پیچک جوانه زد(۲۰۲۲)
اوایل فقط تا دور مچ پاها بالا آمده بود. او زندگی را نمیشناخت.
اما کمکم به عصاره ی حیاط دست یافت و از دلتنگی تغذیه کرد و رشدش را آغاز نمود. در طول و عرض جایگاه خودش پیچ و تاب میخورد و به این سو و آن سو میرفت.
پیچکِ احساسات اکنون مانند درخت سرو راست رسته ی افکارم،در درونم استحکام یافته است.
و موسم خداحافظی فرا میرسد(۲۰۲۴)
ناقوس ها به صدا در میآیند و امواجِ مواج دریا، سرگردان در پی مکان خویش میگردند.
پیچک خودش را به دور گردن رسانیده و بازوهای لعنتی اش را دورِ گلویم چفت میکند.(۳۰ آوریل)
اشک های بلوری ام بر گونه هایم جاری میشوند.
اما به ناگاه...پیچک باز میایستد.
و من خوب میدانم قرار بعدی اش در کجا و چه موعدی خواهد بود... هنگامه ی جدایی!