
راستش اگه بخوام صادق باشم،
اوایل که اسم برنامهنویسی میاومد، فقط یه عالمه کدِ عجیب میدیدم که هیچ معنیای برام نداشتن.
همهچی از یه سؤال ساده شروع شد:
«اصلاً برنامهنویسی از کجا باید شروع بشه؟»
اوایل فکر میکردم برنامهنویسی یعنی:
نابغه بودن
ریاضی خیلی قوی
حفظ کردن کلی کد عجیب
ولی هرچی جلوتر رفتم فهمیدم نه…
برنامهنویسی بیشتر از هر چیزی، فکر کردنه.
اولین کدهایی که نوشتم، خیلی ساده بودن.
در حد اینکه فقط یه متن روی صفحه نشون بده.
ولی همون لحظهای که دیدم چیزی که خودم نوشتم «کار کرد»،
یه حس عجیبی داشتم…
انگار به کامپیوتر دستور داده بودم و اون گوش کرده بود 😄
خیلی وقتا:
کد کار نمیکرد
ارور میداد
نمیفهمیدم مشکل از کجاست
ولی کمکم فهمیدم:
ارور دشمن نیست، راهنماست.
هر ارور یه چیز جدید یادم داد.
برنامهنویسی رو نمیشه فقط با دیدن یاد گرفت.
باید:
خراب کنی
دوباره بسازی
سوال بپرسی
و ادامه بدی
حتی روزهایی که حوصلهاش نیست،
همون ۲۰ دقیقه هم جلو رفتنه.
چون:
حس ساختن میده
ذهن آدم رو قویتر میکنه
و این حس رو میده که «میتونم»
من هنوز اول راهم،
ولی همین اول راه هم ارزش شروع کردن رو داشت.
اگه تو هم داری به شروع برنامهنویسی فکر میکنی،
لازم نیست همهچیز رو بدونی.
فقط شروع کن.
بقیهش خودش میاد.