چیزهایی هست خیلی بدتر از تنهایی.
اما سالها طول میکشد تا این را بفهمی
وقتی هم که آخر سر میفهمیاش،
دیگر خیلی دیر شده.
و هیچ چیز بدتر از
خیلی دیر نیست.
اگر فقط یک راه میانهتری این وسط بود! انگار بشر فقط دو تا انتخاب داشت __ یا خودش را به آب و آتش زدن یا انگل بودن.
خدایا آنها فکر میکنند من هم مثل بقیه از این کار خوشم میآید ولی این فقط بهخاطر نان و آبجو و اجاره است
پول خون
حسابی داغونم، حال خوبی ندارم.
دریایی از
ناامیدی
نارضایتی
و سردرگمی
برای نوشتن چند شعر خوب لازم است.
تمام دردهای زن با عشق درمان میشود
ولی مرد، وقتی میفهمد همه از او متنفرند
قویتر میشود.
این است تصمیمی که باید بگیرم:
خودم را بکشم یا دوست بدارم؟
کدامشان خیانت است؟
کتاب: سوختن در آب، غرق شدن در آتش
نویسنده: چارلز بوکفسکی
ترجمه: پیمان خاکسار