موضوع چالش دی ماه طاقچه دربارهی کتابی است که با آن میتوان از دید یک زن به داستان نگاه کرد.
رمان «عادت میکنیم» نوشتهی خانم «زویا پیرزاد» است.
زویا پیرزاد نویسندهی ارمنی تبار ایرانی است که در سال ۱۳۳۱ در آبادان به دنیا آمد. خانم پیرزاد در طول فعالیت نویسندگی خود، موفق به دریافت جوایز ادبی همچون بنیاد هوشنگ گلشیری، کتاب سال وزارت ارشاد و جایزهی ادبی یلدا شده است.
کتاب «عادت میکنیم» پس از رمان مشهور «چراغها را من خاموش میکنم» منتشر شد و همانند رمان قبلی این نویسندهی توانا، محبوبیت فراوانی بدست آورد تا جایی که به زبانهای دیگری نیز چاپ و منتشر شده است.
شناسنامهی کتاب:
نام اثر: عادت میکنیم
نویسنده: زویا پیرزاد
ناشر: نشر مرکز
شخصیتهای اصلی داستان، سه زن از سه نسل مختلف هستند. «آرزو»، مادرش «ماهمنیر» و «آیه» که دختر آرزو است. داستان از زاویهی دید آرزو و از درچهی سوم شخص یا همان دانای کل روایت میشود.
در ادامه به بررسی شخصیت هر کدام از این سه زن میپردازیم.
«آرزو» که تمرکز داستان بیشتر بر روی او است. زنی خودساخته در اوایل دههی چهل زندگی، که خود را مسئول و حامی خانواده میداند. کسی که پس از فوت پدر، خود را متعهد میکند که مسیر او را ادامه دهد تا مادر و دخترش در سختی زندگی نکنند.
آرزو بنگاه مسکن پدر را دوباره باز میکند و علیرغم تمامی فشارها و سختیهایی که به عنوان یک زن در این شغل پیش رویش بود، فردی موفق و شناخته شده در کسب و کار خود میشود.
برعکسِ زندگی کاری، همه او را فردی شکست خورده در زندگی شخصی میدانند. زنی که از شوهرش (پسرخالهی خود) جدا شده و به چشم دیگران، حتی مادر و دخترش مقصر شناخته میشود.
داستان درجایی به نقطهی اوج خود میرسد که آرزو با مردی به نام «سهراب زرجو» آشنا میشود و تصمیم میگیرد علیرغم مخالفتهای مادر و دخترش با او ازدواج کند و از این پس کمی هم به نیازها و عواطف خودش توجه کند.
شخصیت دیگر داستان، «ماهمنیر» است مادر آرزو. زنی که بدون توجه به درآمد خانواده دوست دارد خرج کند و افراد مشهور و ثروتمند را به مهمانی دعوت کند، به اصطلاح خیلی برای دخترش مادری نکرده است و به زرق و برق زندگی بیشتر از او اهمیت میدهد!!
ماهمنیر در جوانی از شوهرش انتظار زندگی مجلل داشته و حالا پس از مرگ او، این مسئولیت برعهدهی آرزو است تا از پس انتظارات مادر برآید.
شخصیت سوم، دختر آرزو است که «آیه» نام دارد. دختری که هرچه در زندگی خواسته برایش فراهم شده و انتظار شنیدن نظر مخالف را نداد. از نظر اخلاقی بسیار به مادربزرگ شبیه است و با مادرش به سختی کنار میآید. در زندگی مسئولیت خاصی را برعهده نمیگیرد و فقط از مادر انتظار فراهم کردن نیازهایش را دارد.
آیه در زمان طلاق والدینش کوچک بوده ولی با توجه به حرفها و صحبتهای مادربزرگ و پدرش که در فرانسه زندگی میکند، مادر خود را مقصر این جدایی میداند و قصد دارد بدون توجه به نظر و احساسات مادرش، پس از تمام شدن دانشگاه پیش پدرش برود و با او زندگی کند.
علاوه بر این سه شخصیت اصلی، افراد دیگری هم هستند که به نوعی به انسجام داستان کمک میکنند. یکی از این افراد «سهراب زرجو» است. مردی که ابتدا یکی از مشتریان بنگاه بوده و بعد به آرزو علاقهمند میشود.
شخصیت زرجو به نوعی متفاوت از دیگر مردانِ زندگی آرزو است. به نوعی که در ابتدا باعث آشفته شدن ذهن او میشود. مردی که تحصیلات خود را در رشتهی پزشکی در خارج از کشور رها کرده و به دنبال شغل خانوادگی خود که بسیار هم به آن علاقه دارد به ایران بازگشته است. زرجو در مغازهای قفل و دستگیره میفروشد که از دید مادرِ آرزو اصلا شغل چشمگیری نیست.
در ادامه اتفاقات و حوادثی پیش میآید که خواننده با ابعاد شخصیتی زرجو بیشتر آشنا میشود و از او در ذهن، مردی میسازد که علیرغم اینکه تاکنون ازدواج نکرده ولی به جنس زن به گونهای متفاوت و شایستهی احترام نگاه میکند.
شخصیت بعدی «شیرین» است. دوست و همکار آرزو که به واسطهی او وارد این شغل میشود و در بنگاه خانوادگی آنها مشغول به کار میشود.
شیرین نیز مانند آرزو همسری ندارد چون قبل از ازدواج، نامزدش بخاطر حادثهای تلخ که در زندگی آنها پیش میآید او را رها کرده و به خارج از کشور میرود. شیرین دیگر به مردی اعتماد و توجه نمیکند و همواره منتظر روزی است که نامزدش پشیمان شود و دوباره برگردد!
در ابتدای داستان نزدیکی و علاقهی زیادی بین این دو دوست دیده میشود و این نزدیکی تاجایی ادامه پیدا میکند که آرزو تصمیم میگیرد به نیازهای خودش هم توجه نشان دهد و دوباره ازدواج کند. پس از این تصمیم، میبینیم که شیرین هم شروع به مخالفت و حتی سرسنگینی و بیتوجهی به آرزو میکند!
مهمترین سوالی که پس از خواندن کتاب ذهن خواننده را به خود مشغول میکند این موضوع است که چرا اطرافیان آرزو به این شکل از او سوءاستفاده میکنند و بدون توجه به نیازهایش او را فقط برای خود میخواهند؟
شاید هدف خانم پیرزاد از نوشتن این رمان هم توجه به همین موضوع باشد که درواقع به شخصیت خود آرزو و رفتارش با اطرافیان و خانواده برمیگردد. شخصیتی که همواره آمادهی خدمت به دیگران بوده بدون انتظار متقابل از آنها. زنی که همواره به دیگران نشان داده که نیازهایش در زندگی اهمیت و اولویتی ندارد و میتوان به راحتی از آنها چشم پوشی کرد!
در ادامه خواندن این داستان زیبا را به شما دوستداران کتاب و رمان ایرانی دعوت میکنم.
میتوانید کتاب «عادت میکنم» را از لینک زیر در اپلیکیشن کتاب طاقچه دریافت کنید: