سلام خدمت دوستان خوبم بهراد قاسمی هستم مدیر و مسس رسانه ی بازی یار من امروز در مورد مظلوم ترین , باهوشترین و دیوانه ترین دانشمند جهان بحثی خواهیم داشت به این صورت که اول داستان زندگی او را برسی خواهیم کرد سپس به اختراعات عجیب و خواهیم پرداخت در ادامه با من همراه باشید...
نیکولا تسلا (nikola tesla) دانشمند صربستانی - آمریکایی متولد ۱۰ جولای ۱۸۵۶ در دهکدهی اسمیلیان امپراتوری اتریش (کرواسی کنونی) است. تسلا عناوین علمی زیادی از جمله مخترع، مهندس برق، مهندس مکانیک، فیزیکدان و دانشمند آیندهنگر را به خود اختصاص داده است. معروفترین دستاورد این دانشمند بزرگ، سیستم تامین برق مدرن جریان متناوب یا AC است.
نیکولا تسلا در امپراتوری اتریش به دنیا آمده بود و تحصیلاتی عالی در علوم فیزیک و مهندسی داشت. او در دههی ۱۸۸۰ با کار در شرکتهای مربوط به فناوریهای ارتباطی و همچنین شرکت Continental Edison، تجربیات مفیدی در علوم الکتریسیته کسب کرد. پس از مهاجرت به آمریکا در سال ۱۸۸۴ و فعالیت کوتاه در شرکت Edison Machine Works، این شرکت را برای پیگیری ایدههای خلاقانهی خود ترک کرد. او با کمک شرکای تجاری خود تعدادی آزمایشگاه و شرکت برای توسعهی طرحهای خود در زمینههای مهندسی مکانیک و برق در نیویورک تاسیس کرد. پتنت موتور القایی جریان متناوب و پتنتهای مرتبط با فناوریهای چندفازی، از دستاوردهای او در این مدت بودند که تسلا با فروش آنها به شرکت وستینگهاوس الکتریک، توانست درآمد مناسبی کسب کند.
نیکولا با در آمد کسب شده توانست توسعهی طرحهای مختلف خود را پیگیری کند و تجربیات بسیار زیادی در زمینههایی از جمله لولههای تخلیهی الکتریکی، تصویربرداری اشعهی ایکس و ژنراتورهای مکانیکی کسب کند. او دستارودهای خود را در آزمایشگاههایش برای افراد مشهور و تاثیرگذار به نمایش میگذاشت. بسیاری از مردم او را با نمایشهای خاص اختراعاتش میشناسند.
در دههی ۱۸۹۰، تسلا ایدههای خود در مورد انتقال بیسیم انرژی الکتریسیته را مورد آزمایش قرار داد و آزمایشهایی با فرکانس و ولتاژ بالا انجام داد. در سال ۱۸۹۳ او اعلام کرد که میتواند ارتباطی بیسیم بین دستگاههایش برقرار کند. تمامی این ایدهها در برج معروف و ناتمام او با نام Wardenclyffe Tower پیگیری میشدند. در نهایت تسلا به خاطر کمبود بودجه نتوانست این پروژههای خود را عملی کند.
در سال های بعدی، تسلا ایدههای دیگری را آزمایش کرد که هر کدام موفقیتهای نسبی داشتند. کمبود بودجه، بدهیهای زیاد و پروژههای ناموفق، باعث شدند که در فرهنگ عمومی آن زمان، مردم به او لقب دانشمند دیوانه بدهند. نیکولا تسلا در ژانویهی سال ۱۹۴۳ از دنیا رفت و بسیاری از دستاوردهای او به دست فراموش سپرده شد. سالها بعد در سال ۱۹۶۰، کنفرانس بینالمللی اوزان و مقیاسها، واحد بینالمللی میدان مغناطیسی را به احترام این دانشمند بزرگ، تسلا نامگذاری کرد.
نیکولا تسلا در دهکدهی اسمیلیان (Smiljan) متولد شد. این دهکده در آن سالها تحت سلطهی جبههی نظامی کروات امپراتوری اتریش بود و امروزه بخشی از کشور کرواسی است. پدر او، میلوتین تسلا (Milutin Tesla) یک کشیش اورتودوکس بود. مادرش دوکا تسلا (Duka Tesla) نیز فرزند یک کشیش بود. مادر نیکولا تسلا، استعداد بالایی در ساختن وسایل و تجهیزات و استفادهی کاربردی از علم مکانیک داشت. او استعداد بالایی در به خاطر سپردن اشعار صربستانی داشت اما هیچگاه تحصیلات آکادمیک نداشت. نیکولا استعداد ذاتی در خلاقیت و حافظهی قوی خود را به صورت ژنتیکی و تربیتی از مادرش به ارث برده بود.
نیکولا فرزند چهارم از ۵ فرزند خانواده بود. او ۳ خواهر با نامهای میکا، آنجلینا و ماریکا داشت و برادر بزرگترش، دین نام داشت. او در سال ۱۸۶۱ به مدرسهی ابتدایی اسمیلیان رفت و در آنجا زبان آلمانی، ریاضیات و علوم دینی آموخت. خانوادهی آنها در سال ۱۸۶۲ به شهر گوسپیچ (Gospic) مهاجرت کردند تا پدرش در آنجا به عنوان کشیش محلی فعالیت کند. نیکولا تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در این شهر به پایان رسید. او در سال ۱۸۷۰ به شهر کارلوواک (Karlovac) رفت تا تحصیلات دبیرستان را در مدرسهی Higher Real Gymnasium ادامه دهد.
تسلا که دانشآموز باهوشی بود در سالهای تحصیل در دبیرستان از طریق معلم فیزیک به این علم علاقهمند شد. او در جایی عنوان کرده بود که با اشتیاق فراوان، بهدنبال کشف منبع این نیروی اسرارآمیز بوده است. نبوغ و حافظهی او بسیار بالا بود و توانایی محاسبهی عمل انتگرال را بهصورت ذهنی داشت. این نبوغ به حدی بود که برخی از معلمین او را به تقلب محکوم کردند. او توانست دورهی ۴ سالهی دبیرستان را در ۳ سال به پایان برساند.
نیکولا در سال ۱۸۷۳ به زادگاه خود بازگشت و پس از مدت کوتاهی، به بیماری وبا دچار شد. بیماری او ۹ ماه بهطول انجامید. پدر نیکولا به او قول داده بود که در صورت رهایی از بیماری او را به بهترین دانشگاه مهندسی بفرستد. او در سال ۱۸۷۴ و پس از رهایی از بیماری به خدمت سربازی برای ارتش اتریش-مجارستان در اسمیلیان فراخوانده شد؛ اما نیکولا از این فراخوان فرار کرد و به دهکدهی تومیناژ در گراکاک رفت. او از این سالها به عنوان سالهای تاثیرگذار در روحیهی خود یاد کرده که با خواندن کتابهای مارک تواین و حضور در مناطق طبیعی و نزدیکی با طبیعت توانسته روحیهی خود را پس از بیماری بازیابد.
او در سال ۱۸۷۵ به دانشکدهی پلیتکنیک شهر گراتس رفت تا تحصیلات خود را ادامه دهد. در سال اول، او نبوغ و تلاش زیادی از خود نشان داد و در تمامی دروس با درجهی عالی قبول شد. دانشگاه نیز نامهای جهت اعلام وضعیت و استعداد بالای او برای پدرش ارسال کرد که در آن از نیکولا با عبارت ستارهی دانشکده یاد شده بود. نیکولا در سال دوم تحصیل با استاد خود پروفسور Poeschl بحثها و اختلاف نظرهای زیادی داشت. آنها روی دستگاه گرام کار میکردند و نیکولا معتقد بود که این دستگاه نیازی به سوییچ (Commutator) ندارد.
تسلا در دوران دانشجویی بسیار سخت کار میکرد. او ادعا کرده هر روز هفته بدون تعطیلی از ساعت ۳ صبح تا ۱۱ شب مشغول کار و تحقیق بوده است. پس از مرگ پدرش در سال ۱۸۷۹، او مجموعهای از نامههای دانشگاه به پدرش را پیدا میکند که در آنها به خانوادهی تسلا هشدار داده شده بود. در این نامهها آمده بود که اگر نیکولا را از دانشگاه خارج نکنند، قطعا به خاطر کار زیاد خواهد مرد. در سالهای بعدی تحصیل، نیکولا به قمار کردن معتاد شد و بسیاری از درآمد و پسانداز خود را از دست داد. اگرچه او چند بار این عادت خود را ترک کرد اما در نهایت نتوانست در امتحانات سال سوم دانشگاه موفق شود و هیچگاه از دانشگاه فارغالتحصیل نشد.
نیکولا تسلا در سال ۱۸۷۸ شهر گراتس را ترک کرد و ارتباط خود را نیز با تمام اعضای خانواده قطع کرد. او نمیخواست آنها متوجه ترک دانشگاه از طرف او بشوند. بسیاری از نزدیکان نیکولا در آن سالها تصور میکردند که او مرده است. او به شهر ماریبور در اسلونی کنونی رفت و در آنجا به عنوان طراح مشغول به کار شد. اعتیاد به قمار او را در این سالها نیز رها نکرد. او در سال ۱۸۷۹ و پس از رد کردن تقاضای پدرش برای بازگشت به خانه، یک فروپاشی روانی حاد را تجربه کرد.
آخرین تلاشهای تسلا برای تحصیلات دانشگاهی در سال ۱۸۸۰ رقم خورد. عموهای او مبلغی را برای ادامهی تحصیل در دانشگاه چارلز فردیناند به نیکولا اهدا کردند؛ اما او که زبان یونانی بلد نبود و زمان درخواست برای تحصیل را نیز از دست داده بود نتوانست در دورههای این دانشگاه ثبت نام کند و همان طور که گفته شد، هیچگاه مدرک دانشگاهی دریافت نکرد.
نیکولا تسلا در سال ۱۸۸۱ به بوداپست، پایتخت مجارستان رفت تا زیر نظر تیوادا پوشکاش در شرکت تلگرافی Budapest telephone Exchange کار کند. در ابتدای دوران کاری او، شرکت فعالیت آنچنانی نداشت و نیکولا به عنوان نقشهکش و طراح در دفتر مرکزی تلگراف شهر شروع به کار کرد. پس از شروع به کار رسمی شرکت مورد نظر، تسلا به عنوان مدیر بخش برق آن مشغول به کار شد. در زمانی که تسلا در این شرکت فعالیت میکرد، طرحها و پیشرفتهای زیادی در سیستم تلفن و برق ایستگاه مرکزی ایجاد کرد. او ادعا کرده بود که در این دوران توانسته یک آمپلیفایر تلفن اختراع کند که البته هیچگاه معرفی یا ثبت اختراع نشد.
در سال ۱۸۸۲، پوشکاش تسلا را برای کار در شعبهی پاریس شرکت بینالمللی ادیسون اعزام کرد. زمینهی اصلی کار شرکت ادیسون، طراحی، نصب و اجرای سیستمهای روشنایی داخلی با لامپ رشتهای بود. تسلا در شعبهی ایوری سور سن (Ivry Sur Seine) این شرکت مشغول به کار شد. او که استعداد بالایی در فراگیری علوم جدید داشت، تجربیات زیادی در مدت کار در این شرکت فراگرفت. مدیران شرکت ادیسون که متوجه استعداد بالای او شده بودند، مسئولیتهای بیشتری از جمله طراحی دینام و موتورهای پیشرفته را به او واگذار کردند. تجهیزات شعبههای دیگر شرکت ادیسون که نیاز به تعمیر داشتند نیز برای تسلا ارسال میشدند.
در سال ۱۸۸۴، مدیر شعبهی پاریس شرکت ادیسون یعنی چارلز بچلر (Charles Bachelor) برای مدیریت کارخانهی Edison Machine Works به نیویورک فراخوانده شد. او تسلا را نیز به این مهاجرت دعوت کرد. تسلا هم دعوت او را پذیرفت و در همان روزهای اول رسیدن به نیویورک، در کارخانهی بزرگ ادیسون مشغول به کار شد. کارخانهای با کارگران و مهندسان متعدد و ماشینآلات پیشرفته که برای ساخت تجهیزات بزرگ الکتریکی در مقیاس شهری فعالیت میکرد. تسلا در این کارخانه نیز مانند شعبهی پاریس وظیفهی حل مشکلات نصب و اجرای ژنراتورها را بر عهده داشت.
تسلا در سالهای فعالیت در کارخانهی بزرگ ادیسون، چند بار با موسس آن یعنی توماس آلوا ادیسون، دیدارهایی کوتاه داشت. یکی از این دیدارها زمانی بود که نیکولا تا دیروقت برای تعمیر یک ژنراتور در کارخانه مشغول بود و ادیسون و بچلر که در حال صحبت با یکدیگر بودند، او را دیدند. تسلا در مصاحبهای گفته بود زمانی که ادیسون متوجه شده او تا دیروقت روی پروژه کار میکرده است، به بچلر گفته که او فردی بسیار عالی برای شرکت است.
یکی از پروژههایی که تسلا در شرکت ادیسون بر عهده داشت، بهبود لامپهای قوس الکتریکی این شرکت برای نصب در محیطهای شهری بود. این لامپها که به ولتاژ بسیار بالایی نیاز داشتند، با سیستمهای آن زمان کارخانهی ادیسون قابل راهاندازی نبودند و این یک شکست برای شرکت بود. تسلا این لامپها را بهبود بخشید اما طرحهای او هیچگاه عملی نشدند. دلیل این امر نیز میتواند بهبود سیستم ولتاژ شهری یا قرارداد ادیسون با کارخانهای دیگر برای تولید لامپها باشد.
تسلا پس از ۶ ماه کار در کارخانهی بزرگ ادیسون، آن را ترک کرد. دلایل ترک این شرکت هنوز به طور روشن مشخص نشدهاند. احتمال زیادی که در مورد دلایل این تصمیم وجود دارد، بدقولیهای شرکت ادیسون و مدیر مستقیم تسلا در اهدای پاداش به او است. تسلا در چند مصاحبه و یادداشت، از قولهای پاداشی صحبت کرده که برای اختراع و ساخت تجهیزات جدید به او داده شده اما هیچگاه عملی نشده است. او در جایی گفته که مدیران ادیسون، پس از انجام کارها این پیشنهادها را شوخی دانسته و به او گفتهاند که هنوز فرهنگ شوخطبعی آمریکایی را درک نکرده است. به هر حال تسلا در ۴ ژانویهی ۱۸۸۵ از شرکت ادیسون استعفا داد.
به محض ترک کردن شرکت ادیسون، تسلا روی ثبت پتنت سیستمهای روشنایی قوس الکتریکی کار کرد. او از لامول سرل، وکیل ثبت اختراع ادیسون، برای ثبت پتنتش کمک خواست. سرل نیز او را به ۲ تاجر شناخته شده به نامهای رابرت لین و بنجامین ویل معرفی کرد و در نهایت، به کمک این دو سرمایهگذار، کارخانهی ساخت تجهیزات تسلا (Tesla electric Light & Manufacturing) شروع به کار کرد. در سال اول، تسلا روی ساخت و توسعهی ژنراتور DC پیشرفتهی خود کار کرد و آن را برای اولین بار در نیوجرسی و در محل کارخانه به راه انداخت. فناوری پیشرفتهی ژنراتور تسلا، رسانههای فناوری آن روز را به تمجید از او واداشت.
پس از مدتی که از شروع به کار کارخانه گذشت، سرمایهگذاران در سال ۱۸۸۶ به این نتیجه رسیدند که بخش ساخت و تولید آن، بازدهی کافی ندارد و به همین دلیل تصمیم گرفتند این کارخانه را رها کنند. آنها یک شرکت دیگر تاسیس کردند و تسلا را تنها گذاشتند. نیکولا تسلا که امتیاز پتنتهای خود را نیز به خاطر اهدا به کارخانه از دست داده بود، در این سال با سختیهای زیادی مواجه شد و مجبور شد حتی به عنوان تعمیرکار، شغلهایی پارهوقت قبول کند. او از این سال به عنوان یکی از سختترین سالهای عمرش یاد کرده و در جایی گفته است:
احساس میکردم تمام مطالعات حرفهایم در زمینههای مختلف علمی از جمله برق، مکانیک و حتی ادبیات، مسخره و بیهوده بودهاند.
نیکولا تسلا یکی از مظلومترین دانشمندان در تاریخ بشریت است. خواه او را نابغه بخوانید، یا یک دیوانهی تمام عیار، نمیتوانید منکر ذهن خلاق و تخیلگرای بینظیر وی باشید. تسلا هزاران ایدهی مختلف را در زمان خود مطرح کرد، که بسیاری از آنها غیرعملی یا بسیار خطرناک بودند.
تسلا در عمر خود بیش از ۱۰۰ اختراع در جهان به ثبت رساند، دانشمند قرن بیستم که نامش همیشه زیر سایه «ادیسون» آورده میشود.
«نیکولا تسلا» یکی از تاثیرگذارترین شخصیتهای قرن بیستم بود اما نامش همیشه زیر سایه «ادیسون» آورده میشد. او نه تنها در تحقیقات دانشمندان پیش از خود تحول ایجاد کرد بلکه با پیشی گرفتن از دانشمندان زمانش گامی بلند در مسیر پیشرفت علم برداشت. «تسلا» در سال ۱۸۸۴ میلادی برای تحقق آرزوهایش به دیدار «ادیسون» در آمریکا رفت و در ابتدا زیر نظر «توماس ادیسون» مسئول اصلاح طرح جریان مستقیم برق او بود. پس از مدتی، طرح جریان متناوب برق را با «ادیسون» مطرح کرد اما با مخالفت شدید او مواجه شد. در نتیجه فعالیتهای علمیاش را با حمایت برخی از سرمایه داران زمان خود به صورت مستقل آغاز کرد. پس از مدتی، طرح او توانست طرح جریان مستقیم برق «ادیسون» را شکست بدهد. تا پیش از قرن بیستم، برق فقط یک کنجکاوی علمی بود و بسیاری از مردم نسبت به کارایی آن تردید داشتند. موفقیت طرح «تسلا» نه تنها نقطه عطفی در جهان بود بلکه او را به رویای کودکیاش یعنی گرفتن برق از آبشار نیاگارا رساند. در ۱۶ نوامبر ۱۸۹۶ میلادی اولین چراغها در یکی از ایالتهای نیویورک روشن و در مدت کوتاهی کل نیویورک برق رسانی شد. تحقیقات «تسلا» در زمینه برق تنها بخشی از نوآوریهایی بود که او را سر زبانها انداخت. او در عمر خود بیش از ۱۱۱ اختراع در آمریکا و ۱۰۰ اختراع در جهان به ثبت رساند و البته عدهای درباره رابطهاش با فرازمینیها، اسنادی منتشر کردند. هرچند این ادعاها بیشتر شبیه قصه است اما بهانهای شد تا برخی از اختراعهای بلندپروازانه «تسلا» را با هم مرور کنیم و با ذهن مرموز او بیشتر آشنا شویم.
یکی از تخیلات عجیب تسلا، مهار انرژی آزاد بود. انرژی آزاد میتواند بصورت اتمی، انرژی تابشی یا استاتیکی باشد، که گرفتن انرژی آن مانند گرفتن انرژی بسیار کم از منبع بیکران انرژی است. ایدهی مهار انرژی آزاد توسط بسیاری از دانشمندان در گروه شبهعلم قرار میگیرد، چرا که غیرعملی و غیرقابل توسعه در ابعاد بزرگتر است.
تسلا عقیده داشت اگر بتواند ماشینی مناسب برای مهار این انرژی بسازد، میتواند مشکلات انرژی در دنیای کنونی را برطرف کند. او معتقد بود که اجزا بسیار کوچک با شارژ الکتریکی کم، به صورت روزانه با سرعتی بالاتر از سرعت نور، بصورت باران بر روی زمین میبارند. او تصور میکرد ماشینی ساخته است که میتواند این اجزا را گرفته و آنها را به انرژی قابل استفاده تبدیل کند. او حتی پتنتی برای این دستگاه به نام خود ثبت کرده بود. تسلا ادعا میکرد این اختراع او میتواند یونها را مستقیما به انرژی قابل استفاده تبدیل کند، هر چند این ادعا هیچوقت رنگ واقعیت به خود ندید.
با اینکه تسلا پدر جریان متناوب یا AC است، اما همواره رویای دنیایی که بصورت بیسیم انرژی خود را تامین میکند را در سر میپروراند. برای عملی کردن این رویا، او پیشنهاد ساخت سیستم بیسیم جهانی را داد، که در آن برج تسلا انرژی و الکتریسیته را بصورت بیسیم به کل دنیا مخابره میکرد. او سعی در اثبات عملی بودن این ایدهی خود با استفاده از کویل تسلا، که با فاصلهای چند سانتیمتری میتوانست لامپ کوچکی را روشن کند، داشت.
وی عملی کردن رویای خود را با ساخت برج "واردنکلیف" در نیویورک آغاز کرد، اما وقتی تامینکنندهی مالی آن از هدف تسلا برای ارسال انرژی بصورت بیسیم به جای استفاده از آن برای ارتباطات راه دور مطلع شد، حمایت مالی خود را قطع کرد. این اتفاق قدم آخر او برای عملی کردن سیستم بیسیم جهانی تسلا بود و مانند دو اختراع دیگر او یعنی کویل تسلا و مخابرهکنندهی مغناطیسی بدون استفاده ماند. اگر روش تسلا عملی میشد تنها وسیلهای که مردم برای دریافت الکتریسیتهی رایگان و نامحدود نیاز داشتند، یک آنتن ساده بود. سیستم کاملا تجدیدپذیر بود و هیچگونه زیان زیست محیطی یا تاثیر منفی بر سلامتی افراد جامعه نداشت.
عملیشدن این ایده وابستگی زیادی به دولت آمریکا و سرمایهگذاران آن داشت؛ اما به نظر میرسید که سرمایه گذاران تمایلی به عملی کردن ایدهای که برای آنها سودی به ارمغان نیاورد، نداشتند. با شروع جنگجهانیدوم طبیعی بود که دولت علاقهی خود به برج تسلا و رویای عظیم او را از دست بدهد. برج او سریعا تخریب شد و لوازم مصرفی در آن، در جنگ مورد استفاده قرار گرفت. با این وجود به تازگی گروهی از محققان در MIT توانسته اند ایدهی تسلا را با روشن کردن بیسیم لامپی از فاصلهی دو متری، به اثبات برسانند.
دیگر ایدهی رویایی تسلا، یعنی آتش سرد، استفاده از صابون و آب را برای همیشه در حمام ریشه کن میکرد. همه میدانند که آب و الکتریسیته با هم مخلوط نمیشوند، اما اینگونه که به نظر میرسد، الکتریسیته و جِرم روی بدن، ناسازگاری بیشتری نسبت به آب و جِرم روی بدن دارند.
در یک عمل نامتعارف به نام آتش سرد، جریان الکتریسیتهای با ولتاژ ۲/۵ میلیون ولت که دائما در حال تناوب بود، انرژی خود را به بدن انسانی که بر روی صفحهای فلزی ایستاده است، منتقل میکرد. تصور این صحنه خود بسیار شگفتانگیز است. فردی در بین آتش میلیونها ولت الکتریسیته محاصره شده و رعدهای الکتریسیته او را در بر گرفتهاند. این روش با توجه به رسانا بودن بدن انسان به نظر عملی است و حتی میتواند تمیزی بهتری نسبت به صابون و آب را به ارمغان آورد. تسلا مدعی بود که اختراع او نه تنها برای تمیزتر شدن بلکه برای مصارف دارویی نیز کاربرد دارد. تنها کار لازم این بود که فرد روی صفحهای فلزی قرار بگیرد تا تمام چرک و جرم روی بدن او پاک شود و حس بینظیری به وی منتقل کند. همچنین این وسیله میتوانست فرد را در سردترین شرایط گرم نگه دارد و حتی بعد از هر استفاده مقدار قابل توجهی اوزون تولید میکرد. علیرغم مزایای واضحی که این وسیله داشت، بدلیل هزینهی بالا و خطرات زیادی که تحمیل میکرد، مانند بسیاری دیگر از ابداعات تسلا مورد توجه قرار نگرفت.
نیکولا تسلا ابداعات زیادی برای بهبود شرایط زندگی بر روی زمین داشت، اما یکی دیگر از تلاشهای او ساخت وسیلهای برای ایجاد ارتباط با موجودات غیرزمینی بود. تسلا مدعی بود که در موارد مختلف توانسته است با موجوداتی غیرعادی ارتباط برقرار کند، اما این ادعای او هیچوقت به اثبات نرسید. او ادعا میکرد زمانی که در آزمایشگاه خود در کولورادو مشغول کار بود، صداهایی عجیب میشنید که مانند آن را قبلا جایی بر روی زمین نشنیده بود. او این صداهای کلیک مانند را در حال کار بر روی مخابرهکنندهی مغناطیسی خود شنیده بود. کلیکها بصورت واضح و در دستههای یک تا چهار عددی منتقل میشدند، که شباهت زیادی به کدهای مورس داشتند.
دیگر نتیجهی تسلاسکوپ، ابداع جدیدی به نام "اوسیلوسکوپ ماورای ابعاد" بود و اینگونه عمل میکرد که امواج کیهانی با انرژی آزاد را دریافت و آنها را به انرژی قابل استفاده برای انسانها تبدیل میکرد. این وسیله میتوانست انرژی را به هر نقطه از جهان بدون توجه به فاصلهی آن، انتقال دهد. متاسفانه کسی ادعای تسلا مبنی بر ایجاد ارتباط با موجودات غیرزمینی را بدلیل نداشتن مدارک قانع کننده، باور نکرد اما وی از پافشاری بر موضع خود دست برنداشت. تسلا همچنین امیدوار بود که با فرستندههای عظیمی که روی سطح زمین قرار میدهد، بتواند وجود موجودات زنده در مریخ را به اثبات برساند.
با اینکه اختراعات تسلا به نظر بسیار خطرناک میآیند، اما تسلا به شدت مخالف جنگ بود و تلاش بسیاری برای ساخت "اشعهی مرگبار" و جلوگیری از وقوع آن به خرج داد. اشعهی مرگبار در اصل به عنوان شتابدهندهای برای ذرات عمل میکرد که میتوانست دستهای از ذرات با انرژی بالا را تا فاصلهی ۴۰۰ کیلومتری پرتاب کند. او مدعی بود این دستگاه میتواند موتورها را ذوب کرده و هرگونه هواپیمایی را منهدم سازد. تسلا مدعی بود اختراع او میتواند با هزینهی دو میلیون دلاری، پدافند هوایی نامحدودی را ایجاد کند.
زمانی که او میخواست اشعهی مرگبار را به پشتیبان مالی خود، P.J Morgan معرفی کند تا بتواند هزینههای پروژهی خود را تامین نماید، با مخالفت وی روبرو شد. با استفاده از 80 میلیون ولت، تسلا مدعی بود امواج حاصل از دستگاه میتوانند به هر چه که در مسیرش قرار میگیرد، نفوذ کنند. علیرغم توضیحات قانعکنندهی تسلا و صرفهجوییهای جانی و مالی که این دستگاه در بر داشت، دولت بریتانیا و آمریکا این پروژه را رد کردند. این دستگاه از طرف دولت روسیه اندکی مورد توجه قرار گرفت و روسیه به او اجازه داد که دستگاه خود را برای آزمایش آماده کند. بسیاری افراد مختلف مدعی هستند که این آزمایشات عامل اصلی "انفجار تونگوسکا" بودند.
یکی از بزرگترین چالشهای تاریخ بشریت، ایجاد توانایی کنترل آبوهوا است. تسلا فکر میکرد که راه حلی برای این مشکل پیدا کرده است. او تصور میکرد که میتوان دمای زمین را، با وسیلهای که مانند ترموستات عمل میکند، کنترل کرد. او مدعی بود میتوان با ارسال امواج رادیویی، میدان مغناطیسی زمین را تحت تاثیر قرار داده و امواج رادیویی پایایی ایجاد کرد. سپس میتوان با این امواج، جریانهای باد را تحت تاثیر قرار داد و با تغییر مسیر آنها آب و هوای زمین را کنترل کرد.
تسلا پتنتهای زیادی را در زمینهی کنترل آب و هوا به ثبت رساند و توانست اثبات کند که با امواج رادیویی میتوان آب و هوا را کنترل کرد. عدهای معتقدند که تحقیقهای تسلا به دست افراد نااهلی افتاده و آنها هم اکنون آب و هوای زمین را کنترل میکنند. آنها برای اثبات این ادعا به الگوی غیرمتعارف آب و هوایی کنونی و خشکسالی در برخی نواحی زمین، اشاره میکنند.
کشف اشعهی ایکس توسط ویلیام رونتگن، بسیاری از جمله تسلا را به وجد آورد. با استفاده از طراحیهای رونتگن، تسلا سعی در توسعهی تجربیات رونتگن داشت. تسلا افراد عادی را برای دیدن نتیجهی کارهایش، به سالنهای کاری خود دعوت میکرد.
در این بازهی زمانی تسلا با مارک توِین ارتباط نزدیکی برقرار کرد. توِین بعد از درمان بیماری یبوست خود توسط تسلا مدام به سالنهای وی میرفت. توین و تسلا بارها در حال بازی با اختراع جدید تسلا به نام اسلحهی اشعهی ایکس، دیده شده بودند. گفته میشود که هر دوی آنها به نوبت نوارهای فیلم را از دیوار آویزان میکردند و در مقابل آنها میایستادند و با این اسلحه سعی در شلیک اشعهی ایکس به سمت این نوارها داشتند. اسلحهی اشعهی ایکس که تسلا ساخته بود میتوانست اشعه را تا فاصلهی 12 متری شلیک کند.
نیکولا تسلا در سال ۱۸۸۲ برای کار در شرکت تحت نظر توماس ادیسون با نام شرکت قارهای ادیسون، به پاریس نقل مکان کرد. زمان زیادی طول نکشید که نبوغ تسلا به چشم آمد و از وی خواسته شد تا به آمریکا برود و در کنار ادیسون مشغول به کار شود. ادیسون در آن زمان به تازگی جریان مستقیم یا DC را ساخته بود و آن را راه حلی برای تمامی مشکلات الکتریسیته روی زمین میدانست.
ژنراتور جریان مستقیم مشکلات فراوانی داشت و ادیسون به تسلا وعده داده بود که اگر این مشکلات را رفع کند، به او 50 هزار دلار پرداخت خواهد کرد. تسلا به آنچه که از وی خواسته شده بود عمل کرد، و پتنتهای زیادی برای رفع مشکلات ژنراتور ادیسون به ثبت رساند، اما ادیسون هیچگاه به وعدهی خود عمل نکرد و هیچگونه مبلغی به تسلا پرداخت نکرد. این اتفاق باعث شد تا تسلا شرکت ادیسون را ترک کرده و شرکت جدیدی برای خود تاسیس کند. وی توانست وسیلهی جدید الکتریکی با نام جریان متناوب بسازد. مزایای واضح و فراوانی در استفاده از جریان متناوب وجود داشت، از جمله توانایی تغییر ولتاژ و ارسال جریان به مسافتهای طولانی که صرفهجویی فراوانی در زمینهی انرژی و هزینه، برای مصرف کنند بههمراه داشت.
با این اتفاق، جنگ بزرگ جریانها آغاز شد. ادیسون از اینکه تسلا از او جدا شده بود و با جرج وستینگ هاوس همکاری میکرد، بسیار خشمگین بود و تلاش زیادی برای کم کردن ارزش جریان متناوب انجام میداد. ادیسون نمایشهای بزرگی برای ترساندن مردم از جریان متناوب برگزار کرد. او مدعی بود جریان متناوب میتواند خانهی آنها را به خاکستر تبدیل کند و خود افراد را دچار برق گرفتگی شدید کند. او برای اثبات این ادعا جریان متناوب را به سگ، فیل و انواع حیوانات دیگر و حتی انسانها متصل میکرد!
برای اولین بار ادعای تسلا در خارج از آزمایشگاه نیز نتیجه داد و موفقیتی بزرگ برای وی رقم زد. او توانست در نمایشگاه جهانی سال ۱۸۹۳، با روشن کردن لامپ بدون آسیب رساندن به افرادی که در آن محوطه قرار داشتند، حمایت جامعهی جهانی را به سمت خود جلب کند. نهایتا، جریان متناوب برندهی این نبرد شد و در حال حاضر عمدهی جریان الکتریسیته، به صورت جریان متناوب تامین میشود.
چه اتفاقی میافتاد اگر وسیلهای ابداع میشد، که میتوانست کل کرهی زمین را روشن کند؟ این اتفاق باعث کاهش نیاز به لامپها و کاهش صدمات حاصل از کمبود روشنایی میشد. این تخیل، زمینهساز ایدهای در تسلا شد، تا بتواند با آن کرهی زمین را روشن کند. او میخواست با تحریک گازها و نور حاصل از آنها در حالت برانگیختگی، این ایده را عملی کند. تسلا قصد داشت جریان بزرگی از انرژی مانند اسلحهی امواج فرابنفش را به قسمت بالایی اتمسفر کرهی زمین شلیک کند، تا با تحریک گازهای کم فشار موجود در آن ناحیه، کرهی زمین به طور کامل روشن شود.
تسلا معتقد بود با عملی شدن این ادعا، اتفاقاتی مانند تایتانیک به وقوع نخواهند پیوست، اما کسی این ادعای او را جدی نگرفت.
همه چیز از اتمها تشکیل شدهاند و هر شی یک فرکانس طبیعی دارد که با آن در حال ارتعاش است. اگر دستگاهی فرکانسی معادل فرکانس ارتعاش این ذرهها تولید کند، سیستم پاسخی با دامنهای بزرگتر خواهد داد که این پاسخ میتواند بسیار مخرب باشد. یک مثال برای مخرب بودن امواج مکانیکی، فروریختن پل تاکوما است. این پل وقتی بادی ضعیف، امواجی با فرکانس رزونانس پل تولید کرد، در کمال تعجب فروریخت.
با استفاده از این مفهوم، تسلا مدعی شد که با دستگاه کوچکی میتواند یک ساختمان عظیم را با خاک یکسان کند. او در حال شرح کار خود به یک خبرنگار بود که ناگهان با بالا بردن فرکانس دستگاه، همهی اشیای آزمایشگاه وی در هوا غوطهور شدند، این اتفاق به قدری شدید بود که مجبور به تماس با آتشنشانی و پلیس شدند و در نهایت تسلا قبل از اینکه ساختمان فرو بریزد، دستگاه را با چکش نابود کرد.
وقتی از او سوال شد که برای فروریختن ساختمان Empire State، چه چیزهایی نیاز دارد، وی در پاسخ گفت که فقط نیاز به اختراع خود، ۵ پوند فشار هوا و زمان کافی برای پیدا کردن فرکانس مناسب، دارد. او تصور میکرد اختراعش میتواند امواج مکانیکی را به هر قسمت از دنیا بفرستد، اما تا به امروز کسی نتوانسته این ادعا را رد یا اثبات کند. او همچنین مدعی بود اگر امواج اوسیلاتور با امواج بدن هماهنگ شوند، میتوانند بیماریهای متعددی را شفا دهند. ادعایی دیگر که در دنیایی غیر دنیای دیوانگان به اثبات نرسیده است.
عجیب ترین حقایق زندگی نیکولا تسلا آشنا شوید:
تسلا بسیار کم می خوابید، به گونه ای که خودش می گوید هیچگاه بیش از ۲ ساعت به خواب نرفته است. جان اونیل، نویسنده کتاب زندگینامه نیکولا می گوید:”تسلا اعتراف کرده است که یک بار به صورت بی وقفه و بدون آنکه استراحت کند ۸۴ ساعت مداوم مشغول کار بوده است.” وی در کتاب خود می نویسد:” سرگرمی همیشگی تسلا پرسه زدن در پارک های نیویورک، نجات کبوترها و مراقبت از پرندگان آسیب دیده بود.”
مارک سیفر، یکی دیگر از نویسندگان زندگی نیکولا تسلا می گوید:” تسلا یک فرد گیاه خوار بود که خود را به رژیم غذایی مخصوص شامل شیر، عسل، نان و آب سبزیجات محدود کرده بود.” به گفته مارک سیفر، این مخترع بزرگ عادت داشت انگشتان پای خود را ورزش دهد و این کار را هرشب ۱۰۰ مرتبه برای هر یک از پاهای خود انجام می داد زیرا اعتقاد داشت ورزش دادن انگشتان پا باعث تحریک سلول های مغزی می شود.