بلوبِری
بلوبِری
خواندن ۳ دقیقه·۱ ماه پیش

۲۴ بهمن.

حتما همه ی ما چنین تجربه ای داشتیم. توی مرحله ای از زندگی روی دو زانومون فرود اومدیم و توی مغزمون فریاد دیگه ب هیچکس اعتماد نمیکنم رو شنیدیم.

گریه کردیم روزها و هی از خودمون پرسدیم خب چرا؟! دلیلش چی بود؟! مگه من باهاش‌ چیکار کرده بودم؟!

امروز داشتم کامنت های آدم های مختلف رو از یکی از پست های تلگرامی درباره ی اعتماد میخوندم. اول خواستم هشدار بدم ک مراقب خودتون خیلی باشید😂. آدم هایی ک من میدیدم، اگه واقعا چنین افکار و عقایدی دارن، واقعا‌ نگران کننده هست. ولی خب من به خودم گفتم احتمالا مشکل از این هست که این آدم ها نخواستن قدمی در راستای بهبود روان و افکارشون بردارن. می دونید چی میگم؟

بزارید ی چیزی بگم و خودمو راحت کنم. " اعتماد کنید."

اصلا چرا باید اعتماد نکنید؟!

اگه اعتماد نکنید، اگه توی جامعه رفت و آمد نداشته باشید، اگه ارتباط نگیرید، اگه‌دوستانی نداشته باشید، اگه چهار تا مخاطب بین مخاطب هاتون نباشن، دوتا آشنا، واقعا میخواین چیکار کنید؟!

بحث اینه ک نباید ب همه اعتماد کنید. نباید کاری کنید یا طوری رفتار کنید که ب خودشون اجازه بدن از اعتماد شما سو استفاده کنند.‌

من حس میکنم ماها اینو بلد نیستیم. با هر کسی ک آشنا میشیم، تمام و صد خودمونو براش میزاریم و بعد گله میکنیم ک وای دیدی چیکار کرد؟ دیدی نمک خورد و نمکدون شکست؟!

خب تو بهش اجازه دادی. تو از خودت گذشتی. همه ی زندگیت رو کف دست طرف گذاشتی. هر موقع از روز بهت نیاز داشت بودی. هر کاری میخواست کردی برای اینکه تحسینت کنه. اونم با خودش گفت خب اوکی. این چ اسکولیه. بزار منم استفادمو بکنم خب وقتی خودش میخواد.

میدونیدچیه؟ من ناراحت میشم وقتی میبینم آدما بعد از دو بار ک این اتفاق براشون افتاده باز توی این تله میرن. باز گول میخورن.

خب تو وقتی بار اول سرت اومده برای چی باز چنین کاری میکنی. اعتماد کن.‌حتما هم اعتماد کن. ولی از خودت نگذر ک وقتی اون کار اشتباهی کرد باعث شه تو از درون هی بیشتر بشکنی.

تصور می‌کنم آدم ها وقتی از کسی توقعی دارن، ب چنین مرحله ای از زندگی میرسن. وقتی انتظار دارن ک خب ببین من براش فلان کار رو کردم، بار بعدی نوبت اونه ک جبران‌کنه و خب وقتی من براش اینکارو کردم امکان نداره ک اون بهم خیانت کنه؟! از کجا میدونی امکان نداره؟!

فوتبال دیدی تاحالا؟! دیدی چطوری بعضی وقتا توی ده ثانیه ی آخر تیمی ک همه میگفتن دیگه آخر خطه، گل میزنه؟!

هیچوقت نباید بگی صد در صده. هیچوقت!

آدم ها با خودشون قهرن. توی فضای بسته ای از فکر های آوار شده نشستن. به دنیا نگاه نمیکنن و تصور می‌کنن با استوری های گریه و ناله و از آدم ها خوردم قراره زنده بمونن. ولی نه.

تاحالا ب این فکر کردید ک زمان چقدر قدرتمنده!؟

بعضی وقتا به گذر ساعت ها دقت میکنم. به خودم میگم الان ساعت ۳ هست. وقتی ساعت ۴ میشه متعجب میشم. که ساعت ۴ شده. من الان در فلان تاریخ توی فلان ساعت دارم هنوز زندگی میکنم. نفس‌میکشم. از خودم میپرسم چقدر زود گذشت. از خودم میپرسم چقدر دیروز ک با رفیقم بیرون بودیم خوش گذشت. چقدر خوب بود. چقدر جفتمون بیخیال بدی های دنیا بودیم. چقدر جفتمون رها بودیم.

توقع هارو بریزید دور. چرا ب گذر زمان‌اعتماد نمیکنید؟! چرا آدم هایی ک قرار نیست بخشی از زندگی شما باشن رو، با زنجیر نگه می‌دارید توی جاده ی زندگیتون و دائما ناله میکنید ازشون. من کاری ب کسایی ک اول راهن ندارم. از اونایی ک بیشتر از بیست و اندی سال دارن و هنوز اینجورین. از اونا حرصم میگیره.

هیم.

ولی خودمون. اگه زیر ۲۰ سال هستید و فکر می‌کنید ک خیلی گند زدید واقعا نزدید. قرار نیست بمیرید. بهتون قول میدم. قول مردونه. بیخیال شید. لذت ببرید.

خیلی همه چیز بهم ریخته هست😂😂😂نمیدونم چرااااا. این نوشته هارو در حالی ک زیر بارون هستم نوشتم. باد سردی ک ب صورتم میخوره و صدای آروم قطره ها. چرا باید از اینکه از اعتمادم سو استفاده کردی ناراحت شم اخه؟!

اومدی بهم ی درس بزرگ دادی رفتی. من برد کردم. ولی تو باختی.

هیم

اگه وقت خوابتون اینو میخونید، خواستم بگم، شبتون بخیر باشه.

بوس بوس

اعتمادرفیقفضای مجازیبارانبچه
حس میکنم یه پنجره هستم که رو به یه جنگل بارونی باز شدم. نفس های عمیق میکشم. به صداها، بیشتر توجه میکنم. به چهره ها نگاه میکنم. خودم رو در اغوش میگیرم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید