سلام
من این اکانت رو سال ها پیش وقتی داشتم یکی از ولاگ های اینجا رو میخوندم بی دلیل زدم و به خودم گفت شاید یک روزی یک چیزی برای گفتن داشتم و اومدم و اینجا گفتمش...فکر میکنم الان آماده ام تا از یسری چیزا حرف بزنم.
راستش میخوام اینجا از درباره ی چیزایی که یاد میگیرم بنویسم و سعی کنم مشکلاتم رو از دید وسیع تری ببینم و اینجا به اشتراکش بزارم.و خیلی دوست دارم بقیه بهم نظرات موافق و مخالفشون رو بگن چون به نظرم نظرات موافق برای دلگرمی و نظرات مخالف برای پیشرفت شخصی خوبه
و اما چرا اسمم رو blue phonix یا به عبارتی ققنوس آبی گذاشتم؟
ققنوس برای من به منزله امید و شروع دوباره هست اسطوره ها میگن که هر هزار سال یک بار ققنوس بر توده ی بزرگی از هیزم شروع به پرواز میکنه و آواز سر میده و وقتی از آواز خودش به وجد میاد منقار خودش رو آتش میزنه و میسوزه و از خاکستر اون ققنوسی جدید متولد میشه.این اواز و رقص مرگ ققنوس و سرانجام تولد دوباره ی اون برای من خیلی شگفت اوره
اما چرا آبی؟ققنوسا که قرمزن....من خسته ام...و رنگ آبی یک جورایی علاوه بر این که معنی آرامش میده از طرف دیگه در عمقش احساس سرما و بی حالی و غم رو القا میکنه و این پارادوکس یه جورایی درون و بیرون منه...