چالش تیرماه طاقچه، سراغ آثاری میرود که از برندگان جوایز ادبی جهان باشند.
از معروفترین جوایز ادبی میتوان به جایزه پولیتزر، جایزه نوبل، جایزه بوکر، جایزه گلشیری و همچنین مهرگان ادب نام برد.
کتابهای بزرگی در لیست برندگان این جوایز وجود دارد. از بین آنها به سراغ کتاب «پیرمرد و دریا» رفتم که از برندگان جایزه پولیتزر و نوبل ادبیات است.
«جایزهی نوبل ادبیات» یکی از پنج جایزه نوبل است که هر سال به نویسندهای داده میشود که به گفتهی «آلفرد نوبل» برجستهترین اثر با گرایش آرمانخواهانه را نوشته باشد.
«جایزه پولیتزر برای داستان»، یکی از هفت جایزه پولیتزر است که هر سال به نویسندهای آمریکایی اهدا میشود که ترجیحاً در خصوص زندگی آمریکایی نوشته باشد.
کتاب پیرمرد و دریا در سال ۱۹۵۳ برندهی این جایزه مهم شده است.
شناسنامهی کتاب
نام اثر: پیرمرد و دریا
نویسنده: ارنست همینگوی
ترجمه: مهدی افشار
ناشر: انتشارات مجید
کتاب «پیرمرد و دریا» اثر بزرگ «ارنست همینگوی»، با اینکه داستانی کوتاه است ولی به خوبی مفهوم زندگی، شکست و موفقیت را بیان میکند.
در ابتدا با پیرمردی ماهیگیر اهل کوبا به نام «سانتیاگو» آشنا میشویم که در حرفهی خود موفق بوده و در جوانی نیرومند و توانا بوده است ولی اکنون که پا به سن گذاشته، نیروی دوران جوانی را ندارد.
داستان، زمانی را روایت میکند که پیرمرد ۸۴ روز است ماهی نگرفته و دوران سختی را میگذراند. دیگران او را بداقبال میخوانند و اعتبار خود را از دست داده است.
روز هشتاد و پنجم اما اتفاق دیگری میافتد. او به جایی بسیار دور میرود که ماهیگرهای دیگر آنجا نمیروند. به این باور است که شاید در اینجا راحتتر بتواند صید کند. گویی الهامی قلبی پیرمرد را به دورترین آبها میبرد.
در ابتدا، این روز هم مانند روزهای گذشته به نظر میآید ولی ناگهان همه چیز عوض میشود. چند ماهی کوچک صید میکند و سپس بزرگترین ماهیای که یک صیاد ممکن است به عمر خود ببیند به قلاب پیرمردِ ماهیگیر اسیر میشود و اینجا است که نبردی زیبا بین ماهی بزرگ و پیرمرد شکل میگیرد.
نبرد سانتیاگو و ماهی بزرگ ابتدا به نظر ساده میآید ولی به عمق واژهها که مینگریم، ایستادگی پیرمرد را شگفتانگیز و فوقالعاده میبینیم که همین باعث میشود داستان به یک اثر بزرگ در ادبیات جهان تبدیل شود.
شخصیت پیرمرد نماد ایستادگی و امیدواری است و این پیام را به خواننده میرساند که در عمق مشکلات هم میشود امید را از دست نداد و پیروز شد. سانتیاگو بر این باور است که نباید تسلیم موانع دریا شد چون هر کسی دیر یا زود با آنها روبهرو میشود.
روشی که پیرمرد برای مبارزه با ناامیدیها استفاده میکرد توجه من را بسیار جلب کرد. او با اینکه در قایق تنها بود و به طور کلی تنها زندگی میکرد، ولی با خودش بلند حرف میزد و این حس که دیگر تنها نیست به او نیروی پیشروی میداد. سانتیاگو اغلب خاطرات گذشته و جوانی خود را مرور میکرد و همین خاطرات حس جوانی و نیرومندی را در پیرمرد زنده میکرد.
قسمت دیگری که برایم جالب بود، ارتباط بین ماهیگیر و ماهی به قلاب افتاده بود. در بخشهایی از داستان، پیرمرد ماهی را برادر خود خطاب میکند و حتی با او حرف میزند. در جایی به ماهی میگوید سرنوشت من و تو مانند یکدیگر است. کسی قرار نیست به سراغ ما بیاید.
این داستان تصویر واقعی زندگی را نشان میدهد. ممکن است ما برای رسیدن به موفقیت، هرکاری از دستمان بربیاید انجام دهیم و شاید هیچ اشتباهی هم مرتکب نشده باشیم ولی امکان دارد همهی اینها به تنهایی کافی نباشند و ما به هدف خود نرسیم. با این حال انسان نباید به شکست وناامیدی فکر کند. نبرد و مبارزه با مشکلات، ذات هر انسانی را نشان میدهد. ولی رسیدن به هدف یا شکست بعد از مبارزه، نشان دهندهی شخصیت وجودی انسان نیست و از سوی دیگر، زندگی هرقدر هم سخت باشد اما باز هم امکان رسیدن به موفقیت و آرزوها وجود دارد.
لینک دریافت کتاب از اپلیکیشن کتاب طاقچه: