
نویسنده: دکتر فردین احمدی مدیر مسئول انتشارات بین المللی حوزه مشق
در روزگاری که جهانِ دانش، میان انبوهی از اطلاعات، بحران معنا و تعارض ارزشها سرگردان است، بازخوانی مفهوم «حوزه پیشرو و سرآمد» دریچهای تازه به سوی فهم رسالت علم در تمدن انسانی میگشاید. این مفهوم، نه تنها یک گزارهی آموزشی یا نهادی، بلکه یک افق تمدنی است که جایگاه «دانش»، «دین» و «اخلاق» را در منظومه حیات بشر بازتعریف میکند.
پیام اخیر رهبر انقلاب اسلامی درباره «حوزه پیشرو و سرآمد» ناظر به همین نقطه بنیادین است: احیای نقش تاریخی حوزه علمیه در مقام تولیدکننده اندیشه، تربیت انسان، هدایت جامعه و طراحی آینده. در این نگاه، حوزه دیگر تنها یک مؤسسه آموزشی نیست، بلکه یک نهاد تمدنساز است که وظیفه آن صرفاً انتقال محفوظات علمی نیست، بلکه خلق معنا، جهتدهی فکری، پاسخ به نیازهای نوپدید و ترسیم خط سیر انسانی در جهان امروز است.
اگر تاریخ حوزههای علمیه را مرور کنیم، درمییابیم که هرگاه حوزه از زمانهی خود جلوتر حرکت کرده، منشأ تحولات بزرگ اجتماعی و معنوی شده است. از نهضتهای عدالتخواهانه قرون گذشته تا انقلاب اسلامی، همواره این حوزه بوده که در متن تحولات ایستاده و نقش «پیشبرنده اندیشه» را بر عهده داشته است، نه «دنبالهرو قدرت».
در مفهوم «پیشرو و سرآمد» دو واژه کلیدی نهفته است. «پیشرو» بودن یعنی حوزه صرفاً منتظر تحولات آینده نمیماند، بلکه آن را پیشبینی، تحلیل و حتی طراحی میکند. و «سرآمد» بودن، یعنی حوزه در میدان علم، اخلاق و رهبری فکری، الگوی دیگر نهادها قرار میگیرد. این دو ویژگی با هم، ساختار یک نهاد زنده، بالنده و تمدنساز را ترسیم میکنند.
در این الگو، «فقه» دیگر تنها ابزاری برای استنباط احکام فردی نیست؛ بلکه به عنوان یک نظام معرفتی جامع، ظرفیت طراحی نظامات اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و تربیتی را پیدا میکند. فقه، در این چشمانداز، تبدیل به زبان مهندسی جامعهی اسلامی میشود؛ زبانی که قادر است از عدالت سخن بگوید، ساختار قدرت را تحلیل کند، مناسبات انسانی را سامان دهد و الگوی زیست انسانی را در جهان معاصر بازتعریف کند.
نکته مهم دیگری که در این نگاه برجسته است، پیوند عمیق علم با اخلاق است. بر خلاف تمدن مادی معاصر که علم را از اخلاق جدا کرده و آن را صرفاً در خدمت قدرت و سود قرار داده است، در «حوزه سرآمد و پیشرو» علم، همزاد تهذیب و خودسازی است. دانشمند، بدون اخلاق، ناقص است و پژوهش، بدون نیت الهی، بیثمر. از همین روست که در این نگاه، طلبه و پژوهشگر تنها به دنبال دانستن نیست، بلکه به دنبال تبدیل شدن است؛ به انسانی آگاه، متعهد، مهذب و مسئول.
یکی از زیباترین ابعاد این رویکرد، نگاه امیدوارانه به آینده است. حوزه پیشرو، برخلاف برخی تحلیلهای مأیوسانه، به آینده بدبین نیست، بلکه خود را سازنده آینده میداند. این نگاه، طلاب و پژوهشگران را از حالت انفعال خارج کرده و وارد مرحله «کنشگری تمدنی» میکند. آنان دیگر صرفاً شاگردان کلاس درس نیستند؛ بلکه معماران فردای جامعهاند.
در این میان، نقش حوزههای علمیه در شهرستانها و مناطق مختلف کشور نیز اهمیتی دوچندان پیدا میکند. حوزه دیگر محدود به قم یا مراکز بزرگ نیست؛ بلکه هر مدرسه علمیه میتواند به یک پایگاه علمی، فرهنگی و تمدنی تبدیل شود. هر امام جمعه، هر مدرس، هر طلبه، میتواند نقشی در این نقشه بزرگ ایفا کند. بهویژه شهرستانهایی مانند شهریار که ظرفیت علمی، مردمی و فرهنگی قابل توجهی دارند، میتوانند تبدیل به الگوهای کوچک اما اثرگذار از «حوزه سرآمد» در سطح ملی شوند.
«حوزه پیشرو و سرآمد» در حقیقت یک جمله نیست؛ یک مأموریت است. مأموریتی برای بازگشت به هویت اصیل علم دینی، برای عبور از سکون و تقلید، برای نجات علم از بیروحی، و برای پیوند دادن معرفت با مسئولیت اجتماعی.
اگر این نگاه به درستی فهم و اجرا شود، بدون تردید حوزههای علمیه در دهههای آینده، نه تنها در جهان اسلام، بلکه در مقیاس جهانی به عنوان یک الگوی نوین از علمِ معناگرا، اخلاقمحور و انسانساز شناخته خواهند شد.
این، همان نقطهای است که در آن، علم دوباره مقدس میشود، انسان دوباره محور میشود و تمدن، دوباره
انسانمحور میگردد.