لام Alef میم non:)
لام Alef میم non:)
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

روح‌من

درد دارد

روحم را می‌گویم گاهی اوقات حالش خوب میشود گاهی آنچنان از زندگی ناامید که من از او کارهای که او می‌تواند انجام بدهد میترسم

ولی بیشتر اوقات به او حق میدهم،خسته‌است...

سنی هم ندارد ولی خودش اعتقاد دارد،موهایش مانند دندان‌هایش سپید شده‌است.

روح من همین حالا دختری ۷ ساله‌است که گاهی مانند چنار قد میکشد میشود زنی ۳۰ ساله یا حتی میتواند تبدیل به پیرزنی ۸۰ ساله شود؛ من هم از توانایی های او شگفت زده میشوم میتواند خودش را کوچک بزرگ هرجور که دلش بخواهد دربیاورد

ولی با همه‌ی اینها حالش خوب نیست، میرقصد ولی بازهم حالش خوب نیست

روبه روی آیینه می‌ایستد از خودش ایراد میگیرد خودش را سرزنش میکند بعد به همه حق میدهد جز خودش

از خودش بیشتر از همه طلبکار است باز هم به او حق میدهم

گریه‌اش ک میگیرد به خودش می گوید باید بخندی

یک تمرین است ک میان گریه باید خندید!خودش هم درک نمی‌کند چرا

با همه‌ی اینها او را دوست دارم دلم به حالش میسوزد دلم میخواد باتمام وجود اورا بغل کنم فراریش دهم


روح من
گم شده در تاریخ زندگی خود
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید