دلم براتون تنگ شده بود.
نه اینکه نخوام حرف بزنمااا، حرف بیشتر اوقات هست. حرفی که لایق نوشتن باشه کمه.
حرفی که کاغذش مچاله نشه،کمه.
چند روزی هست سرما خوردم. نمیدونم اسمش سرماخوردگی میشه یا نه. توی هوای فاکینگ ۴۰ درجه، توی اینگرما.
مامانم میگه از شدت گرمای زیاد مریض شدی. نفس هام سخته و مجاری تنفسیم درد میکنه.
دوتا آمپول هم زدم. آمپول زدن نکه بگم ازش میترسم.نمیترسم. از آمپول های دندون پزشکی چرا دروغ میترسم 😂😂😂ب طوری ک ی مدت ک چندبار باید میرفتم دندون پزشکی دکتر برگشت گفت باز این اومد کولی بازی در بیاره.
ولی خب دست من نیست و واکنش بدنمه.
اره مریضم و سرم سنگینه ولی سعی میکنم سرپا باشم.
این چند روز هم مثل همیشه در تلاش برای زندگی بودیم.
میدونید دو روز گذشته چی شد؟ اول از همه امروز داشتم ب این فکر میکردم که چقدر خوبه ک من حتی اگه ارتباط هایی داشتم ک الان قطع شدن، عوضش اون ارتباط ها توی زمان خودشون بهترین بودن. اون ارتباط ها با ادم های سالمی بودن حتی اگه اون زمان ناسالم و تاکسیک جریانات من بودم. باعث شدن خیلی چیزا یاد بگیرم. باعث شدن الان اگه جایی ازم حال و احوالشون پرسیده میشه افتخار داشته باشم ک از پیشرفت هاشون بگم.
برام واقعا قابل تقدیره و لذت میبرم.
حالا دو روز گذشته؟ نمیشه زیاد از جزئیات گفت ولی فان ترین بخش این دو روز این بوده ک ی دوست قدیمی زنگ زد ب من و گفت که اره بلوبری، تو خیلی بدون فکر رفتار و کاراتو انجام میدی.
من رو میگید؟؟؟ قیافه ام دیدنی بود😂😂😂😂😂😂😂 اینطوری بودم ک عزیزم اگه بدون فکر بود ک الان چاقویی ک توی قلبت این مدت باید فرو میکردم رو دستم گرفته بودم اینقدر ک تو منو حرص دادی.
ب جاش ازش متوجه شدم ک تراپی میره گفتم کاااااملا مشخصه.😂😂😂😂
چند جلسه رفتی؟ گفت ۱۰ جلسه و خب فکر میکردم نهایت بگه ۲ یا ۳ جلسه.
چون رفتاری ک من میدیدم مربوط ب همون ۲ یا ۳ جلسه بود . نه ۱۰ جلسه.
اگه ۱۰ جلسه داری میری تراپی، و هنوز داری ب این فکر میکنی ک رفتارای من بدون فکرن، و بعد از شاید ۳ ماه زنگ زدی اینو بگی، تبریک میگم. تراپی رو ادامه بده.
بهش گفتم اون زمانی ک من خیلی سعی میکردم ک منطقی جلو برم و باعث آزار کسی نشم حتی بیشتر خودم اذیت میشدم و شماها براتون مهم نبود. حالا که من سرم اینقدر شلوغه ک نرسم ب خیلی چیزا فکر کنم و یا تو الویت نیستن، برام دکتر شدید؟!
خندید.
اینارو ک براتون مینویسم هنوزم نمیدونم آیا جدی بدون فکر؟ قبول دارم ک بدون فکر شاید خیلی کارا بکنم ولی ی اگه کاری از من بدون فکر بوده ب تنها و تنها کسی ک ضرر زده خودم بودم ن کس دیگه ای.
چند روزه همه بهم میگن بد اخلاق. ن اعضای خانواده یا دوستانم
دقت کنید
نه اعضای خانواده و دوستان .
افرادی بهم میگن بد اخلاق ک من صرفا وقت و اعصاب نداشتم ک به اینکه چرا دوست دختر یا دوست پسرشون دوستشون نداره گوش بدم.
خوشحالم ک این مدت بهم گفتن بد اخلاق😂😂😂😂😂😂😂واقعا خوشحالم.
این نوشته هم واقعا لایق انتشار نیست. تماما چرت و پرت نوشته شده و فقط باعث شده من حس خالی بودن بکنم.
ی چیز دیگم بوده. من باید ی مشکل رو حل میکردم و هنوزم نکردم ولی اومدم امروز خودمو انداختم وسط ک دیگه نکشم کنار و حلش کنم.
سرم اینقدر سنگین هست ک داره میافته.
ی بازی جالب کردیم امشب با یکی. قرار شد هر کس ی دارک ساید از خودش و زندگیش بگه ولی جایی پخشش نکنیم. و خب منمنمیگم.😂😂😂😂😂
بچه ها شما تاحالا بازی هایی مثل دخمه ی مردگان بازی کردید؟؟؟ یا سریال بیگ بنگ تئوری رو دیدید؟ ک توش بازی اژدها و سیاهچاله میکنن؟
این بازی خیلی باحاله. بار اولی ک خریدمش اینقدر خوشم نیومد ک تا یک سال دست نخورده باقی موند. ی روز خیلی حوصلمون سر رفته بود ک آوردیم بازی کنیم و یهو ب خودمون اومدیم دیدیم یک ساعت و نیمه ک داریم بازی میکنیم. واقعا این جور بازیا خیلی خوشگلن. منتظرم یکم جو بازی یادم بره تا دوباره بازیش کنیم.
بدی این بازی ها اینه که ی بار بیشتر نمیشه بازی کرد چون خب بازی لو میره.
دلم صبحونه ی بیرون از خونه میخواد ولی موجودی کارتم میگه باید منو نگه داری برای شرایط ضروری. و املت شاپوری الان ضروری نیست😭.
از موجودی کارتم میپرسم حتی املت اسفناج؟ و اونم ایده اش همینه.
از خودم همیشه میپرسم خیلی از کار هارو انجام ندادی چون ترسیدی ک نشه و اون اخرین فکری ک توی سرت فکر میکردی ک نه این دیگه میشه، از بین بره و تو بمونی ک هیچ فکری. هیچ ایده ای. اما خب زندگی اینطور نیست و باید انجامش داد.
میخوام برم بخوابم. سرم خیلی خیلی درد میکنه.
گاهی با خودم فکر میکنم خدایی هست؟ اگه هست بابت انسانی که الان هستم ازت ممنونم. خیلی انسان خسته و بگایی هستم ولی اگه مسیری ک میومدم رو نمیومدم اینی ک الان هستم نبودم.
اگرم خدایی نیست ک خب نمیدونم😂😂😂😂 هر کس منو آفریدی اگه بدون هدف بوده بدون خیلی بدی.
شاید اینو منتشر نکنم :) نمیدونم
خیلی زشت نوشتم.
هیم
شبتون بخیر
بوس