ویرگول
ورودثبت نام
چاهار
چاهارهذیانهای یک ذهن شلوغ
چاهار
چاهار
خواندن ۱ دقیقه·۱۰ ماه پیش

منِ خانوم دکتر

یکی از اون چاهارتا، همونکه هم دختر بود، هم معلم بود، هم بعدنا عروسِ علی شد، وسط یعالمه دردسر و شلوغ پلوغی دکتری رو هم شرکت کرد.

بازم چند سه ماه خرخونی کرد، یهویی آزمون داد، بازم یه ضرب قبول شد، راستش از این من آخری خیلی خوشم میاد. الان که دوسال از شروع دکتریش گذشته و تئوریاش تموم شده، چسبیده به خرخونی برای رساله و پروپوزال و ...

تا دیروقت توی اتوبوس شلوغ، با معده درد، کنار بعضی مسافرای عجیب و غریب...


چرا؟

چون برای ما، فرصتهای دنیا خیلی محدود تره ، ماچهارتا می‌دونیم که برای تک تک داشته هامون جنگیدیم، همونجا که خیلیا نخواسته و ندویده داشتنشون

یا اینکه دارن و قدرشو نمی‌دونم


من دکتر، تک تک بقیه من هامو بغل میگیرم و یه جوری فشارشون میدم که بفهمن، میفهممشون


ماچارتا، خیلی ساله کنار هم جنگیدیم. خیلی سال دیگه هم قراره بجنگیم.

پس قوی باشید من های عزیزم .


۳
۰
چاهار
چاهار
هذیانهای یک ذهن شلوغ
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید