این کتاب را از فیدیبو گرفتم. چند سالی بود دوست داشتم آن را بخوانم. با اینکه نظرات منفی درباره آن زیاد خواندم. البته خیلیها مثل من کتاب را دوست دارند.
با اینکه این کتاب، کتاب زرد است و اطلاعات علمی به من نمیدهد؛ خواندن آن را دوست داشتم. ریچل هالیس درباره اتفاقاتی از زندگیاش میگفت و درسی که از آن یاد گرفته است. خب او در لسآنجلس زندگی میکند (فکر کنم)، و وقتی کتاب را نوشته است هنوز طلاق نگرفته است. به عبارتی فرهنگ و روش زندگی متفاوتی با ما دارد.
ولی از خواندن آن لذت بردم. وقتی میفهمیدم من تنها کسی نیستم که رویا دارم، من تنها کسی نیستم که برنامهام توسط اتفاقات به هم میریزد؛ حس خوبی پیدا میکردم. ریچل در راه و مسیر خودش نشان داد شدنی است. شاید من سبک زندگی او را نپسندم. ولی نوشتههای او به من یادآوری میکرد که خواهد شد. ولی زمان میبرد و تلاش میخواهد.
من کتاب شرمنده نباش دخترِ او را هم خواندم. ولی خودت باش دختر را بیشتر دوست داشتم. امیدوارم کتابی که در مورد طلاقش نوشته است را هم بخوانم.
خودت باش دختر، ریچل هالیس، مترجم: پری راد، تهران، نشر نیک آوران،1399ش.