، اگر بود کار را جلو ببرد و اگر نبود آگاهی بخشی کند تا مردم بپذیرند. جهاد تببین هم در همین راستا هست، خواص از مردم که زودتر شرایط را فهم میکنند باید به عام مردم آگاهی بخشی کنند.