واحد علم و فناوری بسیج دانشجویی به مناسبت روز ملی فناوری هستهای (بیستم فروردین) برنامههای مختلفی رو برگزار میکرد که یکی از اینها بازدید از راکتور اتمی تهران بود. با توجه به تعداد ثبتنامی زیادی که این برنامه داشت توقع نداشتم که داخل قرعهکشی من هم انتخاب بشم! با تماس یکی از اعضای واحد علم و فناوری خیلی سریع اعلام آمادگی کردم و قرار بر این شد که روز چهارشنبه 3 خرداد ساعت 7 صبح از سردر حرکت کنیم. تقریبا همهی بچهها به موقع اومده بودن و راس ساعت حرکت کردیم. دکتر اخوان از دانشکده فیزیک و دکتر بهزادیپور از دانشکدهی مکانیک هم گروه 30 نفرهی ما را همراهی میکردند.
به محض رسیدن طبق معمول بازدیدها باید پشت در مدتی منتظر میماندیم ولی خب به دلیل خاص بودن مکان این انتظار بیشتر و بررسیها دقیقتر بود. خلاصه اینکه اول کارت ملی رو میگرفتند و با مشخصاتی که از چند هفته قبل از مسئولین اردو گرفته بودند مطابقت میدادند و یکی یکی وارد میشدیم و وسایل الکترونیکی رو در کمدی قرار میدادیم و بازرسی میشدیم و وارد محیط سرسبز سازمان میشدیم. بد نیست این رو هم بگم که از قبل فردی از سازمان با مسئولین اردو هماهنگ بود گفته بود که فلش و لپتاپ با خودمون نیاریم که البته با وجود این تعدادی آورده بودیم :)
راهنمای اصلی ما آقایی بود که از همون اول که پشت در بودیم تا آخر که خداحافظی کردیم قبل خروج با ما بودند و هماهنگیها رو انجام میدادن البته این همراهی بجز مکانهایی از سازمان بود که ما بازدید اصلی رو داشتیم از جمله رادیوداروها و راکتور تحقیقاتی. البته حین اردو هم متوجه شدیم که ایشان روابط عمومی خوندن.
ما یه جمع تقریباً 30 نفره بودیم که برای تردد در سازمان باید سوار ون سازمان میشدیم (احتمالاً بخشیاش به دلایل امنیتی است طبیعتاً) پس به دو دسته 15 نفره تقسیم شدیم. این رو هم تا یادم نرفته بگم که دو تن از اساتید هم ما رو همراهی میکردند، دکتر اخوان از دانشکده فیزیک و دکتر بهزادیپور از دانشکده مکانیک.
هرکدوم از این گروههای 15 نفره یک راهنما داشته که گروه اول توسط آقای همتی و گروه دوم توسط آقای "روابط عمومی" هدایت میشدند. حالا این جناب "روابط عمومی" هم چون اسمشون خاطرم نیست اینطوری صدا میکنم وگرنه دلیل امنیتی نداره!
گروه اول به مقصد رسید و ون برگشت تا گروه دوم را بیاورد. در این حین استاد بهزادیپور به جناب همتی گفتند که در زمان دانشجویی که مدت اینجا مشغول بودند و اون زمان دستگاهها قدمت زیادی داشتند. آقای همتی هم تایید کردند و گفتند که دستگاههای اینجا حداقل 70 سال سن داره.
وقتی گروه دوم رسید و حرکت کردیم به سمت محلی که در اونجا فردی بود به نام "دکتر" (این دفعه دیگه دلیل امنیتی داره). محلی که رفته بودیم جایی بود سامانه پرتودهی گاما بود. به گفته "دکتر" این سامانه قبل انقلاب کلنگ خورد و اگر درست یادداشت کرده باشم سال 64 با کمک کاناداییها و به صورت خَیّرانه تکمیل شد.
این خیرانه بودنی که گفتم به دلیل کاربرد این سامانه هست. کاربرد اصلی این سامانه دو دسته کلی داره: یکی استریلازسیون و دیگری آفتزدایی مواد غذایی برای نگهداری بیشتر.
استریلازسیون به این صورت بود که سازمان از شرکتهایی که قصد ضدعفونی ابزارهای خودشون رو داشتن سفارش میگرفت. این ابزارها توسط شرکتها در قالب کارتنهایی به سازمان میامد و سامانه هم با توجه به وزن کارتنها مدت پرتودهی رو تنظیم میکرد تا پرتو به عمق مناسب جهت ضد عفونی و استریلیزه کردن برسه. کارتنها وارد یک چرخه و مسیری در سالنی مخصوص میکردند که در آنجا تحت تابش پرتوهای گاما قرار میگرفتند. این مسیر چندین بخش داشت که هر کارتن در هر بخش پرتودهی میشد و در آخر هم خارج میشدند و پس از تایید به انبار هدایت میشدند. این تایید به این صورت بود که روی همه (یا بعضی) از کارتنها برچسبهای رنگیبود که بعد از خروج اگر تحت پرتودهی قرار گرفته بودند تغییر رنگ میدادند و این چنین توسط سازمان و توسط خود شرکتهای سفارش دهنده تایید میشدند.
طبق گفته "دکتر" در این کارتنها از تجهیزات پزشکی و جراحی هست تا فیلترهای دیالیز و حتی اعضای بدن و استخوان و ... . یک مطلبی که فرمودند و جالب توجه بود این بود که در یک دورهای که ما در حوزه فیلترهای دیالیز تحریم بودیم و به ما نمیدادند، در آن دوره اگر خاطر داشته باشید طول عمر بیمارهای دیالیزی ما کوتاه بود. چون فیلترهایی که استفاده میکردند به خوبی استریلیزه نمیشدند و مشکلزا میشد. ولی حالا تولید و استریلیزهکردن این فیلترها را ایران خودش انجام میدهد.
کاربرد دوم هم آفتزدایی بود. از پرتودهی مواد غذایی استفاده میکنند تا با تغییر در ساختار آفتها و قارچهای موجود در سطح مواد غذایی مانع از رشد اونها بشوند و بتوان مواد غذایی رو برای مدت بیشتر نگهداری کرد. این نگهداری بیشتر محاسنی دارد از جمله کاهش دورریزی مواد غذایی به دلیل خرابی و صرفهجویی و تبعاً کاهش قیمت آن ماده غذایی در بازار به دلیل عدم کمبود. حسن دیگر اینکه اگر زمان بیشتری بتوانیم مواد را نگهداری کنیم میتوان آنها را راحتتر و بیشتر صادر کرد. البته در مورد این مسئله آفتزدایی و تحت پرتو قرار دادن این مواد اتفاق جالبی افتاد که چند خط دیگر بیان میکنم ... . یک دادهای هم که دکتر به ما داد این بود که از این روش زیاد استفاده میشود از جمله در آمریکا که در مرزهایش چند ده مرکز پرتودهی وجود دارد که محصولاتی که وارد کشور میشوند را آفتزدایی میکنند. روش آفتزدایی قبل از پرتودهی، استفاده از سموم بود که خب ضررهای آن برای انسان و محیط زیست بدیهی است.
همچنین اشاره کردند که الان 20 ساله این سامانه توسط خود ما مدیریت و تعمیر و نگهداری میشه، مستقل از اروپا.
بعد از توضیحات دکتر ما رفتیم تا بازدیدی از سامانه داشته باشیم و دکتر هم کاری داشتند که باید انجام میدادند و فعلاً جدا شدیم. در اونجا فردی که برای ما توضیح میدادند مهندس مکانیک بودند. درواقع این توضیحاتی که در مورد پرتودهی بر اساس وزن کارتن و ... دادم رو ایشون بیان کردهبودند.
بعد از توضیحات و کمی بازدید از انبار که کارتنهای خروجی آنجا بودند به سمت اتاق کنترل آنجا رفتیم و ایشان درمورد مسیر پرتودهیای که کارتنها در آن قرار میگرفتند توضیحاتی دادند. بازدید از قسمت اصلی هم به دلیل زیاد بودن تعداد ما انجام نشد.
بعد از اتاق کنترل هم بازدید از این بخش تمام شد و یه آبمیوه (ساندیس! :) ) و کیک پذیرایی شدیم و پس از خوردن بنا بود که به سمت محل بازدید بعدی پیاده برویم (گویا میشد پیاده رفت ولی خب نباید خیلی از جمع فاصله میگرفتیم) که جناب "دکتر" برای بار دوم و آخر آمدند پیش ما و اینجا دکتر اخوان بودند که وارد صحنه شدند و مطالبی که مدنظر داشتند با توجه به صحبتهای آقای "دکتر" و مسئله پرتودهی را بیان کردند و تقریباً به یک مناظره بدل شد. دکتر اخوان از این میگفتند که این روش برای اتحادیه اروپا و آمریکا منسوخ شده و به دلیل آسیبهایی که دارد و تغییراتی که در ساختار ماده غذایی اصلی به وجود میآورد استفاده نمیشود. جناب "دکتر" هم به همان مراکز پرتودهی آمریکا اشاره کردند و گفتند که استفاده میشوند. استاد هم در جواب گفتند که بله استفاده میشود ولی برای قشرهای ضعیفتر و گرسنه جامعه خودش. آمریکا چندین میلیون گرسنه دارد و خب برای انیکه بتونه شکم اونا رو سیر کنه از این مواد که قیمت پایینتری دارد برایشان عرضه میکند و خود آن مردم هم به این موضوع آگاهاند ولی برای شهروندان درجه یک خودش چنین نمیکند. خلاصه مقداری این رفت و برگشت ادامه داشت و جملات آخر این بود که تقریباً به یک فضایی از همنظری رسیدند که برای مواد غذایی از پرتوهای قوی که عمق بیشتری دارند استفاده نمیشود و در حدی است که آفتهای سطحی را از بین ببرد و ساختار ماده را دستخوش تغییر نکند. خلاصه تمام شد و در انتها جناب "دکتر" از این صحبتهای استاد تشکر و ابراز خرسندی کردند و ما خداحافظی کردیم و رفتیم. البته اول یه عکس دستهجمعی گرفتیم و بعدش به راه افتادیم.
در مسیر هم آقای "روابط عمومی" هم گفتند که در طول این سالهایی که من اینجا کار میکنم با چنین صحنهای مواجه نشده بودم (منظورشان شِبه مناظرهای بود که اتفاق افتاد) و خوشحال بودند از این اتفاق.
در مسیر رفتن به محل بعدی بازدید مقداری سازمان را پیمایش کردیم طبیعتاً تا رسیدیم به محلی که در سمت راست و چپ آن دو درب وجود داشت که باز باید به دو قسمت تقسیم میشدیم و هر گروه یکی را بازدید میکرد و بعد از پایان جابجا میشدیم.
درب سمت چپ مربوط به تولید رادیوداروها بود ما وارد ساختمان شدیم (البته با کارت ورود آقای "روابط عمومی"). طبقه همکفی که ما وارد شدیم راهرویی بود که دوطرف آن اتاقهایی وجود داشت. به انتهای راهرو رفتیم و منتظر شدیم فردی که قرار بود با ایشان همراه شویم برای بازدید از این بخش برسند. ایشان رسیدند و درب را باز کردند و بعد از عبور باید از پلهها پایین میرفتیم. رسیدیم پایین و در اونجا راهنمای ما به روپوش میداد (شبیه روپوش آزمایشگاه) و ما میپوشیدیم و وارد یک مسیر میشدیم. البته یک دستگاه کوچک هم به برخی داده میشد که به روپوش خودشون وصل میکردند و احتمالاً بخاطر اندازهگیری میزان تشعشاتی بود که فرد در آن قرار میگرفت که حالا یا هشدار دهد اگر بیش از حد مجاز بود یا اینکه برای بررسی نهایی کاربرد داشت. در پایان این مسیر محلی بود قبل ورود به راهرویی که اتاقهای مربوطه در آن قرار داشتند. در این محل ما باید روی دستگاهی میایستادیم و کف دستهایمان را هم روی آن قرار میدادیم تا احتمالاً میزان پرتوها و تشعشعات بدن ما را اندازه گیری کند تا برای زمانی که میخواهیم از این محل خارج شویم یک وقت تحت پرتو قرار نگرفته باشیم و تشعشع ساطع کنیم. بعد از این دستگاه ما باید پلاستیکهایی را کف و دور کفشمان میکشیدیم که آلودگیای همراهمان داخل نبریم و بعد وارد راهرو میشدیم.
اول وارد اتاقی شدیم که در آن ید تولید میکردند برای مصارف درمانی که سازوکار جالبی دارد. به این صورت که این ید فقط جذب عضو خاصی از بدن میشود که تیروئید است. حالا کاری که میکنند این است که میآیند و رادیوایزوتوپ را به ید (که به آن "کیت سرد" میگویند) به نوعی میچسبانند و این ترکیب را وارد بدن میکنند. حال وقتی تیروئید ید را جذب میکند حامل آن را هم نزد خود آورده و دارو به محل موردنظر رسیده است و بقیه ماجرا... . به کل این مجموعه که شامل رادیوایزوتوپ و کیت سرد میشود، رادیودارو میگویند.
یه نکته جالب هم که مربوط به بحث قبلی هم میشود این است که اگر در منطقه انفجار هستهای اتفاق بیافتد. به مردم اطراف اون محل قرص ید میدهند. چرا؟ تا وقتی که در معرض مواد پرتوزایی که به اتمهای ید چسبیدند فرد قرار میگیرد، با مصرف یدهای پیشین، تیروئید آنقدر ید جذب کرده که دیگر نیاز ندارد و سیر است و اگر ید دیگری به آن برسد دفع میکند. لذا دیگر یدهایی که به مواد پرتوزا هستند را جذب نمیکند که سلامت فرد بیشتر به خطر بیافتد.
این رو شک دارم که از ید برای شناسایی هم استفاده میکردند یا نه، ولی در بخش بعدی سازوکار کلی شناسایی رو میگم.
از این اتاق خارج شدیم و وارد یکی دیگر از اتاقهای راهرو شدیم. برای ورود به این بخش هم دوباره اون پلاستیکها رو روی کفش کشیدیم که شد دو لایه پلاستیک. کمی منتظر شدیم تا همه بچهها وارد اتاق بشوند و بعدش آقایی که مسئول اون بخش بودند توضیحات رو شروع کردند. محور اصلی این بخش ماده و عنصری است به نام تِکنِسیوم 90. این تکنسیوم محصول واپاشی مولیبدنیوم هستش که این مولیبدنیوم نیمه عمری حدود 60 ساعت دارد و تکنسیوم نیمه عمر 6 ساعت. به همین دلیل چون از تکنسیوم برای مصارف پزشکی و تصویربرداری استفاده میشود، دیگر تکنسیوم را در مراکز بخصوص از جمله سازمان تولید نمیکنند که بعد ببرند به بیمارستان مربوطه، چون نیمه عمر کوتاهی دارد و زود ممکن است از کاربرد بیافتد، لذا میآیند و در بیمارستانها تا تجهیزات مخصوص به خودش این تکنسیوم رو تولید میکنن.
حالا به نظرم یه توضیح اولیه درمورد واپاشی بدم که به صورت کلی متوجه بشین که چی میشه. وقتی به یک اتم نوترون میزنند، اتم این نوترون را جذب میکند. غالباً چنین است که بعد از این جذب یکی از نوترونهای این اتم واپاشی کرده و به پروتون تبدیل میشود. این چنین به عدد اتمی عنصر یکی اضافی میشود و چون یک نوترون اضافه و کم شده، عدد جرمی تغییری نمیکند. به این ترتیب چون عدد اتمی یکی زیاد شده یعنی عنصر ما به عنصر خانه بعدی جدول تبدیل شده است. مثلاً در اینجا مولیبدنیوم که عدد اتمی 42 دارد به تکنسیوم که عدد اتمی 43 دارد تبدیل میشود که هردو هم پرتوزا هستند. یه نکته هم اینکه وقتی نوترون به پروتون تبدیل میشود یک پرتو بتا هم آزاد میکند.
اکنون میآیند و در محفظهای مولیبدنیوم رو قرار میدهند و این محفظه که تماماً با سرب پوشانده شده در در سامانهای تحت پرتوزایی قرار میگیرد. در قسمت بالایی این محفظه دو محل وجود دارد که در به یکی کپسول NaCl وصل میکنند و در محل دیگر کپسول خلاء. این محلول NaCl وارد محفظه شده و از سمت دیگر تکنسیوم وارد کپسول خلاء میشود. وجود این محلول نمک در چنین فرآیندی فوایدی دارد از جمله اینکه کمک میکند تا مولیبدنیوم به صورت یونی در محلول قرار گیرد تا آماده فرآیند شود و از طرفی محلول نمکی به نوعی به اتمهای مولیبدنیوم و تکنسیوم تولیدی را از هم جدا نگهمیدارد و جداسازی این دو را راحتتر میکند.
از تکنسیوم 90 که پرتوزا است برای کارهای تشخیصی (تصویر برداری) استفاده میشود. به این صورت که آن را به بدن بیمار تزریق میکنند و وقتی وارد بدن بیمار شد به دلیل پرتوزایی که دارد پرتو ساطع میکند از درون بدن و بیمار هم که در دستگاههای مخصوص قرار دارند که تجهیزات دریافت و شناسایی این پرتوها را دارند، این پرتوها توسط گیرندههای مخصوص دستگاه دریافت شده و عمل تصویربرداری صورت میگیرد.
برای همین هم هست که اگر به مرکزی برای تصویربرداریهای این چنینی مراجعه میکنید و شما را به روز یا روزهای آینده ارجاع میدهند به این دلیل است که باید این تکنسیوم را تولید کنند و خب طبیعتاً به مقدار متقاضیان اینها را تولید میکنند و به همین دلیل در اون روز مراجعه ممکن است که ماده مربوطه تولید نشده باشد.
بعد از اتمام این بخش کار ما در این ساختمان تمام شد و از همان مسیری که وارد راهرو شده بودیم باید خارج میشدیم. مجدد به محض خروج از درب راهرو بعد از درآوردن پلاستیک کفشها روی دستگاه تشخیص امواج قرار گرفتیم تا بررسی انجام شود و فکر میکنم همه بچهها بدون مشکل خارج شدیم و روپوشها رو تحویل دادیم.
حالا نوبت جابجایی دو گروه بود. تقریباً همزمان با خروج ما از ساختمان گروه دیگر هم خارج شدند و گروه ما باید به سراغ بازدید از راکتور تحقیقاتی میرفت. وارد ساختمان که شدیم همه چیز معمولی بود. یک فضایی مثل همه ساختمانها که یه میز داشت که یک نفر پشت آن نشسته بود و یه تعدادی کمد برای اینکه وسایل در آن قرار داده شود و تنها تمایز آن این بود که یک دستگاهی وجود داشت که دوباره تشعشعات رو بررسی کنه که این دفعه فقط حین خروج کاربرد داشت و نه ورود. در همان کف ساختمان که بودیم روپوشها رو مجدد پوشیدیم و باز همون دستگاهها به بعضی داده شد. منتظر بودیم که تلویزیونی که در آنجا قرار داشت شروع به پخش کرد. فیلمی که پخش شد اول نکاتی رو برای ایمنی و سلامت مراجعین بیان کرد و بعد یکسری توضیحات اولیهای درمورد راکتور تحقیقاتی.
بعد از دیدن فیلم همراه با راهنمای این بخش که در فیلم هم بودند :) از دَربی که آنجا بود داخل شدیم و پشت یک در دیگر منتظر ماندیم. وقتی همه آمدند، راهنما با فشردن دکمهای درب اول را بست و ما ماندیم بین دو در و بعد مدتی درب دوم باز شد. همان اول کار دوباره اون پلاستیکها رو به کفش کردیم و ایستادیم. اینجا راکتور تحقیقاتی بود. ساختمانی استوانهای شکل که البته سقف آن گنبدی بود.(طراحی این نوع ساختمان با روسیها بوده و کشورهای مختلف طراحیهای مختلفی دارن در ساخت سازه ساختمان راکتور) در وسط آن ساختمان حوضِ روبازِ پر از آبی وجود داشت که نور آبیای به میزان کم از انتهای آن بیرون میآمد که درباره آن توضیح میدهم. روی این حوض هم چیزی شبیه به جرثقیلهایی که در کارخانهها برای جابجایی وسایل سنگین استفاده میشود، وجود داشت. در گوشهای از روی این حوض هم دستگاهی وجود داشت که عددی را نشان میداد و مشابه همین دستگاه دقیقاً در بالای قسمت ورودی ساختمان هم دستگاهی دیگر وجود داشت که عددی کمتر از قبلی را نشان میداد. در قسمت جلو سمت چپ هم اتاق کنترل و بررسی بود که در اطراف و دورتادور ساختمان هم تصاویری وجود داشت که به دیوار بودند.
در قسمت از ساختمان کنار دیوار که تصاویر بود ایستادیم و راهنمای ما شروع به صحبت کردند. اولین نکتهای که گفتند این بود که این راکتور، راکتور تحقیقاتی است. یعنی از آن برای تحقیقات و تولید رادیوداروها استفاده میشود و نه تولید انرژی مانند راکتور بوشهر. ایشون توضیحاتی درمورد بخشهای مختلف راکتور گفتند. درمورد اینکه در چه قسمتی محفظه مربوطه برای تحت پرتو قرار گرفتن جایگذاری میشود. قسمتهایی که ستونهای گرافیتی و ... قرار داده میشوند و همچنین درمورد کاربرد این گرافیتها گفتند که نقش کندکننده و بازتابکننده نوترونها را دارند. چون مطلوب ما در راکتور این است که از نوترون بیشترین بهره را ببریم و سرعت بالا احتمال برخورد با اتمها هدف را کم میکند برای همین از گرافیت و محیط آبی برای کندکردن سرعت نوترونها استفاده میکنیم و هم چنین گرافیت میتواند بخشی از نوترونها را بازتاب کند که خب این هم احتمال برخورد را بالا میبرد.
جالب اینجا بود که گفتند محفظههایی که تحت پرتو قرار میگیرند و آماده میشوند به این صورت نیست که انسان اینها را به اتاق مربوطه برای ادامه فرآیند رادیودارو انتقال دهد، بلکه لولههایی منتهی به آن اتاقها وجود دارد که با فشار هوا به مقصد فرستاده میشود.
ایشان توضیحاتی هم درمورد سازوکار تهویه ساختمان گفتند به این صورت که با استفاده از دمندههایی که وجود دارد فشار داخلی ساختمان را کمتر از فشار محیط بیرون نگه میدارند تا اگر احیاناً آلایندهای تولید شد در فضای داخلی، به خارج نرود که محیط بیرون آلوده شود. دستگاههایی هم هستند که هوای داخلی را از جهات مختلف سنجش میکنند که یک وقت چیزی خلاف استانداردها در هوا داخل وجود نداشته باشد.
یک چیزی هم مرتبط با همین موضوع بگویم که هرچند وقت یکبار ناظران و بازرسان به سراغ محیط طبیعی ساختمان میروند و محیط از جمله درختان را بررسی میکنند که آیا تغییر یا آسیبی داشته اند یا روی سطح آنها آلایندهای وجود دارد یا نه و سلامت محیط اطراف را تایید میکنند. وقتی در سازمان هم راه میرفتیم میدیدیم که درختان شمارهگذاری شده بودند.
بعد از توضیحات جناب راهنما در دو بخش به داخل اتاق کنترل رفتیم که در اونجا چهار، پنج نفر هم بودند که اوضاع را تحت نظارت داشتند. در اونجا تلویزیونهایی وجود داشت که تصویر نقاط مختلف ساختمان و استخر را از جمله قسمت فوقانی راکتور را هم نشان میدادند. در همین تصویری که بالای قلب راکتور رو نشون میداد میدیدیم که آبی رنگ هست و در مواقعی چیزهایی شبیه حباب هم دیده میشود.
این نور آبی داستان جالبی دارد. به این صورت که به این پرتو چِرنِکوف میگویند. ماجرا این است که در خلاء نور بالاترین سرعت را دارد و هیچ پرتو یا اشعهای نیست که سرعت بیشتری داشته باشد. ولی این مسئله در محیط غیر خلاء متفاوت است. در استخر که آب سبک (H2O) هم هست سرعت نور کاهش مییابد و یکی از محصولاتی که حاصل فرآیند اتفاق افتاده در راکتور هست دارای سرعتی بیشتر از سرعت نور در آب هست (فکر میکنم یک ذره باردار باید باشد طبیعتاً). به همین دلیل اشعهای ساطع میکند که طول موجی نزدیک به طول موج نور آبی دارد و ما آن را آبی میبینیم. رنگ آبی زیبایی هم هست :)
به این نوع استخر که سرپوشیده نیست، استخر روباز گفته میشود که از انواع استخر است. راکتورها میتوانند انواع مختلفی داشته باشند به توجه به نوع استخر، ابعاد استخر، درصد اورانیومی که استفاده میکنند و نوع آبی که در استخر اطراف راکتور استفاده میشود.
بعد از این توضیحات هم پلاستیک کفشها را درآوردیم و از درب اول رد شدیم و دوباره بین دو درب ماندیم و بعد که درب دوم باز شد به نوبت باید در دستگاهی قرار میگرفتیم که میزان تشعشات ما را اندازهگیری کند. همه به خوبی و خوشی عبور کردند به جز یکی از بچهها که صدای دستگاه رو درآورد! ولی بعد که روپوش رو درآورد با راهنمایی مسئول اونجا و دوباره بررسی شد، مشکلی نبود دیگه.
از ساختمان خارج شدیم و راه افتادیم به سمت مسجد و سالن غذاخوری سازمان. بعد از خواندن نماز (که البته در انتخاب امام جماعت هم چالشی داشتیم) و بعد صرف ناهار (با کیفیت و کمیت مطلوب) از ساختمان سالن غذاخوری خارج شدیم. در جلوی مسجد هم مقبرهی شهدا قرار داشت که بعدش به سمت درب خروجی حرکت کردیم و در انتها با خداحافظی از آقای "روابط عمومی" از سازمان خارج شدیم و به سلامت...
یک نکته انتهایی هم بگویم که من توضیحاتی که درمورد رادیوداروها و دیگر جزئیات علمی دادم ممکن است ایراد داشته باشد ولی سعی کردهبودم با مشورت با بچههایی که مشغول تحصیل در این رشته بودند این توضیحات رو اصلاح و کامل کنم ولی باز هم اینها رو بنای دانش خودتون نذارین و اگر علاقهمند شدین خودتون به سراغ جستجو و تحقیق و پرسوجو برین.