امسال چالش کتابخوانی طاقچه با «امید» شروع میشود تا در همین ابتدای مسیر، با یادآوری واژهی «امید»، به خودمان بیاموزیم چگونه در طول سالِ پیش رو، در لحظات سختی و ناامیدی، شعلههای امید را در دل خود روشن نگه داریم.
از نظر من بهترین آموزگار برای یادگیری امید، خواندن سرنوشت انسانی است که با حفظ امید از دل شرایط بسیار سخت نجات پیدا کرده است.
فرار از اردوگاه ۱۴ داستان زندگی شخصی به نام «شین این گئون» است که در یک اردوگاه سیاسی در کرهی شمالی به دنیا آمد و همانجا بزرگ شد ولی بهطور عجیب و باورنکردنی موفق شد از آن جهنم فرار کند.
«بلین هاردن» نویسندهی کتاب، داستان را از زبان شین روایت میکند. ابتدا در مقدمهی کتاب به صورت مختصر توصیفی از اردوگاههای کرهی شمالی بیان میشود و سپس به روایت زندگی شین از کودکی تا زمان فرار میپردازد.
شناسنامهی کتاب
نام اثر: فرار از اردوگاه ۱۴
نویسنده: بلین هاردن
مترجم: مسعود یوسف حصیرچین
ناشر: نشر چشمه
شین در اردوگاه متولد شد. هیچگاه خارج از اردوگاه را ندیده بود و اطلاعات و تصوری از دنیای خارج نداشت.
در اردوگاه از همان ابتدا به او آموختند که نگهبانانها، معلم و پرورش دهندگان آنها هستند پس باید کامل از دستوراتشان اطاعت کرد و هر زندانی که قوانین را زیر پا بگذارد سزاوار مرگ است.این قوانین به عنوان «ده فرمان» آموزش داده میشد.
نگهبانان از زمان تولدش به او آموخته بودند که هیچگاه نمیتواند فرار کند و باید هر کسی را که در مورد تلاش برای فرار صحبت کرده باشد گزارش دهد.
از این رو، هنگامی که در نوجوانی به صورت اتفاقی متوجه نقشهی فرار مادر و برادرش شد، به مقامات گزارش داد!
شین از قوانین اردوگاه پیروی و از یک فرار جلوگیری کرده بود. پس اصلاً فکر نمیکرد کار اشتباهی انجام داده باشد. در اردوگاه، زندانیان را جوری تربیت میکردند که تبدیل به خبرچینهایی وظیفهشناس شوند.
در کمال تعجب، تقدیری از او بهعمل نیامد و در حالی که فقط ۱۳ داشت بهخاطر اشتباه مادرش، زندانی و به سختی شکنجه شد.
در زندان به شین اسنادی را نشان دادند که متوجه شد چرا خانوادهاش در آنجا زندانی هستند.
گناهِ نابخشودنی پدرِ شین این بود که برادرانش در گذشته به کرهی جنوبی فرار کرده بودند. پس شین هم به جرمِ پسرِ پدرش بودن، باید زندانی میشد!
شین تا قبل از فرار حتی در خواب هم به زندگی بیرون از اردوگاه فکر نکرده بود. ولی مدتی که بخاطر جرم مادرش در زندان بود، با مردی آشنا شد که قبلاً در خارج اردوگاه زندگی میکرد. تعریفهای او از زندگی و غذاهای خوشمزهی بیرون از اردوگاه، جرقههای ابتدایی امید را در دل شین کاشت و ۹ سال بعد از اعدام مادرش، در روز دوم ژانویه ۲۰۰۵ موفق به فرار از میان حصارهای الکتریکی اردوگاه شد.
تا قبل از آن هیچکس از زندانیانی که در اردوگاه بهدنیا آمده بودند موفق به فرار نشده بودند.
شین در آن زمان ۲۳ سال داشت و هیچ گونه تصویر و ذهنیتی از دنیای خارج از اردوگاه نداشت ولی با اینحال توانست از زندان اصلی که درواقع همان کرهی شمالی بود نیز فرار کند و پس از یک ماه پیادهروی و تحمل سختیها و خطرهای مسیر، خود را به چین و سپس به کرهی جنوبی برساند.
شین چهار سال بعد توانست به کالیفرنیا برود و در آنجا عنوان «سفیر ارشد آزادی در کرهی شمالی» را بدست آورد.
بلین هاردن در ابتدای کتاب، شرح اولین دیدار خود را با شین اینگونه تعریف میکند:
"اولین برخورد من با شین هنگام ناهار در زمستان ۲۰۰۸ بود. ما همدیگر را در یک رستوران کرهای در مرکز سئول ملاقات کردیم. او پرحرف و گرسنه بود و چند پرس برنج و گوشت را به سرعت بلعید. در حال غذا خوردن به من و مترجمم گفت که تماشای لحظهی آویخته شدن مادرش به دار، چهطور بود.
او بابت شکنجه شدنش در اردوگاه، مادرش را سرزنش میکرد و خیلی سعی کرد که بگوید هنوز از دست مادرش خشمگین است."
حالا نام او «شین دونگهیوک» است. او نامش را پس از رسیدن به کرهیجنوبی تغییر داد تا از این طریق خودش را به عنوان انسانی آزاد احیا کند.
یک دندانپزشک اهل لسآنجلس روی دندانهایش که نمیتوانست آنها را در اردوگاه مسواک بزند کار کرده بود. بهخاطر سوءتغذيه قد کوتاهی داشت و لاغر بود.به دلیل کار در دوران کودکی، دستهایش انحنا داشت و روی بدنش آثار سوختگی و شکنجه به چشم میخورد. اما با تمامی این مشکلات، امید خود را از دست نداده است و به سختی تلاش میکند تا بتواند شرایط زندگی در محیط جدید را یاد بگیرد و خود را همرنگ دیگر شهروندان کند.
نویسنده توضیح میدهد که در آن زمان خبرنگارِ واشنگتن پست در شمال شرق آسیا بود و بیش از یک سال دنبال داستانی میگشت که بتواند توضیح دهد کرهی شمالی چگونه با استفاده از سرکوب، مانع فروپاشی خود شده است.
کرهی شمالی بسیار محتاط بود و گزارشگران خارجی، مخصاً امریکاییها به ندرت اجازهی ورود به آنجا را به دست میآوردند.
با این محدودیتها، اکثر گزارشها در مورد کرهی شمالی ضعیف بود.
ولی این محدودیت با فرار شین از بین رفت. حالا برای هاردن امید و فرصتی مناسب پیش آمده بود تا با بهدست آوردن اعتماد شین، از سرنوشت او و دیگر اسیران اردوگاهها باخبر شود و این اطلاعت را به گوش مردم جهان برساند.
نویسنده، در ادامهی کتاب و بخشهای مختلف به طور کامل شرایط زندگی در اردوگاههای اسارت و همچنین نحوهی فرار شین را از زبان او بیان میکند.
کتاب «فرار از اردوگاه ۱۴» را میتوانید از فروشگاه کتاب طاقچه در لینک زیر تهیه نمایید: