از وقتی دبیرستان بودم و قسمتی از کتاب «خاطرات سفیر» در کتاب دین و زندگی دبیرستان را خواندم؛ خیلی می خواستم این کتاب را بخوانم.
کتاب جالبی بود و جذب آن شده بودم. ولی از آن خوشم نیامد. شاید به خاطر تفاوت فوق العاده زیاد خودم با نویسنده، رفتارهای خانم شاد مهری به دلم نچسبید. مقنعه پوشیدن ایشان برایم عجیب بود. به جز مقنعه، پوشش ایشان رو دوست داشتم.
خانم شادمهری خیلی عالی در بحث های دینی صحبت می کردند. هروقت حرف هایشان را می خواندم؛ در ذهنم می گفتم:« چقدر ایشان به زبان فرانسوی تسلط دارند.»
کتاب «خاطرات سفیر» دریچه ای جدید از دین را برایم باز کرد. زیرا با ادیان دیگر آشنایی ملموسی نداشتم.
قسمت مورد علاقه کتاب برای من، قسمتی بود که برای مادرشان عطر یاس کریستین دیور را می خریدند.
شرایط خوابگاه و زندگی ایشان در فرانسه برایم تازه و عجیب بود. واقعا «خاطرات سفیر» بود. ای کاش کتاب ادامه داشت و خانم شادمهری بیشتر از روزمره و اتفاقات می گفتند. دوست داشتم بیشتر درباره رفتار مردم فرانسه در محیط غیر دانشگاهی با ایشان می خواندم.
خاطرات سفیر، نیلوفر شادمهری، انشارات سوره مهر.