سلام :)
نمیشه گفت برنامه ریزی کردن برای انجام کارها، خوبه یا بد...
بستگی به شخصیت افراد داره...
بعضیا برای سامان دادن به افکارشون کارهاشونو مینویسن، بعضیا هم توی ذهنشون مرتبشون میکنن، بعضیام اصا باهمون بهم ریختگیش حال میکنن و نیاز به برنامه نوشتن ندارن...
من از اون دسته آدماییم که معمولا برای انجام کارهام قبلش برنامه ریزی میکنم.(که یا۹۰درصد اوقات ۱۰۰درصدش اجرا نمیشه، یا ۱۰۰درصد اوقات ۹۰ درصدش)
این دفعه هم طبق معمول یه برنامه نوشتم… اما با بقیه برنامه هام فرق اساسی داره...
این برنامه نه ساعت داره؛
نه ریز جزئیات کارهام توش نوشته شده؛
نه شامل کارهای عقب افتادهمه؛
نه جریمه برای کارهای انجامنشده داره؛
و...
خلاصه کلی متفاوته :)
شاید این، اصلا یه برنامه نباشه… شایدم یه برنامه بیدروپیکر… اما چیزی که باعث شده برام اهمیت پیداکنه، اینه که نشأت گرفته از یه تصمیم مهمه!
این ترم متاسفانه بدلیل انتخاب واحد نسبتابدی که داشتم (که جاداره از مسئولین دانشگاهمون تشکر ویژه داشتهباشم:) )، تقریبا تمام روزهای هفته بصورت فولتایم دانشگاهم؛ و زمان بیکاری خیلی زیادی مابین کلاسام دارم…
خلاصه، تایمهای خالیم خیلی زیاده. اما متاسفانه این زمانهای خالی نه به درسخوندن میگذره، نه به مطالعه آزاد و نه هیچ کار دیگهای!
درواقع این زمانهای خالیو بیشتر سعی میکردم باگوشیم پرکنم :|
بله؛ «سعی میکردم»…
با یه برآورد کلی، میشد گفت تقریبا ۹۰ درصد اوقات روزمو توی فضاهای مجازی بودم.
البته از اون آدماییم نیستم که مثلا مدام درحال چت کردن باشم…نه...
به نسبت خودم میشه گفت استفادهم ازشون، مفید بوده و هست...
اما کمکم احساس کردم همین استفاده مفید باعث ایجاد یهجور وابستگی شدید شده… جوری که گاهی اگرهم میدونستم کاری ندارم، بازهم مثلا تلگراممو چک میکردم، به اینستا زودبهزود سر میزدم که خدایی نکرده از دیدن پستی جانمونم و یا…
ولی شاید باور نکنین قضیه اون جوریام به وابستگی مربوط نمیشه!
به اون ۹۰ درصد زمان روزم برمیگرده!
جوری شده بود که فرصت نمیکردم(!) به کارهای موردعلاقهم برسم…
ببینین میگم کار مورد علاقه! (نه درس خوندن یا حتی کارهای عقبافتاده- اونها که بماند...)
حتی من دیگه رغبت و زمانی برای خودم و کارهای دلخواهم نداشتم!
شاید میگین با یه برنامه ریزی حل میشد. ولی این دفعه اون وابستگیه بود که حتی رغبتی برای انجام کاهای دیگه نمیذاشت :(
عاقا دیدیم اینجوری اصا نمیشه…
طی یه عملیات ضربتی زدم اینستا رو پاک کردم :)
البته شاید یکم این عملم تحتتاثیر جو هم بوده باشه… چون یکی،دو نفر از دوستام هم اونو کنار گذاشته بودن.
و وقتی میدیدم که خیلی خوب و راحت هنوز زندهان و نفس میکشن، منم تصمیم به پاک کردنش گرفتم...(البته اگه ضربتی عمل نمیکردم و مدتی به انجامش فکر میکردم که عایا پاکش بکنم یا نه، اون وابستگیه مانع از انجامش میشد)
خلاصه، از یکی از فضاهای مجازی دلکندم و تنها با یکبار لغزش(رفتم دو دقه استوریهامو چک کردم و زود اومدم بیرون) میشه گفت ده روزی هست که پاکم :))
ولی بجاش توییترو داشتم که یهجورایی جایگزینش شده بود و جور اینستا رو میکشید.
از این جایگزینی پشیمون نبودم...(البته دلایل خیلی زیادی برای اینکارم داشتم که الان توان شرح قصه نیست:) )
با این کار موفقیت آمیز میزان زمان تلفشدهم توی فضای مجازی از ۹۰ به ۷۰ درصد روزم رسیده بود که موفقیت بزرگی برام بود :)
و از اونجا که علیرغم یکبار شکست، تونسته بودم ۱۰روز از میزان وابستگیم کم کنم، پس برآن شدم که اون ۷۰ درصد روهم کنترل کنم...
نشستم و به اون سلولهای ذهنم فشار آوردم که من قبلا با چه چیزهایی حالم خوب میشد؟
یا بعبارتی کارهای مورد علاقم چیا بودن که ترکشون کرده بودم؟
خلاصه با یک ساعت فسفرسوزوندن، یه لیست بلندوبالا تهیه کردم؛
این لیست شامل
کتاب خوندن،
بلاگ خوندن،
قدمزدن،
فیلم دیدن،
پادکست گوش دادن(که تازگی رفتم روخطش:) )،
کافه رفتن
و کلی کلی کلی کاردیگه میشد.
بدون هیچ زمان و محدودیتی برای انجام هرکدوم از موارد.
و این شد همون برنامهای که اون اول ازش صحبت کردم...
با خودم قرارگذاشتم هر بارکه شب میرسم خونه(یا همون تایمای بیکاری دانشگاه) به این لیست یه نگاه بندازم و از بینشون یه مورد که بیشتر اون ساعت باهاش حال میکنمو انتخاب کنم و به انجام دادنش مشغول بشم؛بجای چک کردن تلگرام یا حتی توییتر…
(ینی *حتما یه مورد از لیستم انتخاب کنم بجای تلگرام و توییتر!)
اما این همه ماجرا نیست؛
روزهای خاصی درهفته رو هم مشخص کردم (مثلا دوروز) که به هیچ عنوان تلگرام یا توییترمو چک نکنم (مگراینکه کسی بهم بگه و کارم داشته باشه که به ندرت پیش میاد)
میدونم یکم برنامم ریاضتی میشه… اما بعداز اینکه دوباره اون وابستگیه کم شد یا اون ۷۰ درصد به ۲۰ یا ۳۰ درصد درهفته رسید، شاید انقدرهاهم به خودم سخت نگیرم...
البته همهچی بستگی به این داره که عایا اونموقع هم من با تلگرام همونقدری که با فیلم دیدن حال میکنم،حال میکنم؟
یه نکتهای رو هم آخر بگم:
چرا لیستی که تهیه کردم فقط از کارهای موردعلاقم بود؟ با وجوداینکه کلی کار انجام نشده دارم و این ترم با اوصاف ذکرشده،کلی درس تلنبار شده...؟
اول اینکه من شب امتحانیم...هرچقدم که تلاش کنم نمیتونم زودتر از شب امتحان درسیو بخونم...از طرفی اصلا آدم درس بخونیم نیستم...خب،این از قضیه درس که حل شد :)
اما کار های عقبافتادهم؛
خب همونجور که از اسمشم مشخصه ینی عقبافتادن... چرا؟ چون یا حال و حوصله انجامشون نبوده، یا سخت بودن یا هرچیزی ک حسش نبوده همون موقع انجام بشه…
حالا من اگر میخواستم برای غلبه به اعتیادم به فضای مجازی، اینکارها رو انتخاب کنم، هیچوقت که انتخاب نمیکردم هیچ، امکان حضورم تواین فضاها از ۹۰ به ۱۰۰ میتونست افزایش پیداکنه :))
از طرفی من خوشحالیهای خودمو گم کردهبودم... وگرنه کارهای نکرده که همیشه جلوی چشم آدم میمونه... :|
در نهایت نهایت هم وقتی که این نوشته رو مینویسم، حدود ۵۸ ساعتی میشه که تلگرام و توییترمو چک نکردم و طبق قول و قرارم تا ساعاتی دیگه یه آزادی نسبی پیدا میکنم :)
امیدوارم این برنامه برخلاف برنامه های قبلیم اجرایی بشه :)