کتاب را از فیدیبو گرفتم. با این که جهانم از هم نپاشیده است، به خاطر علاقه ام به ریچل هالیس، کتاب را خواندم.
فکر می کردم کتابش بیشتر درباره زندگی شخصی اش و رفتارهای او و دیو ( همسر سابقش) که باعث طلاقش شده، باشد. او در واقع درباره کنار آمدن با طلاق و هر اتفاق تلخ دیگری می گفت.
کتابش ارزش خواندن داشت و پس زمینه ای تلخ و غمناک داشت. هیچ وقت نفهمیده بودم ریچل این همه سختی کشیده است؛ با اینکه کتاب های «خودت باش دختر» و «شرمنده نباش دختر» او را خوانده بودم.
بسیاری از حرف هایش درست هستند (حداقل از نظر من)، فقط شاید گاهی او نمی تواند خوب آن ها را بیان کند و حداقل من را قانع کند. ما هم باید با متن همدردی کنیم. شاید هم ترجمه آن به فارسی این مشکل را ایجاد کرده است و کتاب به زبان اصلی بدون این مشکل است.
به هر حال، من فصلی که درباره شادی در شرایط تلخ بود را دوست داشتم. اتفاقاتی درباره مادر بودن ریچل در کتاب بود که من در تلویزیون، کتاب و فضای مجازی درباره مادری نشنیده بودم و برایم جالب بودند.
هرچه به پایان کتاب نزدیک تر می شدم، کتاب هم مفیدتر می شد. با ریچل همدردی می کردم و از او چیزهای جالب و کاربردی یاد گرفتم. کتاب خوبی بود ولی خب دو کتاب قبلی ریچل هالیس قشنگ تر هستند.
انتظارش را نداشتم، ریچل هالیس، مترجمان: هاجر شکری، امان الله ارغوان، بجنورد، انتشارات در قلم، ۱۳۹۹ش.